برای جامعه ای که در آن روابط میان زن و مرد پیش از ازدواج ممنوع و با مجازات همراه است و تشکیل خانواده هنجار و ارزش سنتی – اسلامی قدرتمندی به حساب می آید، طبیعی است که کاهش آمار ازدواج و افزایش طلاق هشداری جدی تلقی شود.

با کاهش میزان باروری در جامعه ایران که اکنون به حذف سیاست های تنظیم خانواده انجامیده است ما شاهد روندهای تازه ای در خانواده ایرانی هستیم که یکی از آنها همانا افزایش میزان طلاق و کاهش تمایل به ازدواج است.

با افزایش مشکلات اقتصادی و کمبود منابع برای پرورش مناسب فرزندان در فضایی که رفاه دغدغه اصلی خانواده های ایرانی است به نظر می رسید که با محدود کردن تعداد فرزندان بتوان به معضلاتی که گریبان نهاد خانواده را در ایران گرفته پاسخ داد و این نهاد را از بحران خارج کرد اما این درمان به درازا نکشید و معضل دیگری به نام افزایش میزان طلاق، خانواده ایرانی را دچار بحرانی مضاعف کرد؛ بحرانی که تاکنون هیچ راه حلی برایش یافته نشده است.

افزایش میزان طلاق و نارضایتی زوج ها و دعواهای زن و شوهری، اعتماد به کارایی نهاد خانواده و ازدواج در شکل کنونی اش را با تزلزل جدی روبرو کرده است، به شکلی که می توان گفت نهاد خانواده با ارزشهای کنونی اش در ایران نه در قامت تحکیم عشق و علاقه زوج ها که همچون تضعیف کننده این علایق ظاهر شده است.

اکنون در میان جوانان آگاهی به این چهره از زندگی خانوادگی گسترش یافته و نگرش آنها را درباره خانواده و ازدواج در شکل سنتی آن تغییر داده است. سارا دانشجوی فنی و مجرد از تهران به شرق پارسی می گوید: “الان وضعیت طوریه که مسائلی مثل افزایش مردهای متاهل که با دخترهای دیگه رابطه دارن و هم زن های شوهر دار که با مردهای دیگه هستن افزایش یافته و بخاطر همین دخترهای جوان ترجیح می دهند مجرد باشند تا بخواهند این مشکلات رو داشته باشند. یعنی به نوعی اعتماد به ازدواج و خانواده کمتر از اونی شده که فکرشو می شه کرد اما هنوز توی قشر مذهبی ازدواج رواج داره مثل قدیم هم پسرهاشون و هم دخترهاشون زود ازدواج می کنند.”

نگاهی به سایت های عامه پسند گفتگو درباره ازدواج و طلاق نشان می دهد که افرادی که ازدواج کرده اند و اکنون با مشکلات جدی در روابط زناشویی خود روبرو هستند چگونه با چهره متفاوتی از نهاد خانواده و خشونت نهفته در آن روبرو هستند. آنها تقریبا به شکل مشابهی از پیامدهای ترسناک طلاق در ایران آگاهی و واهمه دارند با این حال این آمار رشد طلاق است که بر ازدواج پیشی گرفته است.

بعضی از تحلیل گران این وضعیت در ایران را “انقلاب جنسی” دانسته اند. وضعیتی که جوانان به روابط جنسی خارج از مناسبات خانوادگی و قانونی به عنوان روابطی قابل قبول تر از مناسبات سنتی می نگرند.

ازدواج و طلاق ایرانی به روایت آمار

بر اساس آمار رسمی، در سال ۱۳۹۱ در ایران ازدواج نه و نیم درصد نسبت به سال قبل از آن کاهش و طلاق بیش از شش درصد افزایش داشته است. در همین سال به ازای هر سه ازدواج یک طلاق در تهران رخ داده است. این آمار برای مناطق شهری و روستایی متفاوت است به نوعی که در نقاط شهری با افزایش میزان موارد طلاق روبرو هستیم. در شهرها هنجارهای سنتی که مانع رخ دادن طلاق و نهی کننده آن باشند کمتر از نقاط روستایی و شهرهای کوچک است بنابراین این امکان برای افراد وجود دارد که با فشارهای اجتماعی کمتری اقدام به طلاق کنند.

در مقابل فشار هنجارهای اجتماعی بر افراد مطلقه در نقاط روستایی، شهرهای کوچک و استان های کمتر توسعه یافته با برچسب های منفی که بر پیشانی آنها حک می شود آنچنان قدرتمند است که بسیاری را ناچار به ادامه زندگی ناخوشایند خود می کند. زوج های ناراضی از زندگی خانوادگی خود در این شرایط مجبور به پذیرش وضعیت موجود خود بعنوان تقدیر و سرنوشت رقم خورده هستند و تبعات طلاق را وحشتناک تر از وضعیت موجود ارزیابی می کنند.

