نمایندگان مجلس تونس پس از تصویب قانون اساسی جدید در سال گذشته - عکس از رویترز

نمایندگان مجلس تونس پس از تصویب قانون اساسی جدید در سال گذشته – عکس از رویترز

در بحبوحه اوضاع آشفته و مبهم تغییرات اجتماعی فعلی که در بیشتر جوامع عربی در جریان است، یک حقیقت مشخص وجود دارد که برای پذیرش آن باید به خود جرات داد: قوانین اساسی در کشورهای عربی باید مورد بازبینی بنیادی قرار گیرند تا با معیارهای بین المللی مربوط به حقوق بشر و آزادی های فردی منطبق شوند.

مهم است که بدانیم بین بازبینی بنیادی و اصلاحات جزیی تفاوت زیادی وجود دارد. در بازبینی بنیادی لازم است بی طرف باشیم و در یک روند بازسازی واقعی شرکت کنیم. اینها باید طبق مفاهیم جدیدی که واقعیات جدید اجتماعی را می سازند دنبال شوند. اصلاحات تنها می توانند تاثیر صوری داشته باشند.

قانون اساسی مهم ترین سند قانونی در یک جامعه است. این سند قدرتمندترین مرجع قانونی است و اقتدار همه قوانین دیگر از آن گرفته می شود. قانون اساسی مانند چتری فراگیر عمل می کند و دیگر قوانین جامعه که همه شئون زندگی را متاثر می کنند، زیر آن قرار می گیرند. حتی زمانی که تغییرات سیاسی در دوره ای شرایط را به سمت زوال می برد، قانون اساسی خوب مانع آن هایی می شود که به دنبال خشونت های اجتماعی هستند.

به اعتقاد من بیشتر قوانین اساسی در کشورهای عربی با هدف به حاشیه راندن حقوق افراد و آزادی های فردی شکل گرفته اند. این قوانین بیشتر نمود وفاداری به فرهنگ جامعه و ارزش های نهادهای اجتماعی هستند و حقوق فردی را در سطحی پایین تر در نظر می گیرند. از همان ابتدا، منافع گروه ها بر منافع افراد برتری پیدا کرده است.

مشخص است که این رویکرد جمعی در برابر مفهوم حقوق و آزادی های فردی، در میان کشورهای عربی متفاوت است و این خود به مسیر مدرنیزاسیونی که این کشورها دنبال می کنند بستگی دارد. از سوی دیگر، پروژه مدنیزاسیون ذاتا در راستای حمایت از فرد و آزادی های فردی است.

اکنون پر واضح است که فاکتورهایی که می توانند جوامع عرب را به سمت بازبینی بنیادی قوانین اساسی خود سوق دهند، قوی تر و بااهمیت تر شده اند. امروزه فرهنگ جهانی با قدرت حامی حقوق بشر است، به حدی که میزان توجه به حقوق بشر در یک جامعه به عنوان سنگ محک سطح توسعه و مدرنیزاسیون آن جامعه در نظر گرفته می شود.

به عبارت دیگر، حقوق فردی و آزادی های اولیه مورادی هستند که جوامع به آن ها افتخار می کنند. در عمل، این به معنای امضای موافقتنامه های حقوق بشری بیشتر و بیشتر است: امضای موافقتنامه هایی که عدم تبعیض جنسیتی، دینی و نژادی را تضمین می کنند، همچنین امضای بیانیه جهانی حقوق بشر به عنوان منبعی برای قوانین اساسی.

بحث راجع به حقوق بشر و آزادی های فردی و چگونگی تلفیق آنها با قانون اساسی فقط یک بحث سیاسی رسمی و صوری نیست. زمان آن رسیده که فرهنگ عرب با فردیت آشتی کند و از سلطه گروه خارج شود، چه در مورد جامعه، چه در مورد اقتدار حاکم و چه راجع به نهادهای اجتماعی. آزادی های فردی ما مثل آزادی در انتخاب، آزادی بیان و عقیده تاثیر مستقیم بر ادراک فردی ما دارند.

گزافه نیست اگر بگوییم بازتعریف روابط ما با آزادی، به عنوان ارزش بنیادین انسانی، انقلاب واقعی است و اتفاقی است که باید در کشورهایی که نسیم بهار عربی به آن ها وزیده، رخ دهد. جوانان عرب همچنان منتظر این اتفاق هستند. آن ها دوگانگی مرگ آوری را تجربه می کنند، چرا که تنها آزادی که از آن بهره می برند در دنیای مجازی است. این در حالی است که دنیای واقعی آنها چندین سال نوری از آزادی فردی و آزادی فرد فاصله دارد.

بسیاری از نخبگان سیاسی، فرهنگی و فکری عرب معتقدند، اصلاحات واقعی مهم تر از انقلاب های آشفته و گیج کننده فعلی است. خرد، درستی و عقلانیت در اصلاح حقیقی است، نه در انقلاب.

بسیاری بر این اعتقادند که تنها بازنگری در قوانین اساسی کشورهای عربی، به منظور تاکید بر مفاهیمی چون حقوق شهروندی و حقوق بشر، آن چیزی است که برای اصلاح امور لازم است. هرچه جوامع ما تحصیل کرده تر و تعاملی تر می شوند، بازگشت ما به پله اول نیز خطرناک تر می شود.