حوادث اخیر لبنان آنچه نیاز به بیان نداشت را بیان کرد. برای همگان عیان شد که تا چه حد کشور گروگانِ «حزبالله» است و هر وقت بخواهد کل روند سیاسی و همزیستی اجزا تشکیل دهنده کشور را تهدید کند. این «حزب» هنگام رخدادِ حوادث امنیتی منطقه الشوف حتی ادعا کرده بود که کشور در برابر احتمال بازگشت جنگ داخلی قرار دارد.
میپندارم هیچ گزاف نگفتهام که لبنان «گروگان» امیال و خواستههای حزب قرار گرفتهاست. چگونه میتوان با واژه ای دیگر این بازی گرفتن امور اقتصادی و سیاسی و امنیتی کشور برای انقیاد آن به امیال حزب را توصیف کرد؟ اگر مسئولان زیر بار این خواستهها نمیرفتند، بهای آن تعطیل کردن تمام نهادهای دولتی و حکومتی بود و بر باد دادن منافع عمومی کشور.
کافی بود مردم فقط حوادث اخیر را دنبال کنند تا میزان انقیاد دولت به حزب را به وضوح تمام ببیند و میزان زبونی دولت را در برابر هیمنه حزب نظاره کنند. رئیسجمهور هم پیمان حزب است و دروازههای حکمرانی بر روی او گشودهاست و ارتش مجبور است در برابر حزب کوتاه آید زیرا یک ارتش موازی در برابر اوست.
آغاز داستان اجبار سعد الحریری نخستوزیر مأمور تشکیل دولت، به کاهش میزان وزارت خانههای هم پیمانان او بود؛ و زمانی که این مسئله به جای باریک کشیده شد داستان دیگری آفریده شد و این بار مسئله سنیهای مستقل پیش آمد. در همین قضیه بود که تهدیدهای رئیس «حزبالله» اوج گرفت. در هر یک از این تهدیدها حزب پیروز بود و دولت تحت انقیاد و شکست.
پس از این نمایش نظامی منطقه الشوف مطرح شد و این بار نقش اول به وئام وهاب داده شد که هم به «حزبالله» نزدیک است و هم به رژیم بشار اسد. این بار نیز که مسائل قانونی وهاب را رو در روی یک قضیه جنایی قرار داد او کل مسئله را به حسن نصرالله واگذاشت و بار دیگر قاعده انقیاد دولت و پیروزی حزب تکرار شد.
در برابر همه این حوادث این سؤال مدام مطرح میشد که دولت در برابر این حزب لجام گسیخته چه اقدامی میخواهد انجام دهد؟ پاسخ این است: هیچ اقدامی؛ جز دعوت به آرامش و رسیدن به توافقاتی که حزب را خشنود کند و شر آن را تا اطلاع ثانوی کم کند. در همه این تلاشهای آرامش طلب حتی طرح پرسشهای جدی برای بررسی دلیل رسیدن به این اوضاع، ناممکن و هراسناک میشود؛ زیرا در همه جا سلاح این حزب هر زبان سخنورِ حقی را میبرد.
«حزبالله» ترفندهای زیادی را برای رساندن کشور به این مرحله به کار بست تا اینکه کشور را کاملاً به زیر انقیاد خود درآورد: نه دولتی تشکیل میشود نه سلاحی خلع میشود و نه سخنی انتقاد میکند مگر اینکه حزب اجازه چنین کاری دهد. تمام مسئولانی که در کار هستند به دلیل سکوت در برابر لجام گسیختگی حزب مسئول این وضع بی ضابطه کنونی هستند.
حزب نازی آنقدر فربه شد که آلمان را نابود ساخت و حزب کمونیست به حدی بزرگ شد که به فروپاشی اتحاد شوروی انجامید؛ و آن شاخه از حزب بعث در عراق و سوریه نیز به حدی گسترده شد که عراق و سوریه را به باد داد. علیرغم تفاوت حجم هر کشور اما حوادث در همه آنها مشابه است به ویژه که قدرت حزبالله درونی و داخلی نیست و ناشی از پشتیبانی ایران است؛ از این رو هر گاه حزبی در یک دولت از خود دولت قوی تر باشد طبیعی است که نهادهای دولت را گروگان امیال خود گیرد و همگان را به انقیاد درآورد.