چگونه هویت ما ایرانیان ساخته شد؟

چگونه هویت ما ایرانیان ساخته شد؟

دهه آخر قرن نوزدهم و دو- سه دهه اول قرن بیستم در تاریخ ایران به ویژه در تاریخ نوین آن دوره بی مانندی است. تصویر ذهنی‌ ای که امروز بیشتر ایرانیان به عنوان ملت از خود دارند، در این دوره ساخته و پرداخته شده است.

این دوره سرآغاز گذار ایران از ممالک محروسه به کشوری یکپارچه با دولتی متمرکز است. زمینه‌ های فکری ایران نوین در این دوره فراهم می‌ آید. به عبارت دیگر، در این دوره است که سرآمدان سیاسی و فرهنگی، شالوده‌ های فکری دولت- ملت نوین ایران را می ریزند.

این دوره تاکنون چندین بار موضوع بررسی و تحقیق پژوهشگران ایرانی و خارجی قرار گرفته و کم و بیش همه پژوهشگران آن را چرخشگاهی تاریخی می دانند. در این دوره است که سرآمدان سیاسی و فرهنگی کشور بسیج می شوند و می کوشند تا ایران سنتی را به زور وارد دنیای مدرن کنند.

کتاب «ساخت و پرداخت هویتی در ایران» نوشته علیرضا مناف زاده که از سوی انتشارات فرانسوی « لرمتان » در پاریس منتشر شده، بررسی زمینه‌ های شکلگیری تصویری است که زیر عنوان ایرانیت و هویت ایرانی، اکنون در ذهن ایرانیان وجود دارد.

علیرضا مناف زاده نویسنده کتاب «ساخت و پرداخت هویتی در ایران»

علیرضا مناف زاده نویسنده کتاب «ساخت و پرداخت هویتی در ایران»

به گفته نویسنده، هدف از نگارش کتاب کوششی بوده است در جهت نشان دادن این حقیقت تاریخی که هویت نوین ایرانی در دوره ای از تاریخ معاصر ایران ساخته و پرداخته شده است.

او دلیل نوشتن کتاب را به زبان فرانسه جلب توجه ایران شناسان غربی به همین حقیقت تاریخی می داند. زیرا درباره ایران معاصر کتاب به زبان فرانسه کم نیست، اما در زمینه موضوع خاص این کتاب یعنی ساخت و پرداخت هویتی در ایران کتابی مستقل به زبان فرانسه وجود ندارد.

به گفته علیرضا مناف زاده، ایرانیتی که ما امروز به آن می بالیم در این دوره شکل گرفته است وساخت این هویت آنقدر نیرومند و اثرگذار بوده که منظری که ما امروز از آنجا به خود و کشور خود می نگریم، محصول همین هویتی است که ساخته شده است.

حتی رهبران اصلی جمهوری اسلامی نیز در نهایت از همین منظر به آینده ایران می نگرند. مشکلی که وجود دارد این است که گروهی از روشنفکران اقوام گوناگون موجود در ایران مانند کرد و ترک و عرب و بلوچ نیز در سال های اخیر شروع به ساختن هویت جداگانه ای برای خود کرده اند. چند دهه ای است که جنگ هویتی نیز به راه افتاده و ممکن است در صورت ضعیف شدن قدرت مرکزی به جنگ های قومی بینجامد.

در این کتاب، نویسنده سه لحظه تاریخی را مشخص کرده است که در آن ها ایرانیان دست به ساختن هویت جمعی زده اند. یکی جنبش شعوبیه است که برضد برتری جویی عرب به راه افتاد و از دل آن شاهنامه درآمد که روشنفکران هویت پرداز ایرانی در قرن گذشته آن را به یکی از ارکان اصلی هویت ایرانی تبدیل کردند.

[inset_right]غالب پژوهشگرانی که پس از تجربۀ انقلاب ۱۹۷۹ و روی کار آمدن حکومت دینی به این دوره نگریسته‌اند، بیش ازهر چیز به موضوع تجدد پرداخته‌اند و غالبا آن را به مدرنیزاسیون جامعه که یکی از وجوه عمده تجدد است فروکاسته‌اند.[/inset_right]

دیگری جنبش آذرکیوانیه است که گروهی از زرتشتیان ایران که به هند رفته بودند به راه انداختند و دیگری هویت سازی روشنفکران ایرانی در قرن گذشته است که نویسنده همه ما را محصول این هویت جمعی نوساخته می داند.

