مصر به کدامین سوی می شتابد؟

مصر به کدامین سوی می شتابد؟

این موقعیت با آنچه که این مجله در سال ۲۰۱۱ مطرح می کرد سازگار است یعنی نیاز به تعامل با اسلام گرایان. تفاوتی که امروز مجله اکونومیست آن را مطرح می کند، موضوع انتقال قدرت – یا «انقلاب» ، اگر شما ترجیح می دهید این طور آن را بشنوید- به طور کامل به اسلام گرایان است و تنها دعوت به تعامل با آنها نیست.

در همین زمینه، آخرین مقاله مجله تایم نیز بر روی موضوع مصر متمرکز شده و تیتر زده شده است: «انقلابی که دیگر نیست» . در این مقاله ، «جی نیوتن- اسمال» و «ابیگیل هوسلوهنر» درباره شورای عالی نیروهای مسلح بحث کردند و اینکه بقایای رژیم گذشته در تلاش برای دفن «انقلاب» مصری هاست و آن امیدی که به اسلامگرایان بسته شده که نماینده آن پیروزی رئیس جمهور «محمد مرسی» بود؛ برای اینکه مصر از سمت ارتش دور شود. نویسندگان ادعا کردند که مرسی و اخوان المسلمین تنها امید برای برقراری توازن به نفع تشکیل یک دولت دمکراتیک مبتنی بر رضایت طرفین است. این مقاله می گوید که اسلامگرایان در حال حاضر قادر به تغییر تقسیم خطوط سیاسی در مصر هستند ، به طوریکه به جای تمرکز بر روی درگیری ها بین تشکیل دولت مدنی و قوانین نظامی بیشتر بر روی درگیری ها بین اسلام گرایان و سکولارهای دمکرات متمرکز شده اند.

این تنها نمونه ای از آنچه که در مطبوعات غربی منتشر می شود است، جایی که قدرت و پشتیبانی مشتاقانه ای برای ظهور اسلامگرایان وجود دارد. اسلام گرایان خود را به عنوان نیروهای دمکراتیک و فعالان حقوق بشر به تصویر کشیدند کسانیکه در دوره های قبل مورد آزاد و اذیت قرار گرفته بودند و هم اکنون نوبت آنها برای هدایت از مرحله ای به سمت تشکیل دولت مدنی است.

بسیاری از آنچه نوشته شده ، بین ساده کردن بیش از حد و تعمیم دادن کلی در تناوب است. چطور اسلام گرایان با وجود جریان های مختلف خود می توانند بدون در نظر گرفتن ایده ها و تاریخچه آنها، بهتر از رژیم گذشته باشند ؟ چه زمانی اسلام گرایان طرفداران آزادی های مدنی یا تکثرگرایی بوده اند؟ چگونه می تواند گفت که درگیری بین اسلام گرایان و سکولارها به طور ناگهانی با سقوط رژیم سابق پایان یافته است؟ یا اینکه بحران های گروه های اسلام گرا با نوگرایی و بعد از پیروزی آنها در انتخابات حل و فصل شده است؟

این حق هر اسلام گرایی هست که در انتخابات شرکت کند و یا خود را در فعالیت سیاسی درگیر کند اما درست نیست که ایده ها و یا مواضع خاص را به آنها نسبت دهیم که در مخالفت با اعتقادهای ایدئولوژیک و یا شعارهای آنها باشد. حتی اگر آنها برخی مواضع خود را به دلیل تاکتیک های سیاسی عوض کرده اند یا شرایط کنونی و توازن را به حساب آورده اند. این بدان معنی نیست که تغییر ایدئولوژیکی در روایت اسلام گرایان رخ داده است یا آنها خود را برای رها کردن از این ایدئولوژی آماده می کنند.

شکی نیست که بحث «بهار عربی» در طول این یک سال در این فضا ، تغییر کرده است. ما در ابتدا گفته بودیم که این انقلاب ها در راه مبارزه علیه دیکتاتوری و ظلم پدیده آمده بودند، و توسط جوانان بدون تمایلات ایدئولوژیک هدایت شدند، این انقلاب ها در جست و جوی رد ایده ها و شیوه های اشتباه گذشته بودند. با این حال ، ما باید هم اکنون به سوال ها، ایدها و بازیکنان سابق خود در این میدان مراجعه کنیم.

برای اسلام گرایان ، پیروزی انتخابات در هر کشوری که «بهار عربی» در آن اتفاق افتاده است به چه معناست؟ سلفی ها فعلی و اخوان المسلمین به طور کامل صحنه های سیاسی را به طور قانونی در اختیار خود درآورده اند . در گذشته ، بحث پیرامون انتخاب بین دیکتاتوری و دمکراسی ، بین انتخاب استبداد و آزادی در جریان بود. امروز ، موضوع انتخاب بین اسلام گرایان یا نظامی ها و یا بقایای رژیم سابق است.

