تونی بلر نخست وزیر پیشین بریتانیا– 8 آوریل 2013 – عکس از آسوشیتد پرس

تونی بلر نخست وزیر پیشین بریتانیا– ۸ آوریل ۲۰۱۳ – عکس از آسوشیتد پرس

حدود یازده سال از حمله سال ۲۰۰۳ ایالات متحده به عراق گذشته، اما همچنان بحث داغ پایتخت های کشورهای اروپایی این است که سرنگونی صدام حسین درست بود یا غلط. با توجه به اتفاقاتی که اکنون در عراق در جریان است، ادامه این بحث ها قابل درک است و توضیح بیشتری نیاز ندارد. در شرایط فعلی با بدتر شدن اوضاع، ترس از درگرفتن یک جنگ قومیتی و تغییر نقشه منطقه باعث شده عده ای خواستار دخالت دیگر کشورها شوند. برخی هم می ترسند دامنه این بحران کل منطقه را فرا بگیرد.

شهردار لندن بوریس جانسون، چهره شناخته شده حزب محافظه کار بریتانیا، نخست وزیر سابق دولت کارگر، تونی بلر، را به خاطر دفاع همیشگی‌اش از حمله به عراق مورد سرزنش قرار داد و این گفته بلر که آنچه امروز در عراق اتفاق افتاده ربطی به وقایع سال ۲۰۰۳ ندارد را «احمقانه» توصیف کرد.

طبق گفته تونی بلر، اگر صدام در سال ۲۰۰۳ سرنگون نمی شد، در پی انقلابی مردمی در بهار عربی برکنار می شد و عراق همچنان درگیر یک جنگ داخلی خونین بود. در نتیجه، به اعتقاد نخست وزیر سابق، لازم نیست به خاطر اتفاقاتی که در حال حاضر در عراق در جریان است، خودمان را مقصر بدانیم. جانسون این حقیقت را کتمان نمی کند که در آن زمان به عنوان یکی از اعضای پارلمان در حمایت از حمله به عراق رای مثبت داده، چرا که به اشتباه فکر می کرده مانند آنچه در سال ۱۹۴۵ در آلمان اتفاق افتاد، برای دوره پس از حمله طرحی وجود دارد. او همچنین اذعان می کند که پیش از جنگ ۲۰۰۳، القاعده حضوری در عراق نداشته است.

البته هیچ کدام از این ها این حقیقت را نفی نمی کند که صدام حسین مسئول ویرانه ای است که ماجراجویی های بی پایان نظامی او از عراق ساخت. او جنگ ویران‌گر علیه ایران را شروع کرد که هشت سال طول کشید و منابع کشور را نابود کرد. سپس به فکر حمله به کویت افتاد و این باعث شد عراق در برابر همه جهان قرار گیر و نتیجه آن چیزی جز اعمال تحریم های شدید علیه رژیم بغداد نبود. این تحریم ها بر درد و رنج مردم عراق افزودند؛ مردمی که تحت سلطه رژیمی مستبد روزگار می گذراندند. این ها زخم هایی بر پیکره دولت و جامعه عراق بر جای گذاشت.

سپس حمله سال ۲۰۰۳ آمد؛ فارغ از دلایل آن و این‌که آیا اساسا این حمله درست بود یا خیر. بسیاری خواهان آینده ای روشن برای عراق و آزادی های بیشتر برای مردم آن بودند، اما قدرت های جهانی مانند آماتورها برخورد کردند و هیچ برنامه ای برای روز بعد از پایان درگیری ها نداشتند. در این میان بدترین اتفاق، انحلال بسیاری از نهادهای دولتی عراق مثل ارتش، پلیس و وزات خانه های این کشور به بهانه بعثی‌زدایی بود. این خود به آشوب های بعدی منجر شد و شبه نظامیان مسلح، خلا ایجاد شده در نبود ارتش را پر کردند. یک دهه بعد، آن ها همچنان بخشی از موازنه سیاسی در این کشور محسوب می شوند.

مسئولیت آشفته‌بازار رخ داده پس از آن تنها بر عهده بوش یا بلر یا حتی مسئولانی که آن ها برای اداره عراق منصوب کردند، نیست. بخش اعظم این مسئولیت بر شانه نخبگان سیاسی عراق قرار می گیرد که بسیاری از آن ها پیش از آغاز جنگ، خارج از کشور و در تبعید به سر می بردند. آن ها نقش مهمی در ارائه راهنمایی و مشورت به نیروهای ائتلاف داشتند. سپس همین نیروها قدرت را در دست گرفتند و شرایط این کشور را قطبی کردند.

برای تجربه آموزی، تغییر شرایط و تلاش برای وارد کردن آن هایی که احساس می کردند در روند سیاسی کشور به حاشیه رانده شده اند، ده سال زمان مناسبی است. متاسفانه این اتفاق رخ نداد. برعکس، شاهد ادامه سیاست هایی بودیم که اختلاف ها را عمیق تر می کرد. بحث ها راجع به اختلاف ها و انشعاب ها هر روز بیشتر و بیشتر می شد و کمتر کسی شک داشت که سرانجام این شرایط، سناریویی خونین و خشن خواهد بود که عراق پیش از این به خود ندیده است.

عقب نشینی ارتش آموزش دیده عراق در مقابل ۱۵۰۰ نفر در حالی که سلاح و تجهیزات خود را هم به جای گذاشتند، سوال های زیادی را در مورد اتفاقات رخ داده در استان انبار مطرح می کند.

به هر حال، هیچ کس قبول نمی کند که شهرها و مناطق عراق، برای مدت زمان زیادی تحت کنترل سازمانی چون دولت اسلامی عراق و سوریه قرار گیرد. از سوی دیگر، بازپس‌گیری موصل و دیگر شهرهای عراق به زور، بحرانی را که بیش از یک سال است آغاز شده حل نمی کند؛ بحرانی که با اعتراض و تظاهرات در استان انبار به راه افتاد.

اکنون به راه حلی جدید نیاز است که همه گروه ها را در دولتی فراگیر گرد هم آورد و اعتماد را بین بخش های مختلف جامعه برقرار کند. نقطه شروع آن می تواند ایده تشکیل دولت آشتی ملی باشد که از سوی عربستان سعودی مطرح شده است.