حسن روحانی رییس جمهور منتخب در کنفرانسی مطبوعاتی در تهران – ۱۶ ژوئن – عکس از گتی ایمجز

حسن روحانی رییس جمهور منتخب در کنفرانسی مطبوعاتی در تهران – ۱۶ ژوئن – عکس از گتی ایمجز

در هنگام انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایران، سعید جلیلی، نامزد تندرو و مذاکره کننده اصلی هسته ای از سال ۲۰۰۲، حدود ۴ میلیون رأی یعنی ۱۱/۴ درصد آرا کل آرا را کسب کرد. در این میان جالب بود که در شهر قم، مرکز مسلم محافظه کاران ایران و بزرگترین مرکز تجمع علمای شیعه در جهان، حسن روحانی رئیس جمهور منتخب با اختلاف بیش از ۱۵ درصد جلیلی را شکست داد.

این نتایج موجب شد گروهی از تحلیلگران، آرای جلیلی را به معنای سقوط تندروها تعبیر کنند. این استدلال نادرست است چرا که هیچ مبنایی برای مقایسه با انتخابات گذشته که بر اساس آن بتوان این طور نتیجه گیری کرد. هیچ نامزد نیرومندی حتی احمدی نژاد، در ۲۴ سال گذشته با برنامه ای به کارزار انتخابات وارد نشده که به صورت خالص محافظه کارانه و تندروانه باشد.

احمدی نژاد در سال ۲۰۰۵ شعار “عدالت اقتصادی و مبارزه با فساد و انحصار قدرت و ثروت” را مطرح کرد. کسانی که در دور دوم انتخابات و در شرایطی که احمدی نژاد در مقابل هاشمی رفسنجانی، عضوی از ایل و طایفه سابق، قرار گرفته بود به احمدی نژاد رأی دادند از همه طبقات اجتماعی بودند و نه فقط از تندروها. احمدی نژاد تبلیغات عوام پسندانه ای را به راه انداخت تا آرای خود را به حداکثر برساند.

در هنگام انتخابات سال ۲۰۰۵، تندروها به شکلی نامحسوس از احمدی نژاد حمایت کردند. اما در زمان انتخابات به شدت جنجالی سال ۲۰۰۹، آنها به خاطر پافشاری اش بر مواضع ضدآمریکایی و ضداسرائیلی و نیز سیاست های آشتی ناپذیر و غیرقابل مصالحه احمدی نژاد در زمینه هسته ای در دوره اول ریاست جمهوری، از او حمایت کردند. در همین حال، نظرات به شدت ملی گرایانه او همواره با آرای محافظه کاران تندرو در تضاد بود.

در انتخابات ریاست جمهوری اخیر، رویکردی که سه نامزد اصولگرای دیگر برای مبارزات تبلیغاتی پیش گرفتند واقع بینانه و بیشتر نزدیک به شیوه حسن روحانی رئیس جمهور منتخب بود تا رویکردهای سنتی حزب اللهی. آنها همگی از اصلاح اقتصاد به عنوان محور مبارزات خود بهره گرفتند. ولایتی یکی از نامزدهای اصولگرا، به وضوح از رویکرد جلیلی در قبال مسأله هسته ای شدیدا انتقاد و حتی بیش از روحانی اعتدال گرا او را تخریب کرد.

در مجموع، سعید جلیلی نخستین نامزد شاخص از زمان انتخاب آیت الله خامنه ای در سال ۱۹۸۹ به عنوان رهبر بود که مبارزه خود را بر مبنای ایدئولوژی کاملا حزب اللهی قرار داد. نتیجه این انتخابات موضوع مهمی را روشن کرد و آن اینکه این مکتب از حمایت حدود ۴ میلیون ایرانی برخوردار است. اما بر این اساس نمی توان سقوط تندروها را نتیجه گیری کرد.

گروه دوم در میان تحلیلگران و همینطور سیاست پردازان ادعا می کنند که انتخاب روحانی هیچ تأثیری بر سیاست خارجی ایران نخواهد گذاشت. آنها استدلال می کنند که وقتی نوبت به سیاست خارجی می رسد، این رهبر ایران است که تصمیم می گیرد.

در همین حال، روحانی در یکی از مصاحبه های پیش از انتخابات در این باره به روشنی موضع گرفت. وی در پاسخ به خبرنگاری که گفت روحانی به عنوان رئیس جمهور در موقعیتی نخواهد بود که هیچ تغییری در در سیاست خارجی ایران ایجاد کند، پاسخ داد: «شما می گویید که رئیس جمهور و دولتش هیچ حرفی برای گفتن در سیاست خارجی ندارند و (تنها) رهبری تعیین کننده است، اما اینطور نیست.»

