جنگ موقعیت‌های استراتژیک در جهان اهمیت گذشته خودشان را بسیار از دست داده‌اند… نبرد بزرگ درون میدان داغ اقتصادی در جریان است

جنگ سوریه و جنگ‌های دیگری که بر خاک این کشور روی داد، به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم برای چند سال نگاه‌های جهان را به خود جلب کرد. عجیب هم نیست. سوریه با موقعیتی که دارد و حوادثی که در آن روی می‌دهد برای کشورهای مجاور و موزانه‌ها و کشمکش‌هایی منطقه از جمله نزاع عربی-اسرائیلی کشور مهمی در منطقه است. علاوه بر این سوریه صحنه مداخله و رقابت کشورهای بزرگ از مواضع متناقض و رقابتی بود و میدان جنگی وسیع علیه گروه‌های تروریستی. ناگفته نماند که حوادث سوریه به عنوان یکی از حلقه‌های زنجیره آنچه به «بهار عربی» شناخته شد، به حساب می‌آمد. حلقه‌ای که فاجعه پناهندگان و آوارگان را به بارآورد، به خصوص بعد از آنکه گروه بزرگی از سوری‌ها به سمت اروپا سرازیر شدند.
جنگ در سوریه مجموعه جنگ‌هایی با منافع و اهداف متضاد بود، در برخی ایستگاه‌ها از هم جدا می‌شدند و در جاهایی دیگر به هم می‌رسیدند. حدت و شدت رویارویی‌ها، بسیاری از سیاست‌مداران و تحلیل‌گران را در تحلیل و نگرانی‌ها به دورترین نقطه رساند. برخی از آنها بر این نظر بودند که «نبرد بزرگ» بر خاک سوریه در جریان است و نتایج آن موازنه قوای بین‌المللی و منطقه‌ای را در مرحله بعد تعیین می‌کند به خصوص بعد از اینکه بازیگر روس با دخالت مستقیم خود، میز مسابقه را واژگون کرد. نگرانی‌هایی هم بود که مبادا دخالت قدرت‌ها در سوریه، بحرانی همانند بحران موشک‌های کوبا در دهه شصت قرن پیش ایجاد کند، بحرانی که آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی را تا مرز رویارویی اتمی برد.
هرگز قصد ندارم حجم بحران سوریه و مصایب آن را اندک بشمارم. این بحران هنوز به آخر نرسیده، هر چند برخی خطوط عمومی نتایج آن روشن شده‌اند. نمی‌توان انکار کرد که این نتایج آثار خود را بر خود سوریه و برخی روابط منطقه خواهد گذاشت. اما به دلیل ماهیت داخلی و منطقه‌ای بحران، باید کمی تأمل کرد پیش از آنکه فهرست کامل سود و زیان‌ها را محاسبه کرد. کسی که در جنگ دست بالا را داشته باشد، ضرورتاً در آبادکردن قوی‌تر نیست. محاسبه‌های مداخله‌گران بزرگ همیشه با حساب و کتاب متحدان محلی‌شان نمی‌خواند. به این هم اضافه کنیم که منطق روزهای دلهره با منطق روزهای معمولی یکی نیست. برخی هم بر این باورند که زود است این یا آن طرف حضور نظامی خودش بر خاک سوریه را جشن بگیرد چرا که مردم سوریه در سابقه‌اش ندارد با روش قیمومیت بسازد یا با پرچم‌های دیگر برای مدتی طولانی در خاکش کنار بیاید.
نمی‌توان انکار کرد که بحران سوریه برای ولادیمیر پوتین فرصت مناسبی مهیا ساخت تا این پیام را به جهان برساند، روسیه قدرت جدیدی است که در سطح بین‌المللی متولد شده و غرب باید روسیه ضعیف دوران اتحاد جماهیر شوروی گرفتار در گرداب افغانستان را از یاد ببرد همان‌طور که آمریکا گرفتار گره ویتنام شد. اما باید یادآوری کرد که روسیه پیش از مداخله، در سوریه حضور داشته و آمریکای دوره باراک اوباما و دونالد ترامپ براین باور بود که پیروزی در سوریه ارزش هزینه کردن میلیاردها دلار و ریختن خون سربازان آمریکایی را ندارد. واشنگتن طوری رفتار کرد که استقرار ارتش روس در سوریه به مثابه انقلاب در موازنه قوا نیست و با روند نبرد در سوریه به عنوان نبرد نهایی یا جنگ بزرگ رفتار نکرد. برخی نیز در واشنگتن بر این باورند که سوریه بدل به وبال گردن پیروز در آن خواهد شد؛ چرا که مسئولیت بازسازی را به عهده می‌گیرد و ناچار است سودها را با دیگران تقسیم کند، اگر از انجام مسئولیتش ناتوان باشد.