در حقیقت، این نتیجه ناامید کننده ای برای برخی است، و از سوی دیگر نتیجه دلگرم کننده ای برای افراد دیگر است. در ماه آوریل سال گذشته، من مقاله ای با تیتر « به وائل و حازم: هر انقلابی خوب و بد خود را دارد» نوشتم که در آن تلاش کردم تا جرقه بحث و گفت و گو را با استفاده از نوشته های نویسنده معروف لبنانی یعنی «حازم ساقیا» و فعال مصری یعنی «وائل غنیم» روشن کنم. این در زمانی بود که جهان در جشن انقلاب های مردمی بسر می برد- یا قیام ها- نیاز بود ما چند پرسش ضروری بپرسیم: آیا دولت مدرن مدنی ممکن است در لیبی ایجاد شود؟ آیا تکنسین های آموزش دیده و کارشناسان اقتصادی در دسترس خواهند بود تا استاندارهای زندگی در تونس را بهبود ببخشند؟ آیا مصر استقلال و ملی گرایی خود را تا تهیه پیش نویس قانون اساسی مدنی و سکولاری دارد که در آن ردی از نظامیان و اسلام گرایان نباشد؟ چگونه قدرت به شکل مسالمت آمیزی در یمن منتقل می شود بدون اینکه کشور متلاشی شود؟

متاسفانه، ادبیات «بهار عربی» به سوی یک گفتمان تحسین برانگیز تبدیل شده است ؛ دفاع از «انقلاب ها» ، ارج نهادن به شهدای منتسب به انقلاب و دوره نقاهت از رژیم گذشته از جمله این گفتمان است. خطوطی که بین مردان رژیم گذشته و تکنوکرات های کشور را نامشخص می کرد، بین مشکلات بنیادی کشور و فساد نخبگان وجود داشت و بین ماهیت استبدادی رژیم سابق و اصلاحات فردی که در کشور به دست آمده بود شکل گرفته بود.

تنها کمی بعد از گذشت یک سال، مقاله ها و گزارش شروع به انتقاد نسبت به برخی از جنبه های منفی انقلاب کرده است، مخصوصا هرج و مرج و خشونتی که به دنبال سقوط رژیم ایجاد شده بود. به هر حال، هیچ فردی در زمانی که شور و اشتیاق تمام لحظه های فعالان مدنی، مفسران و شاهدان را فراگرفته بود آگاه نبود که امکان به انحراف رفتن هم وجود داشته باشد. به طوریکه آنها از نگرانی های اصلی و چالش های مهم با توجه به وضعیت اقتصادی و ساختار دولتی غفلت کردند. صدای منتقدان به حاشیه رانده شد و بسیاری باور داشتند که منتقدان در گذشته زندگی می کنند یا نسبت به این تغییرات با اهمیت تاریخی ناآگاه هستند. بحث پیرامون «بهار عربی» از مرحله رویای تحقق یک آرمان شهر بعد از یک دوره طولانی دیکتاتوری گذشته است.

در ابتدای انقلاب ها، «حازم ساقیا» در نوشته ای ادعا کرد که انتخاب «بین یک فاجعه ای است که در حال توسعه در مراحل مختلف در طول ده ها سال بوده است… و فاجعه ای که در لحظه اتفاق می افتد اما ممکن است راه را برای بنیان های آینده هموار کند» . با این حال، در طول چند هفته گذشته ، افکار ساقیا از خوشبینی محتاطانه به سرخوردگی تغییر کرده است یا آنچه که او از آن به عنوان فقدان معنا و جهت نام می برد.

ساقیا در نتیجه پیروزی اخوان المسلمین در انتخابات مصر نوشت: «روند انتخاباتی که شروع شده بیشتر به سمت تصور کردن یک آینده پر از ابهام و متضاد بیشتر از آنکه خواست مردمی باشد است؛ این نقاشی ای است که بیش از آنکه چشم اندازی برای آینده را به تصویر بکشد، ناممکن های سیاسی را به تصویر می کشد». (ابهام مخرب، روزنامه الحیات، ۲۳ ژوئن).

از طرف دیگر، «وائل غنیم»، یکی از مدیران شرکت گوگل در خاورمیانه که در انقلاب ۲۵ ژانویه مصر شهرت زیادی به دست آورد- فعالی که در انجمن های غربی جشن های بسیاری برپا کرد و در بسیاری از جوایز بین المللی حضور داشت- به نظر می رسد نسبت به آنچه که در مصر اتفاق افتاده و یک نامزد از اخوان المسلمین انتخاب شده است نگران یا ناراحت نیست.

هیچ شرمی درباره این که اسلام گرایان انتخاب شده اند وجود ندارد، این حق رای دهندگان است، اما در انجام این کار، من فکر نمی کنم که شما بتوانید خود را به عنوان مدافع دولت مدنی یا حقوق بشر بدانید. گرایش های مختلفی در بین اسلام گرایان وجود دارد؛ برخی از آنها پایبند به اصول هستند، دیگران برداشت شخصی خود را بر طبق آنچه که شرعا مجاز است دارند که در عین ها «ارزش های غربی ها» را هم محترم می شمارد. تصویر «وائل غنیم» از این انقلاب به عنوان یک مرد جوان که با رژیم مبارک تا رسیدن به پیروزی مقابله کرده است در حال تغییر کرده است، یعنی تصور او به سمت تشویق اخوان المسلمین برای پیروزی در انتخابات کشیده شد. به عبارت دیگر، مرد جوانی که در رسانه های عربی و غربی نمونه ای از تفکرات دمکراتیک و مدنی است که در جست و جوی صلح و مقابله با ظلم به دلیل تضمین آزادی های عمومی است کسی جز فرد جوانی که وابسته به اخوان المسلمین ( در شکل مدرن آن) است نیست ، کسی که با رژیم نظامی مخالف است.

در فیلم «گانگستر آمریکایی» ساخته فرانک لوکاس (با بازی دنزل واشینگتن) به یکی از شخصیت ها گفته می شود که «وقتی شما صاحب چیزی هستید، شما می توانید بگویید که چه چیزی می خواهید». قیام های مردمی در برخی کشورهای عربی به دلایل بسیار رخ داد. کسانیکه می توانند غنایم را تقسیم کنند ، قادر خواهند بود که بگویند چه می خواهند ، اما دیگران موظف به پذیرش آن نیستند.