به گفته وی، غالب پژوهشگرانی که پس از تجربۀ انقلاب ۱۹۷۹ و روی کار آمدن حکومت دینی به این دوره نگریسته ‌اند، بیش ازهر چیز به موضوع تجدد پرداخته ‌اند و غالباً آن را به مدرنیزاسیون جامعه که یکی از وجوه عمده تجدد است فروکاسته ‌اند.

بیشتر آنان کوشیده‌ اند ناکامی‌ ها و نارسایی‌ های سیاست مدرن سازی ایران را در دوره پهلوی‌ ها نشان دهند و غالباً سرچشمه همه آنها را در بدفهمی روشنفکران مشروطه و سال های پس از آن از مفاهیم دنیای مدرن غربی جست و جو کرده‌اند.

راست است که بنیادهای فکری تجدد زورآورانه رضاشاهی در این دوره گذاشته می شود، اما این دوره شاهد حضور فعال روشنفکران لیبرال و آزادیخواه نیز هست که دیدگاه های خود را روشن و آشکار نوشته و منتشر کرده‌اند. به این نکته در بررسی ‌های تاریخی توجه درخوری نکرده‌اند. این دوره پیچیده‌تر از آن است که تاکنون به ما نشان داده ‌اند.

کتاب «ساخت و پرداخت هویتی در ایران» نوشته علیرضا مناف زاده از سوی انتشارات فرانسوی "لرمتان" در پاریس منتشر شده است

کتاب «ساخت و پرداخت هویتی در ایران» نوشته علیرضا مناف زاده از سوی انتشارات فرانسوی “لرمتان” در پاریس منتشر شده است

دیدگاهی که در بررسی این دوره تنها به مسئله تجدد به مفهوم ساده و پیش پا افتاده آن می‌ پردازد و کشاکش های نظری سرآمدان فرهنگی و سیاسی را در چهارچوب تنگ این مسئله می بیند و رویدادها را تنها بر محور موضوع برخورد سنت و تجدد بازسازی می کند، در بهترین حالت، وجهی از واقعیت پیچیده آن دوره را آشکار می کند.

بنابراین، برای فهم همه جانبه واقعیت تاریخی آن دوره باید به رویدادها و کشاکش های نظری سرآمدان آن از دیدگاه‌ های گوناگون نگریست. کتاب علیرضا مناف زاده در واقع نگاهی تازه به این دوره تاریخی است.

مقدمه کتاب با گزارش کوتاهی از جنبش اعتراضی ایرانیان برضد فیلم سیصد، ساخته « زاک اسنایدر » آغاز می‌ شود. این فیلم از روی رمان گرافیک فرانک میلر ساخته شده و در سال ۲۰۰۶ به نمایش گذاشته شده است.

داستان آن شرح خیالی نبرد ترموپیل، یکی از نبردهای ایرانیان باستان با یونانیان است که در سال ۴۸۰ پیش از میلاد در تنگه ترموپیل روی داده است. هم کارگردان فیلم و هم نویسنده رمان، ایرانیان باستان را مردمی زشت و وحشی تصویر کرده‌ اند.

علیرضا مناف زاده می گوید: «شور ناسیونالیستی که نمایش این فیلم در میان ایرانیان در سراسر جهان برانگیخت، نشان داد که مردم ایران تصویر ذهنی ساخته و پرداخته ای در مقام ملت از خود دارند و آماده‌ اند برضد هرکسی که بخواهد این تصویر را درهم بشکند یا آن را زشت جلوه دهد، بسیج شوند. آنان گمان می کنند که این تصویر ذهنی جمعی را از نیاکانشان به ارث برده‌ اند. در حالی که در این کتاب مشخص می‌شود که آن را صد سالی بیش نیست که گروهی از روشنفکران ایرانی به یاری شرق شناسان اروپایی ساخته و پرداخته‌ اند».

به گفته وی یکی از بزرگ ترین دستاوردهای دوره پهلوی‌ ها جایگیر کردن این تصویر در ذهن ایرانیان بود. نظام آموزشی و رسانه‌های همگانیِ آن دوره در این کار سهم اساسی داشتند. گرویدن چندین نسل از درس خوانده‌های ایرانی به این تصویر ذهنی، به جایگیر شدن آن در ذهنیت ایرانیان انجامید چنان که رهبران جمهوری اسلامی نیز پس از دودلی ‌های نخستین سال های انقلاب، سرانجام آن را پذیرفتند و امروز آشکارا به آن می بالند.

