حسن روحانی رئیس جمهور ایران در انتخابات اخیر با شعار اعتدال به پیروزی رسید

حسن روحانی رئیس جمهور ایران در انتخابات اخیر با شعار اعتدال به پیروزی رسید

ابتدا باید از دو سوء تفاهم احتمالی جلوگیری شود. یکی اینکه چون رسیدن به اعتدال و اقامت در آن آسان نیست و در این نوشته قدری از دشواریهای سیر در راه اعتدال بیان شده است، شاید خواننده نظر نویسنده را بدبینانه بداند و حتی آن را مغایر و متضاد با گفتار سیاسی که از امید به برقراری اعتدال می گوید بیابد.

مطالب این نوشته در تأیید آن سیاست و در جستجوی راه یا راههای پیشرفت و تحقق آن است. این نوشته فلسفه است و فلسفه و سیاست دو زبان متفاوت دارند و اگر این تفاوت درک نشود شاید گاهی موافقتها را مخالفت و مخالفتها را موافقت تلقی کنند.

سوءتفاهم دوم شاید این باشد که گمان کنند نویسنده اعتدال را مسئله ای صرفاً فلسفی دانسته است. اعتدال صرفاً مسئله فلسفه نیست که با رجوع به فلسفه حل شود. اعتدال، اعتدال در فکر و عمل و زندگی و سیاست و رفتار و مخصوصاً در گفتار و کردار غالب است و همه می توانند از آن بگویند و در طلب آن باشند. اما وقتی می پرسند اعتدال چیست و چگونه پدید می آید و کی و در کجا از میان می رود پرسش فلسفی است و اهل فلسفه باید به آن پاسخ بگویند.

جایگاه تحقق اعتدال زندگی عمومی مردمان و بیان جان آدمیان است اما این امر خود به خود متحقق نمی شود بلکه مربیان و آموزگاران بشر یعنی پیامبران و حکیمان و شاعران و اهل نظر و فلسفه باید راه تحقق آن را به مردم بیاموزند و مگر از ابتدای تاریخ فلسفه مسئله عدل و اعتدال در زمره مهمترین مسائل دین و حکمت و فلسفه نبوده است؟

وقتی با نظر تاریخی به اعتدال بنگریم نمی توانیم از ظهور و تحقق و پوشیدگی آن در زندگی غافل بمانیم. مسائل سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی هر یک در علم خاص مورد پژوهش قرار می-گیرند و راه حل های خاص دارند اما اگر این علوم و تخصص ها مسبوق به درک تاریخی و شرایط امکان علم و عمل نباشند به صرف صدور احکام کلی و عام پذیرفته شده در علوم اجتماعی، گره مشکل اینجا و اکنون گشوده نمی شود.

تعمیم بی تأمل احکام عام اخلاقی و اجتماعی و سیاسی که استثناپذیرند، می تواند منشاء اشتباهات و انحرافها در نظر و عمل باشد. فلسفه اگر محدود به تکرار سخنان رسمی فیلسوفان نباشد می تواند به ما بیاموزد که احکام عام را چگونه بر موارد خاص اطلاق کنیم.

پیداست که یافتن راه اعتدال و قدم گذاشتن در آن کار سیاستمداران و بطور کلی اهل عمل است اما اگر سیاست سیاستمداران پشتوانه فکری و فلسفی و تاریخی نداشته باشد، سیاست ضعیفی است. فلسفه جای فیزیک و سیاست و اقتصاد و حقوق و فقه و جامعه شناسی و تاریخ را نمی گیرد اما اگر نباشد پیوند اینها با یکدیگر سست می شود و پریشانی و پراکندگی جای وحدت و هماهنگی در کارها را می گیرد. تأکید من بر اهمیت فلسفه را با توجه به نکته-ای که گفته شد باید دریافت.

در ماه های اخیر اعتدال، شعار سیاسی مقبول اکثریت مردم بوده است و ما حقیقتا به اعتدال نیاز داریم ولی توقع نداشته باشیم که دولت بتواند به آسانی در همه جا و همه چیز اعتدال پدید آورد. بی اعتدالی خاص سیاست نبوده است که با اتخاذ سیاست اعتدال، قضیه تمام شود. این بی اعتدالی در کوچه و بازار و روابط و معاملات و مراسم و علم و مدرسه و صنعت و کشاورزی و ترافیک و مدیریت و قانون و قانونگذاری و حکم و حقوق و در همه جا کاملاً پیداست.

پس اتخاذ سیاست رسمی اعتدالی برای خروج از افراط و تفریط کافی نیست بلکه باید دید چه شده است که ما از اعتدال عدول کرده ایم و چرا روح و جان ما هر روز گرفتار سودایی است؛ یک روز سد می سازیم و روز دیگر با تقلید و تولید انبوه خودرو های معمولی در سودای بالا بردن رتبه خود در فهرست خودرو سازان جهان هستیم یا مدام سمینار و مجالس تشریفاتی ترتیب می دهیم. دانشگاهها هم با تمام قدرت می کوشند آمار مقالات علمی را در فهرست های جهانی بالا ببرند و بدتر از همه، از مهمترین مسائل غفلت می کنیم و به بیهوده ترین امور بیش از حد اهمیت می دهیم.

بالا رفتن آمار مقالات و تولید خودرو و ترتیب دادن سمینار و ساختن سد خوب، در شرایطی لازم است به شرط اینکه سودا نباشد و در وقت و جای خود و با رعایت الاهم و فالاهم به آنها پرداخته باشند. شاید سیاست بتواند این سودا و افراط و تفریط را علاج کند اما افراط و تفریطی که جلوه اش در رفتار و کردار و گفتار و تصمیم ها و اقدام های هر روزی مان ظاهر می شود و به نحوی در اداره امور عمومی هم ظهور پیدا می کند جز با توجه و خود آگاهی تعدیل نمی شود.

شاید با این توجه و تذکر و مخصوصاً با نظر به تقدم مبدل ترین امور بر ضروری ترین کارها بوده است که اعتدال شعار اصلی سیاست شده است. این شعار با حفظ رابطه صمیمانه و همکاری و همراهی سنجیده و اندیشیده میان مردم و دولت می تواند متحقق شود.

کاش می توانستیم فهرستی از مسائل مهم که دولت باید به حل آنها بپردازد به ترتیب اهمیت تدوین کنیم تا معلوم شود که جایگاه هر یک از مسائلی مانند فقر و فساد و آسایش و امنیت مردم و آموزش و پرورش و . . . شعار نویسی در خیابان و برگزاری مراسم سیاسی کجاست و چه مسائلی مقدمند و کدام مؤخر.