آوارگان سوری - عکس از آسوشیتدپرس

آوارگان سوری – عکس از آسوشیتدپرس

فارغ از این که درگیری مسلحانه بین دولت سوریه و مخالفان را که بیش از سه سال است ادامه دارد، چگونه بخواهیم توصیف کنیم، نشانه هایی که از آن می بینیم شباهت زیادی به جنگ های داخلی دیگر دارد. جنگ داخلی بدترین حالت ویرانگری است که یک جامعه می تواند با آن مواجه شود. تاثیرات آن تا سال ها پس از پایان جنگ هم ادامه دارد؛ تاثیراتی که حتی می تواند بدتر از هجوم یک کشور خارجی باشد.

گفته می شود اگر شرایطی وجود نداشته باشد که نیرویی بیرونی با استفاده از زور، پایانی را بر جنگ داخلی رقم بزند، این گونه درگیری های ممکن است به طور متوسط بین ۵ تا ۱۰ سال ادامه پیدا کند.

مسئله جنگ داخلی مسئله پیچیده ای است؛ طرف های درگیر کاملا مشخص نیستند و اغلب، گروه های درگیر تمایلی به پایان دادن به خونریزی ها ندارند. تاثیر روانی این گونه جنگ ها تا دو یا سه نسل همچنان ادامه خواهد داشت – فارغ از آسیب های مادی که برای بازسازی شرایط و بازگشت به زندگی عادی به این نسل ها وارد می شود.

بحران سوریه در ابتدا به شکل اعتراضی آرام با خواست اجتماعی و سیاسی و تحت تاثیر شرایط اقتصادی که متاثر از فاکتورهایی مثل خشکسالی در مناطق روستایی تشدید شده بود، آغاز شد. ناسازگاری های سیاسی، به خصوص از جانب رژیم اسد، و تردید بین المللی برای دخالت مستقیم در این بحران، روند وقایع را به گونه ای پیش برد که به درگیری مسلحانه منجر شد. این درگیری، در هر دو سو، شاهد نفوذ سازمان های افراطی بود که به بحران رنگ و بوی قومیتی دادند. سوریه همچنین به صحنه تقابل در قالب یک جنگ سرد جدید تبدیل شده که در عرصه بین المللی ظهور پیدا کرده است.

متاسفانه در این بحران، آن ها که بیشترین هزینه را پرداخت می کنند، غیرنظامیان هستند؛ مردمی که به سختی زندگی می کنند تا بتوانند هزینه های زندگی روزمره شان را تامین کنند. شمار آوارگان این بحران، چه در داخل و چه خارج از سوریه، به میلیون ها نفر رسیده که نشان از بزرگی این تراژدی دارد.

برخی از آوارگان سوری بیش از یک زمستان سرد را در کمپ های مستقر در نقاط مرزی یا در خاک کشورهای همسایه سپری کرده اند. این کشورها توانایی مدیریت فشار مالی ناشی از نگهداری این آوراگان را ندارند و به کمک ها و حمایت های سازمان های منطقه ای و بین المللی وابسته اند.

شاید یکی از خطرناک ترین جنبه های این بحران انسانی این باشد که یونیسف اعلام کرده چیزی در حدود ۵٫۵ میلیون کودک سوری در شرایط فعلی نیاز مبرم به آموزش و حمایت روانی دارند. یونیسف اخطار کرده که نبود کمک و توجه کافی در این شرایط، خطر ایجاد یک «نسل از دست رفته» را به دنبال دارد که از نیازهای اولیه برای آموزش و رشد روانی به دور بوده است.

مسئله این است که این کودکان، جوانان آینده هستند – یا اگر دقیق تر بخواهیم بگوییم، آینده سوریه هستند. عدم توجه و محافظت از آن ها عین کشتار آینده است. فراموش نکنیم که جنگ برای همیشه باقی نمی ماند.

این کودکان در سنی که روحیه و شخصیت شان شکل می گیرد، به خاطر تجربه خشونت آمیز و آوارگی، بیشترین آسیب را از این بحران می بینند. آنها از بدیهی ترین شرایط انسانی که هر کودکی باید از آن برخوردار باشد، مثل سرپناه، خانواده، مدرسه و بازی با هم سن و سالان در محیطی امن، محروم هستند.

آمار ارائه شده از سوی یونیسف نشان می دهد حدود ۳ میلیون کودک سوری در داخل این کشور آواره شده اند. همچنین حدود یک میلیون و دویست هزار کودک هم به عنوان آوارگان خارج از مرزهای سوریه به ثبت رسیده است.

یونیسف خواستار کمک های مالی مشخص برای مدت سه سال شده تا بتواند کمک های آموزشی و روانشناسی لازم را در اختیار این کودکان قرار دهد. این هزینه برای آینده ضروری است و تنها راه برای نجات آن چیزی است که می توان نجات داد، هر چند بهترین اتفاق آن است که جنگ و درگیری پایان پیدا کند و شرایط به حالت عادی بازگردد.

این نسل به خاطر گناهی ناکرده، هزینه گزافی پرداخت کرده است و تاثیرات روانی این خشونت ها، خونریزی ها و آوارگی با آن خواهد ماند. نمی توانیم آن ها را نادیده بگیریم، و این همان قیمتی است که جامعه می پردازد، برای درگیری هایی که به خشونت افسارگسیخته تبدیل شده و کشور را به تلی از خاک مبدل کرده است.