همچنین آمار طلاق در ایران نشان می دهد که ۴۴ درصد موارد طلاق در میان زوج هایی رخ می دهد که طول مدت زندگی مشترک شان کمتر از چهار سال بوده است. همچنین بیشتر طلاق ها در میان زوج های زیر ۳۰ سال و دارای اختلاف سنی کم رخ داده است.

در این میان استان های تهران، البرز و خراسان رضوی استان های اول در طلاق در کشور هستند و سیستان و بلوچستان، ایلام و چهارمحال بختیاری در ردیف های آخر قرار دارند.

همچنان که آمار از بی رغبتی جامعه به ازدواج و افزایش طلاق خبر می دهد گرایش های اجتماعی که در شبکه های اجتماعی مجازی ظهور می کنند نیز نشانه های مشابهی را بروز می دهد و از محتوای نگرانی های جوانان خبر می دهد. در شبکه های اجتماعی مجازی بحث طلاق و ازدوج موضوع داغی است که در میان کاربران ایرانی علاقه مندان زیادی دارد. این توجه بیشتر به طراحی صفحه هایی در فیس بوک در نفی ازدواج انجامیده است. به عنوان نمونه، صفحه فیس بوک ازدواج ممنوع ایرانیان در فیس بوک بیش از ۲۶۰ هزار عضو، صفحه “ازدواج ممنوع، فقط زندگی مجردی” ۲۵ هزار عضو و صفحه “من ازدواج نمی کنم” بیش از ده هزار عضو دارد. در مقابل صفحه “طلاق ممنوع” کمتر از ۱۹۰۰ عضو را جذب خود کرده است.

این آمار به همراه انعکاس بی علاقگی جوانان به ازدواج در شبکه های اجتماعی نشان می دهد که مشکلات و دلزدگی های جدی در ارتباط با ازدواج در میان جوانان وجود دارد که در سالهای اخیر گسترش یافته است. لیلا، کارمند شرکت خصوصی به شرق پارسی می گوید: “ترجیح میدم اول یه زندگی مستقل برای خودم داشته باشم یعنی این بیشتر راضیم میکنه تا اینکه ازدواج کنم. اما واقعا می بینم هرچند که سختگیری های خانواده ها تأثیر کمی در ازدواج نکردن جوون ها نداشته. این خود جوونا هستند که به ازدواج تن نمیدهند.”

حکمفرمایی ارزش های سنتی در ازدواج و طلاق

با همه تغییراتی که جامعه ایرانی و نسل های جدید تجربه می کنند همانند شاغل شدن زنان، بالا رفتن سطح تحصیلات و روابط پیش از ازدواج، هنوز ازدواج برای دختران و پسران ایرانی طنین و دورنمایی سنتی دارد و معیارهای سنتی که به شکل گزینشی بهینه شده اند از اهمیت بالایی برخوردارند. نقش هایی که در ازدوا ج برای زن ومرد تعریف شده تغییرات اندکی پیدا کرده و هنوز انتظارات سنتی از نقش زن و مرد بطور قدرتمندی در جامعه برقرار است.

انتظار از ایفای نقش مرد بعنوان تأمین کننده اقتصاد خانواده، تهیه کننده تسهیلات زندگی و از زنان در نقش خانه داری و مادری همچنان انتظاراتی پر رنگ و محوری است. با این حال جوانان انتظار دارند که از روابط اقتدار گرایانه موجود در خانواده های سنتی به دور باشند.

در میان دختران با اینکه عموما به ظاهر با ازدواج سنتی مخالف هستند اما معیارهای نسل جدید دختران نیز تفاوت بنیادیی با معیارهای سنتی ندارد. گفتگوی شرق پارسی با چندین نفر در ایران در این گفته لیلا از ایران خلاصه می شود : “الان دخترها دیگه زیاد به تحصیلات اون شخص فکر نمیکنن اگر تصمیم به ازدواج داشته باشن صداقت اون آدم براشون مهمه و اینکه پسره مامانی نباشه به قدر کفایت پول داشته باشه که بتونه یه زندگی رو بچرخونه و مهمتر از همه اینکه حس خوبی داشته باشی از اینکه کنارت باشه و با عقایدت و طرز فکرت سازگار باشه کلا ساز مخالف نباشه”.

تضاد سیاست های دولتی و معیارهای والدین

مدت ها است که دولتمردان در ایران درباره کاهش یا سخت شدن شرایط ازدواج و افزایش طلاق هشدار داده اند اما این هشدار برای ازدواج و طلاق طنین های متفاوتی در جامعه ایرانی دارد.