دو فصل اول کتاب «ساخت و پرداخت هویتی در ایران» به توصیف اوضاع سیاسی و اجتماعی دوره مشروطه و کوشش های فکری روشنفکران هویت پرداز آن دوره و چند دهه پس از آن اختصاص یافته است.

[inset_right]شور ناسیونالیستی که نمایش فیلم «سیصد» در میان ایرانیان در سراسر جهان برانگیخت، نشان داد که مردم ایران تصویر ذهنی ساخته و پرداخته ای در مقام ملت از خود دارند و آماده‌اند برضد هرکسی که بخواهد این تصویر را درهم بشکند یا آن را زشت جلوه دهد، بسیج شوند.[/inset_right]

مهم ترین رویدادهای سیاسی، اجتماعی و نظامی این دوره با زبانی توصیفی و در عین حال تحلیلی در دو فصل اول کتاب روایت شده است.

در این کتاب، نویسنده با یادآوری فعالیت ها و اقدامات عباس میرزا، ولیعهد فتحعلی شاه، او را از نخستین ایرانیانی می داند که زیرعنوان « وجدان‌ های شوربخت» جای می گیرند. این شاهزاده ایرانی وقتی در جنگ با روس ها برای نخستین بار به فاصلۀ عظیم ایران با قدرت های غربی پی می برد، دل‌آزردگی ‌اش را از ناتوانی و درماندگی ایران بر زبان می ‌آورد و می‌ کوشد ایرانیت را به نوعی تعریف کند.

زیرا هویت در برابر غیریت شکل می گیرد. او در حد توان خویش دست به نوسازی کشور و وارد کردن دانش های جدید می زند. در فصل سوم کتاب با عنوان «باریک اندیشی دربارۀ نظام سیاسی»، نویسنده به بررسی دیدگاه هایی پرداخته است که در آن زمان در میان سرآمدان سیاسی و فرهنگی درزمینه نظام سیاسی جدید مطرح بود.

در این فصل به این نکته اشاره می شود که روشنفکران آن دوره نظام‌ های سیاسی گوناگونی را برای آینده ایران پیشنهاد می ‌کردند. به گفته نویسنده، برخلاف آنچه تاکنون شایع کرده‌ اند سرآمدان آن دوره دربارۀ نظام سیاسی جانشین مانند هم نمی اندیشیدند. اما در چند چیز هم نظر بودند که در سه فصل دیگر کتاب توضیح داده شده اند.
نخست اینکه باید چهارچوبی برای تاریخ ملی ایران تعیین می ‌کردند و در آن چهارچوب تاریخی می ‌نوشتند تا با گسترش آموزش سراسری در مدارس به کودکان ایرانی درس داده شود.

دوم، باید زبان فارسی را سروسامان می دادند و آن را به زبان ملی و آموزش سراسری تبدیل می کردند. بعضی‌ها مانند محمود افشار و کسروی آشکارا می ‌گفتند که رهبران سیاسی باید زبان ها، گویش ها، آداب و رسوم و، به طور کلی، فرهنگ های گوناگون را از کشور ریشه کن کنند تا همه مردم ایران یکدست و یکنواخت و همشکل شوند.

محمود افشار حتی پیشنهاد می کرد که اقوام گوناگون را جا به جا کنند تا اختلاف های فرهنگی و زبانی هرچه زودتر از میان برود. نوشتن تاریخ زبان و ادبیات فارسی، جمع آوری فولکلور فارسی، شاهنامه‌ شناسی، تنظیم موسیقی ملی ایرانی، سرودن شعر دربارۀ شهرها و کوه ها و رودها و بیابان ‌های ایران، نوشتن احوال بزرگان اندیشه و ادب ایران و حتی نوشتن کتاب های آشپزی ملی (مانند کتاب مستطاب آشپزی دریابندری)، پژوهش درباره زبان ها و دین های ایران پیش از اسلام و جز این ها، همه، کوشش هایی در جهت ساخت و پرداخت هویت ملی ایرانی بودند.

باید عناصر غیرایرانی را از فرهنگ ایرانی بیرون می‌ ریختند یا رنگ ایرانی به آن ها می ‌زدند. چنان که در سال های پایانی رژیم شاه از اسلام ایرانی نیز سخن می‌ گفتند و کسانی تصویر ذهنی علی، امام اول شیعیان، را گرته برداری شده از چهره رستم و امام حسین را تجسمی از سیاوش شاهنامه دانستند.