توافق سوئد میان یمنی‌های در حال جنگ، گام بزرگی بود اما شک و شبهه‌های بسیاری دربارهٔ پایبندی حوثی‌های شورشی به این توافق وجود دارد. اگر نیروهای دولت یمن و نیروهای ائتلاف به محیط حدیده، بندر و شهر آن نمی‌رسیدند، حوثی‌ها در امضای توافق و عقب‌نشینی از خواسته‌های اصلی‌شان یعنی حکومت بر یمن دست برنمی‌داشتند. روزهای آینده واقعیت پایبندی حوثی‌ها را نشان خواهد داد. آنها قبول کردند که سازمان ملل کنترل سه بندر را به دست بگیرد و درآمدهایشان را به بانک مرکزی واریز کند. هم اکنون حوثی‌ها درآمدها و کمک‌های بشردوستانه را غارت می‌کنند. اگر پایبند ماندند این بدین معناست که راه حل نزدیک است و جنگ به پایان می‌رسد.
انگیزه‌های جنگ کدام‌اند و چرا سعودی و متحدانش در آن دخالت کردند؟ با اینکه این جنگ چهار سال است که شعله می‌کشد اما بسیاری انگیزه‌های آن را نمی‌دانند.
دخالت سعودی برای بالا کشیدن یک گروه سیاسی در برابر گروه دیگر نبود بلکه دلیل آن استیلای جماعتی تابع ایران برقدرت بود با انقلابی که همه توافقاتی که سازمان ملل متحد و کشورهای غربی پس از انقلاب مردم یمن تحمیل کردند را نقض کرد. به صراحت باید گفت، حتی اگر حوثی‌ها قدرت در یمن را به دست می‌گرفتند شاید سعودی با آن کنار می‌آمد، اما مشخص بود که طرحی ایرانی آن کشور را هدف قرار داده‌است.
از چهت عملی، به نظر سعودی انقلاب مسئله‌ای داخلی است و رابطه ریاض با رئیس‌جمهوری برکنارشده علی عبدالله صالح چندان قوی نبود. با او اختلافاتی داشت اما با این همه چندین دهه با دولتش تعامل کرد. همین وضعیت می‌توانست ادامه یابد، گذشته از اینکه کدام یک از نیروهای داخلی یمن قدرت را در دست داشته باشد. خطر در اینجا خفته‌است که حوثی یک تشکیلات دینی مسلح ساخته و پرداخته ایران‌اند، درست نمونه مشابه «حزب‌الله» در لبنان. بیست سال آن را آماده کردند و آموزش دادند تا دشنه‌ای در پهلوی سعودی باشد، همانگونه که ایران، «حزب‌الله» را ساخت تا بر لبنان مسلط شود و به خاطر منافعش ضد اسرائیل بکار ببرد و مسئله هیچ ارتباطی به فلسطین ندارد. به دلیل نگرانی از ایران و حمایت دولت قانونی، سعودی وقتی تقریباً انقلابی‌ها بر همه یمن مسلط شدند، وارد جنگ شد.
سعودی، امارات، سودان و بقیه کشورهای عضو ائتلاف می‌توانند همین امروز از یمن عقب‌نشینی کنند اما باید به تبعات این کار توجه داشته باشیم. اول اینکه یمن وارد جنگ داخلی بزرگ‌تری می‌شود تا سوریه‌ای دیگر بشود. هزاران جنگ‌جو از ایران، پاکستان، لبنان و عراق به سمت آن سرازیر می‌شوند. خطر دوم اینکه ایران یمن را به پایگاهی بزرگ‌تر برای موشک‌های بالستیک خود تبدیل می‌کند که شهرهای مهم سعودی و خلیج را نشانه رفته‌اند، کاری که طی دو سال گذشته انجام داد و جده، طائف و ریاض را از فاصله ۹۵۰ کیلومتری نشانه گرفتند و موشک‌هایی با برد کم‌تر به سمت شهرهای مرزی سعودی همچون نجران و جیزان شلیک کردند. اگر ائتلاف عقب‌نشینی کند، حضور نظامی ایران در یمن بیشتر می‌شود و بر باب‌المندب در دریای سرخ، گذرگاه استراتژیک و مهم آبی دریانوردی بین‌المللی مسلط می‌شود. همچنین با خروج نیروهای ائتلاف، گروه‌های مسلح «القاعده» که ایالات متحده با همکاری سعودی و امارات از حدود ده سال پیش در یمن در تعقیب آنهاست، حضور پیدا می‌کنند.
گذشته از خطر موشک‌هایی که ایران در یمن می‌کارد، سعودی در آشوب احتمالی پس از عقب‌نشینی از یمن کمتر از کشورهای اروپایی و ایالات متحده آسیب می‌بیند. سعودی می‌تواند بخش عظیمی از نفتش را به وسیله لوله صادر کند و در صورت تسلط حوثی‌ها نیازی به عبور از باب المندب ندارد. اگر کشورهای ائتلاف عقب‌نشینی کنند، «القاعده» در یمن حضور پیدا می‌کند و کشورهای غربی ناچار می‌شوند برای جنگ با گروهی تروریستی در یمن نیرو اعزام کنند، همان کاری که در عراق، سوریه و افغانستان کردند.
همچنین عقب‌نشینی سعودی و متحدانش، نقطه پایان جنگ نخواهد بود و مایه کاهش خسارت‌های بشری نمی‌شود، بر عکس فاجعه بشری گسترش می‌یابد. با کمال تأسف حقیقتی به شکل ناقص عرضه می‌شود. کل خسارت‌های بشری جنگ از زمان شروع تاکنون و طبق ادعای خود ملیشیای سرکش ده هزار قربانی بوده-طبق آمار ائتلاف این رقم شش هزار نفر است. و این آمار جنگ را در قیاس با حوادث مشابه در منطقه کم تلفات‌تر ساخته‌است. البته این نافی فاجعه بار بودنش نیست. آمار قربانیان جنگ سوریه طبق حدس و گمان‌های سازمان ملل متحد، ششصد هزار نفر است. درعراق حدود دویست هزار نفر کشته شدند و در افغانستان و لیبی هم وضع به همین ترتیب بود.
نبردها در جنگ یمن در حجم کمتری اتفاق می‌افتند و در مناطقی مشخص محدود شده‌اند. به نظر من خطر بزرگ‌تر می‌شود وقتی نیروهای ائتلاف عقب بنشینند و میدان را به یمنی‌ها بسپارند تا با هم دیگر تصفیه حساب کنند. جنگ‌های قبیله‌ای طولانی‌تر و خونبارتر خواهد بود و کشورهای رقیب در منطقه رو به حمایت آنها خواهند آورد.
مشکل دلیل منتقدان جنگ این است که آنها خواستار توقف آن می‌شوند اما راه حل‌های عملی برای ایجاد امنیت و آرامش در یمن پیشنهاد نمی‌کنند؛ و نمی‌گویند چگونه و چه کسی حکومت شکست خورده را اداره کند تا یمن سومالی دیگری نشود.