در مورد ازدواج دوگانگی آشکاری میان تلقی خانواده و تلقی دولتمردان وجود دارد. خانواده بیش از گذشته در مورد ازدواج فرزندان محتاط شده اند و حتی به طور عمومی توصیه های بیشتری به فرزندان برای به تعویق انداختن ازدواج به بعد از تحصیل و یافتن شغل و تثبیت اقتصادی، می شود. بعد از این مرحله نیز سخت گیری های زیادی برای معیارهای گزینش فرد مناسب برای ازدواج چه از نظر اقتصادی (داشتن شغل و درآمد مناسب، پذیرش میزان مهریه، تهیه مسکن مناسب خصوصا مالکیت آن) و چه اخلاقی (سلامت اخلاقی ، مسئله اعتیاد) بر مسائل دیگر افزوده شده است.

در مقابل این فرهنگ رایج در میان خانواده های ایرانی، دولتمردان جمهوری اسلامی تلاش می کنند که مردم را ترغیب کنند از این سخت گیری ها کم کنند و اجازه دهند ازدواج میان زوج ها شکل بگیرد. توصیه ای که هر روز کمتر و کمتر مورد توجه خانواده های ایرانی قرار می گیرد. گویی واقعیتی که خانواده های ایرانی از ازدواج درک می کنند متفاوت با منطق و نگرانی های حاکمیت است.

با تداوم این وضعیت، فرهنگ نه چندان پنهان روابط میان دختران و پسران خارج از چارچوب ازدواج و خانواده شکل می گیرد که به نظر می رسد در ایران در حال گسترش است و در نبود مناسبات حقوقی حمایت کننده از این روابط با آسیب های فراوانی روبرو است؛ روابطی که با خطرهای فراوانی چه از جانب مجازات های رسمی و چه نبود حمایت حقوقی جامعه از این روابط مواجه است. افرادی که در این روابط دچار آسیب هایی چون بارداری های ناخواسته و بنابراین سقط جنین های پیامد آن، آسیب های جسمی، سوء استفاده های اخلاقی و اقتصادی و غیره می شوند کمترین حمایت قانونی را شاهد هستند.

ناکارآمدی ارزش ها و اولویت های نهاد خانواده

گذشته از معیارهای دیگر برای مرد ایده آل ازدواج، داشتن توانمندی اقتصادی مهمترین معیار امروز خانواده های ایرانی است و شاید تنها معیار مشترک میان پدر و مادرها و دخترانشان باشد. مسئله ای که باعث ایجاد گرایش فزاینده ای در میان مردان ایرانی شده که از ازدواج با دختران همسن خود ناامید شوند و به ازدواج با زنان با سن بالاتر از خود گرایش پیدا می کنند. ازدواج با زنانی با سن بالاتر اما از نظر اقتصادی دارای شغل و امکانات مادی مناسب، گزینه ای است که گرایش به آن به گفته مصطفی اقلیما رئیس انجمن مددکاران ایران در حال افزایش است.

از سوی دیگر ارزش هایی چون مهریه، جهیزیه، سابقه خانوادگی و غیره ارزش های مسلط و عموما پذیرفته شده ای هستند که بر ارزش های فردی در ازدواج سایه افکنده اند تا آنجایی که این ارزش ها قادر نیستند از افزایش طلاق میان زوج های کمتر از سی سال که در پنج سال اخیر بیشترین آمار طلاق را به خود اختصاص داده اند جلوگیری کنند.

نگاهی به آمار ازدواج و طلاق و نگرش جوانان در سایت های اجتماعی نشان می دهد که ارزشهای سخت گیرانه اقتصادی و ارزش های اجتماعی روابط میان والدین و فرزندان که خواستار ادامه تسلط خود بر زندگی زناشویی فرزندانشان هستند، در وضعیت فعلی ایران بخش بزرگی از کارایی خود را از دست داده اند. در این وضعیت، نظم طبیعی روابط میان دختران و پسران همسن و علاقمند به همدیگر که می بایست مبنای ازدواج می بود دچار تزلزل جدی شده است. با این تغییرات، دختران و پسرانی که بدنبال همسران پول دار تر هستند از نظم طبیعی ازدواج خارج می شوند به طوری که شاهد ازدواج هایی با فاصله های سنی زیاد و علایق متفاوت هستیم که می توان آنها را ازدواج کارکردی نامید. ازدواج هایی که نه به خانواده به معنای واحد اجتماعی تولید کننده مناسبات بنیادی جامعه، که به خانواده کارکردی برای حل مشکلات می انجامد.