دیوید کوهن - آسوشیتدپرس

دیوید کوهن – آسوشیتدپرس

آن روزهایی که احمدی نژاد در سفرهای استانی، شیدا و شادان از خلسه “بولیواریسم” در جمع ایرانیان، تحریم های غرب را بر اقتصاد کشور بی اثر می خواند؛ آن زمان که رییس جمهور از شور اجتماعات شهرستانی، شیدای “سیمون” گشته و بشارت می داد که قطعنامه های شورای امنیت در واقع “ورق پاره هایی” بیش نیستند؛ آنگاه که او هوگو چاوز پوپولیست را سرباز فدایی مسیح مریم می خواند و در سودای یک ائتلاف جنجالی و ناهمگون بین تشیع ایرانی با بولیواریسم ونزوئلایی برای طرح مدیریت جهانی طامات می بافت؛ در همان روزهایی که هوگو چاوز زنده بود، ولی احمدی نژاد فراموش کرد که از او بخواهد با عبرت از ایران، او نیز رابطه دیپلماتیک کشورش را با آمریکای جهانخوار قطع کند (!)، آری در همان ایام طولانی و پر تلاطم تحریم های هولناک، کاخ سفید به دستور باراک اوباما از جمله به منظور ردیابی فرآیند دور زدن محاصره اقتصادی از سوی ایرانیان، پست معاونت اطلاعاتی را در وزارت خزانه داری به یک وکیل جوان و هشیار سپرد.

با وجود اینکه هوگو چاوز تورم ۴۰ درصدی را برای کشورش به ارث گذاشت و سالی پس از آنکه نقاب در خاک کشید، نرخ تورم به ۵۵ رسید و آشوب و سرکوب خیابانی در کشورش غوغا می کند و احمدی نژاد هم با نرخ ۴۰ درصدی تورم و کاهش ۶۰ درصدی ارزش پول ملی به خانه رفت که سرگرم جنجال جدید دانشگاه ایرانیان شود تا مبادا روزی در این سرزمین، چرخه تولید دکترای “بولیواری” از حرکت باز ایستد، اینک شاهدیم که آن جوان آمریکایی در آرامش سیاسی ایالات متحده همچنان بدون هیاهو و جنجال آفرینی، شخص متهم ب.ز (بابک زنجانی!) و دیگر بازیگران محاصره اقتصادی از شمار رضا ضراب را بی صدا رصد می کند.

دیوید کوهن چهارمین فردی است که ریاست اداره اطلاعات مالی و تروریسم را در وزارت خزانه داری آمریکا به عهده دارد. در سال ۲۰۰۴ این اداره اطلاعاتی توسط جورج بوش دوم تشکیل شد. بازیگران طلایی عصر تحریم ها آنانی هستند که توسط همین دیوید کوهن شناسایی شده و هنگام تنگ شدن حلقه محاصره اقتصادی ایران و قرار گرفتن نامشان در لیست تحریم های آمریکا به احمدی نژاد لبخند می زدند و یا به همدیگر شادباش و تبریک می گفتند. بی تردید این وکیل جوان از بازی جمع صفر (Zero Sum Game) در شالوده اقتصاد ایران آگاه است و می داند که در یک سوی این نامعادله هسته ای، مردم شریف ایران با میلیون ها بیکار و بیمار قرار دارند و در سوی دیگر این نامعادله، همین بندبازان تحریمی از تبار ضراب و زنجانی هستند که افزون بر نام و آوازه، ثروت های کلان نیز می اندوزند. به بیان دیگر در این محاصره اقتصادی و تحریم نفتی به سبب پروژه هسته ای، بازندگان و برندگان هر دو در یک سرزمین و در کنار هم ایستاده اند به گونه ای که میزان سود عده ای الیگارش نو رسیده به یقین باید برابر باشد با میزان زیان و ضرری که به ملت و اقتصاد این کشور وارد می شود.

دیوید کوهن در خاک ریز دوم سنگر تحریم علیه ایران نشسته است و در پنج سال گذشته، چگونگی محاصره اقتصادی را طراحی کرده و لیست تحریمی ها را به کاخ سفید، اتحادیه اروپا و شورای امنیت فرستاده است. او مانند کاترین اشتون نیست که برای ایرانیان از دوره سعید جلیلی بسیار نام آشنا باشد؛ وی با هیچ مقام ایرانی عکس یادگاری نیانداخته و از پزهای خبری در برابر دوربین ها نیز گریزان است. دیوید کوهن مانند وندی شرمن (معاون سیاسی وزارت خارجه ایالات متحده) نیز نیست که گاهی با اظهارات جنجالی اش، بهانه به دست تندگرایان دهد که در اینجا و آنجا تصاویرش را به آتش اندازند. معاون اطلاعاتی وزارت خزانه داری آمریکا به تناوب از خاورمیانه دیدار کرده و با دولت مردان منطقه در خصوص ادامه تحریم ها و محاصره اقتصادی تبادل نظر داشته است.