شاید بتوان مشابه این سخن را دربارهٔ بازیگران منطقه‌ای هم گفت. ایران به کمک «مستشارانش» و ملیشیای وابسته توانست مانع از سقوط نظام سوری بشود و امروز حضور میدانی در خاک سوریه دارد و شاید در بافت خود سوریه هم. اما باید توجه کرد که سوریه پیش از جنگ متحد ایران بود. سئوالی که اینجا پیش می‌آید این است؛ مشکل نظام ایران در سوریه است یا در داخل نقشه خود ایران؟ مشکل قبل از هر چیز اقتصادی است که همزمان با رسیدن نظام به چهل سالگی و ادامه و اصرار رهبران آن دهان باز کرده‌است؛ رهبرانی که مانع این می‌شوند پس از این همه مدت به کشوری طبیعی تبدیل شود، همان اتفاقی که برای بسیاری از انقلاب‌ها افتاد و خودشان را با پذیرش منطق حکومت و نهادها در داخل و خارج نجات دادند. ترکیه نیز حضور میدانی‌اش را در خاک سوریه گسترش داد و خطر کردها بر امنیت ملی خودش را بهانه می‌کند. اما مشکل ترکیه آیا در خاک سوریه است یا مسئله انتخاب‌های دیگر در درون و بیرون از نقشه کشور؟ آیا ترکیه آن اقتصاد را دارد که بتواند بار ایفای نقش بزرگ منطقه‌ای را بازی کند؟
برخی دیپلمات‌ها و کارشناسان جنگ در لندن بر این نظرند که جنگ‌های موقعیت‌های استراتژیک در جهان ارزش گذشته خودشان را از دست داده‌اند. به نظر آنها «نبرد بزرگ» در جریان، با ناوها و ویران‌گرها و مداخلات نظامی مدیریت نمی‌شود. جهان دگرگون شده‌است. نبرد بزرگ در میدان داغ مسابقه اقتصادی در جریان است. این نبرد در شرکت‌های غول آسا و دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی صورت می‌گیرد. نبردهایی با سلاح ابتکار و نوآوری و برتری و گسترش. نبردهایی که آمار فروش و سرمایه‌گذاری و قدرت رقابت آنها را رقم می‌زنند.
این گروه از نتایج اولیه «نبرد بزرگ» واقعی می‌گویند. نتایجی که گویای این واقعیتند که نبرد در ۵ سال آینده میان جریان‌های مؤثر اقتصادی ادامه خواهد یافت که عبارتند از چین، آمریکا، هند، اروپا و آسیا. تأکید می‌کنند که این مسابقه آرامش ناپذیر از عوامل متعددی متأثر می‌شود که عبارتند از تکنولوژی، جمعیت، اقتصاد در همه ابعاد و قدرت نظامی. در این راستا از عقب ماندن احتمالی ژاپن می‌گویند براثر پیری افراد جامعه و نیاز برزیل و آفریقای جنوبی به عوامل ضروری برای ورود به باشگاه گروه پنج از جمله حجم جمعیت.
«نبرد بزرگ» میان اقتصادهای بزرگ و شرکت‌های غول آسا در جریان است. برای همین هم ناظران در جنگ تجاری میان چین و آمریکا درنگ می‌کنند و خدمات نسل پنجم اینترنت. این مسئله علت نگرانی آمریکایی و غربی را از شرکت «هواوی» چین توضیح می‌دهد که دومین شرکت مخابراتی جهان است. این نمونه از شرکت‌ها می‌توانند زیان‌هایی به کشور رقیب وارد کنند که ارتش‌ها از آن عاجزند.
ما در جهان جدیدی هستیم چه بخواهیم و چه نخواهیم. آنچه در خاک سوریه گذشت مهم است، اما «نبرد بزرگ» آنجا نبود.