روحانی سپس به خبرنگار گفت اگر اینطور است که رفسنجانی (میانه رو و محتاط)، خاتمی (اصلاح طلب) و احمدی نژاد (آشتی ناپذیر و متخاصم) هیچکدام نمی توانسته اند بر سیاست خارجی اثر بگذارند پس چگونه سیاست های خارجی متفاوت در دوران ریاست جمهوری آنها شکل گرفته است.

وی گفت، “رهبر همین رهبر بود.” بنابراین اگر رؤسای جمهور عامل مؤثری نیستند، چطور کسی می تواند تحول سیاست خارجی را از یک رئیس جمهور به رئیس جمهور بعدی توضیح دهد؟ در اینجا نکته ای وجود دارد که برای درک سیاست خارجی ایران کلیدی است. این واقعیت غیرقابل انکار است که رهبری، قدرتمندترین چهره در صحنه سیاست ایران است اما این به معنای مصونیت او از تأثیرپذیری از نیروهای گوناگون موجود در نظامی پیچیده نیست. به بیان دیگر، رهبری، حرف آخر را در تصمیم گیری های مهم سیاست خارجی می زند اما وی باید دائما فشار بین نیروهای رقیب را در تعادل نگاه دارد.

انتخابات اخیر در ایران همچنین به منزله همه پرسی بود بین دو رویکرد در قبال مسأله هسته ای و در سطحی وسیع تر، سیاست خارجی ایران. به علت دشواریهای اقتصادی که دست کم تا حدودی متأثر از تحریم ها بوده است، سیاست خارجی و موضوع هسته ای به عنوان مبحثی بسیار مهم در مناظره های انتخابات ریاست جمهوری مطرح شد. جلیلی طی مبارزات تبلیغاتی اش، رویکرد “اعتماد سازی” و “تعامل سازنده” روحانی را رد و در مقابل از شیوه “رفع تهدید” در سیاست خارجی دفاع کرد.

بدون شک، روابط پر تنش بین ایران و آمریکا در رأس مشکلاتی است که روحانی باید به آن بپردازد. کاخ سفید در بیانیه ای به ملت ایران به خاطر شجاعتش تبریک گفت و پیشنهاد گفتگوهای مستقیم با ایران را مطرح کرد. در همین حال کنگره آمریکا بر رویکرد همیشگی ستیزه جویانه خود پافشاری می کند که بر اساس آن صدای مردم ایران را که خواستار تغییر در سیاست داخلی و خارجی شده اند، نادیده می گیرد.

پس از جلسه زیرکمیتۀ روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا در امور خاورمیانه و آفریقا که در روز ۱۸ ژوئن تشکیل شد، از ایلنا راس-لتینن یکی از نمایندگان مجلس نمایندگان آمریکا که خواستار تشدید تحریم ها علیه ایران است، پرسیده شد که آیا دیدگاههای کارشناسان توانسته او را متقاعد کند که باید به روحانی فرصت داد سیاست خارجی ایران را تغییر دهد. وی گفت: “به هیچ وجه. ما باید سیاست های تحریمی خود را ادامه دهیم و هم چنین به متحدانمان کمک کنیم این واقعیت را درک کنند که ایران هسته ای، آمریکا و اسرائیل را ویران خواهد کرد.”

حتی در اقدامی دیگر، همه اعضای کمیته امور خارجه کنگره به جز یک نفر در نامه ای به پرزیدنت اوباما در اول ژوئیه از او خواستند بر فشار بر ایران بیافزاید. نسخه ترجمه شده این نامه از طریق ایمیل در سراسر ایران پخش شد. این مسأله مردم ایران را شگفت زده کرد که کنگره آمریکا بازهم تمایلی نشان داده است هیچ فرصتی به روحانی بدهد تا برای اقدامات سریع آشتی جویانه زمینه سازی کند.

روحانی در شانزده سال کار به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی، مهارت قابل توجهی را در پیوند دادن ایران با همسایگانش و همچنین غرب نشان داد. زمینه چینی برای گفتگوهای مستقیم با آمریکا چالشی بزرگ است، اما این تغییر دررهبری ایران ممکن است آخرین فرصت در برخورد با مناقشه مخاطره آمیز بین ایران و آمریکا باشد، پیش از آنکه این مناقشه از کنترل خارج شود.

رویکرد کنگره آمریکا موجب رضایت ایران تحت فشارها نخواهد شد بلکه در را به روی تندروها در این کشور باز خواهد کرد که صداقت آمریکا را زیر سؤال ببرند و ضمن توجیه موضع خود، فرصت روحانی را برای ایفای نقش به عنوان پل بین دو کشور از میان ببرند. اگر پل روحانی بین جاده خودش و جاده ای که مستقیما به کاخ سفید می رسد ساخته نشود، راه حل دیپلماتیک و صلح امیزی وجود نخواهد داشت.