برای نمونه دیوید کوهن در شب بازداشت بندبازان رسوایی رشوه خواری ترکیه وارد آنکارا شد و با رجب طیب اردوغان و وزیر دارایی این کشور دیدار کرد؛ وی همچنین یک شب پیش از سفر نخست وزیر ترکیه به تهران و دیدار وی با روحانی، دوباره وارد آنکارا شد و با اردوغان و رییس بانک مرکزی این کشور دیدار داشت. دیوید کوهن از زمانی که سکّان معاونت اطلاعات مالی و تروریسم وزارت خزانه داری ایالات متحده را به دست گرفته است، از این نوع سفرهای شبانه به بحرین، قطر، عربستان سعودی، مالزی، سنگاپور، امارات متحده عربی و لبنان به تناوب داشته است.

۴۰۰ میلیارد دلار رقم تخمینی هزینه پروژه هسته ای ایران که شامل میزان زیان تحریم اقتصادی در دوره هشت ساله احمدی نژاد نیز می شود (مجله اکونومیست ۲۲ فوریه)، آن چنان هولناک است که حتی حیرت نویسنده مقاله اکونومیست را نیز برانگیخته به گونه ای که چاره را در چرخش قلم به سوی حمله به سیاست های جنجالی احمدی نژاد و یارانش چرخانده و از “فلاخن نقد” تیرهای بسیار به سوی رییس جمهور بولیواری ایران پرتاب کرده است. بی سبب نیست که در شب هفده دسامبر که تنها گوشه ای از دور زدن تحریم ها توسط بندبازان تحریمی در ترکیه افشا می شود، دیوید کوهن سراسیمه وارد ترکیه شده و به دیدار اردوغان می شتابد. حال در ایران نیز زمزمه آزادی زنجانی شنیده می شود به این توجیه که او و دوستانش را باید قهرمانان دور زدن تحریم های هسته ای به حساب آورد و نه فلج کنندگان اقتصاد کشور.

دیوید کوهن را باید یکی از “محمود شناسان” برجسته آمریکا به شمار آورد؛ او در یک سخنرانی با عنوان “قانون و سیاست تحریم ایران” که در دانشکده حقوق دانشگاه نیویورک در سپتامبر ۲۰۱۲ با حضور خانم دوریت بی نیش (Dorit Beinisch) رییس دیوان عالی کشور اسراییل ایراد کرده است به طور دقیق عین عبارات احمدی نژاد را نقل کرده و پنداری از آن عبارات آتشین رییس جمهور سابق، در توجیه تنگ کردن حلقه محاصره ایران استفاده می کند. البته در این سخنرانی و پرسش و پاسخ او حتی اخبار صرافی های تهران، درصد کاهش ارزش ریال، بلوکه شدن دارایی ها، عقیم شدن عملیات بانکی و غیره را برای حاضرین تشریح می کند.

یکی دیگر از ویژگی های این مرد نامرئی تحریم ها علیه ایران، ید طولانی او در ردیابی عملکرد مالی شرکت ها به خصوص در زمینه “هلدینگ” است. دیوید کوهن به نیکی آگاه است که نظر به ساختار پیچیده و ابهام آمیز در قوانین شرکت های هلدینگ، راه گریز مالیاتی و فرار از فرشته عدالت به آسانی فراهم شده است. به همین سبب حتی چنانچه ضراب و زنجانی در آمریکا نیز سرمایه گذاری در پوشش یک هلدینگ خصوصی می داشتند، دیوید کوهن هرگز به لحاظ وجود همین ابهام در تفسیر حقوقی این شرکت های هلدینگ خصوصی نمی توانست این دو بندباز حرفه ای را در بازداشت نگه دارد. بی سبب نیست که چنین هلدینگ های خصوصی و حتی تک نفره همانند قارچ در ایران و ترکیه می رویند و دیوید کوهن نتوانست به موقع آنها را در دور زدن تحریم ها ردیابی کند. حال پرسش اساسی این است که به چه دلیل ضراب و زنجانی از نمد این هلدینگ ها فقط برای خودشان کلاهی بافتند و میلیاردها دلار نفتی ایران همچنان بلوکه مانده است؟ اینک این پرسش را چه کسی بهتر از دیوید کوهن همان مرد پنهانی تحریم ها و وکیل هلدینگی می تواند پاسخ گوید؟

نکته پایانی اینکه آن روزها که وزرا و یاران احمدی نژاد برای عرض تبریک به رییس جمهور جدید، یکان یکان به حضور او می رسیدند و برای او توفیق در خدمت آرزو می کردند، ای کاش فقط یک رزومه چند خطی از این مرد نامرئی فراهم می کردند و در اختیار دولت می گذاشتند تا راهگشای مذاکرات هسته ای باشد و از افراطیون جنجالی در ایران نیز می خواستند که از آن پس به جای دیوید کوهن، تصاویر وندی شرمن را به آتش نکشند.