ارزیابی دقیق موضع آمریکا دشوار به نظر می رسد و باید در مورد پیامدهای تحلیل های نادرست احتیاط در پیش گرفت چرا که هزینه چنین تفسیرهای اشتباهی غیرقابل جبران خواهد بود. در این میان، رژیم حاکم در ایران، بار دیگر به مناوره دیپلماتیک به منظور آزمودن مقاصد واشنگتن روی آورده است. شرایط حاکم بر منطقه و جهان فوق العاده و غیرعادی است. در حالیکه زمان زیادی به روز انتخابات ریاست جمهوری سرنوشت سازی که نتایج آن، قطعا بر آینده و شکل و انسجام نظام تاثیر می گذارد نمانده تهران در ارسال سیگنال های مثبت برای دولت آمریکا تردیدی به خرج نداده است. واشنگتن از زمان به قدرت رسیدن دونالد ترامپ با در پیش گرفتن گفتمان تقریبا واحدی در قبال همه ارکان حاکمیت در ایران تفاوتی میان اصولگرایان و اصلاح طلبان و اعتدال گرایان قائل نیست. دولت ترامپ در واقع به همه رویکردهای دولت باراک اوباما پشت کرده است. ایده ای که توسط دولت سابق آمریکا ترویج می شد این بود که گفت و گوی مثبت با اعتدال گرایان منجر به تضعیف موقعیت اصولگرایان می شود. البته، دولت جدید آمریکا زیر بار چنین منطقی نمی رود و بر این باور است که رفتارهای تهران پس از امضای برجام در راستای خدمت به اعتماد سازی مجدد بین ایران و جهان قابل تفسیر نیست.

حالا ایران قصد رویارویی با دولت جدید آمریکا دارد؛ آنهم دولتی که در حمله موشکی از طراز توماهوک برای تنبیه اسد لحظه ای درنگ نکرد. همزمان با پرتاب “مادربمب ها” در افغانستان و حرکت سه ناو هواپیمابر آمریکایی به سمت سواحل کره شمالی مرحله تازه ای از جنگ با “داعش” و گروه های مشابه آن توسط دولت آمریکا کلید خورده است. پیام تهران به دولت ترامپ در خصوص سلامت سید علی خامنه ای رهبر ایران ماجراجویی جسورانه ای از سوی مراکز تصمیم ساز در ایران تلقی می شود. تصمیم سازان ایران بیش از هرکس دیگری می دانند که نظام تا چه اندازه به بن بست رسیده است، آنها کاملا به هزینه سنگین ماندن نظام در قدرت واقف هستند. از همین رو، به این نتیجه رسیدند که نقاط ضعف و کاستی های خود را برای دشمن رو کنند. چه بسا، واشنگتن از طریق بازی توازن منطقه ای و بین المللی که در آن مهارت بسیاری دارد به داوری بدل گردد که به دنبال به کرسی نشاندن شروط خود با کمترین هزینه ممکن است. در مقابل، تهران، اینک به دنبال اجتناب از بدترین گزینه ممکن است.

ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور اسبق ایران در گفت و گو با یک سایت اپوزیسیون ایرانی فاش ساخته که پیام محرمانه ای از داخل کشور به کاخ سفید ارسال شده است. این پیام حاوی پیشنهادی است که توسط ایران خطاب به دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا مطرح شده است. از داخل ایران به دونالد ترامپ پیام داده شده است که در برابر کاهش تحریم ها بر تهران جانشین خامنه ای چهره ای اعتدال گرا خواهد بود و این فرد همان نقشی را خواهد داشت که آقای سیستانی در عراق دارد. این نکته اصلی در پیام ایران است که دو نوع استنباط از آن قابل تعریف است، استنباط نخست در ارتباط با ماهیت رابطه میان تهران و حضور آمریکا در منطقه و اشاره تلویحی به در پیش گرفتن رویکردی همانند موضع آقای سیستانی است. برخی مقام های عالیرتبه ایران مدعی هستند که آقای سیستانی عراقی ها را به عدم مقابله با آمریکایی ها بعد از سال ۲۰۰۳ فراخواند. این موضع، درست بر خلاف رویکرد رهبر ایران مبنی بر اخراج آمریکایی ها از عراق ومنطقه است. استنباط دوم در خصوص ماهیت نظام بعد از آقای خامنه ای و تاثیرات داخلی آن است. مراجع تقلید شیعیان در نجف مخالف مشارکت مستقیم در قدرت هستند و این امر آشکاری است. موضع آنها کاملا در تناقض با نقش آفرینی رهبر ایران به عنوان ولی فقیه است. ولی فقیه در ایران از اختیارات مطلق سیاسی برخوردار است. این تناقض را می توان بدین گونه تفسیر کرد که رژیم ایران، کاملا به دشواری مساله تعیین رهبر جدید و بااقتدار واقف است که در ضمن باید از مشروعیتی به اندازه مشروعیت خامنه ای برخوردار باشد. خامنه ای بخشی از حافظه انقلاب و حاکمیت است. هیچ کدام از گزینه های احتمالی هم جناحی خامنه ای برای جانشینی او از این ویژگی برخوردار نیستند. این مساله بعد از درگذشت رئیس جمهور اسبق شیخ رفسنجانی و امتناع نهادهای رادیکال و تندرو از به دست گرفتن سکان رهبری توسط چهره هایی همچون آقای خاتمی یا پرزیدنت روحانی حادتر شده است. علاوه بر این، گزینه های احتمالی برای جانشینی رهبری باید یک پروسه آماده سازی طولانی مدت را طی کنند. این در حالیست که طبقه حاکم برای حمایت امتیازات خود و حفظ قدرت بعد از خامنه ای وقت چندانی برای این کارها ندارد.

بنابر این، باید به مساله اعلام نامزدی ابراهیم رییسی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری به عنوان وسیله ای برای نجات رژیم حاکم از دو بن بست عمده نگاه کرد؛ چه اینکه رییسی روحانی اصولگرای نزدیک به خامنه ای و سپاه است. نخست: وضعیت سلامتی رهبر خوب نیست. فعلا، گزینه مناسبی دیگری برای رویارویی با چهره ای به وزن پرزیدنت حسن روحانی وجود ندارد. دوم: همان بن بستی است که رژیم حاکم در آن گرفتار شده و برخی از ارکان حاکمیت به سستی نظام پی برده اند، آنها حس می کنند تاریخ انقضای رژیم برای حکمرانی بر ایران به سر رسیده است. این سیگنال را احمدی نژاد رئیس جمهور سابق به خوبی دریافت کرد. او برای توصیه های رهبر تره خرد نکرد و با اعلام نامزدی برای شرکت در انتخابات به میزان تناقض های موجود در اردوگاه محافظه کاران افزود. اصولگرایان، اینک، با دو چالش اساسی روبرو هستند؛ نخست اصولگرایان در صورت مرگ غافلگیرکننده رهبر فاقد مشروعیت و پایگاه مردمی هستند. حدود ۳۰ درصد جامعه ایران را هواداران خامنه ای تشکیل می دهند. دوم: آنها فاقد چهره کاریزماتیکی هستند که از توانایی جذب اقشار گسترده مردم برخوردار باشد. تنها گزینه نظام برای چیرگی بر مردم همان تقلب است؛  تقلب در انتخابات، -اگر اتفاق افتد- این بار، ایران را به سوی سرنوشت نامعلومی می برد.