“مصطفی عبدالجلیل” رئیس شورای ملی انتقالی سابق لیبی در مصاحبه با “الشرق الاوسط” در رباط پایتخت مغرب که متن ان در دو بخش امروز و فردا منتشر می شود از زمینه ها و جزئیات انقلاب فوریه ۲۰۱۱ سخن گفت. وی ضمن توضیح این مطلب که در زمره (مقامات) معمر قذافی رهبر سابق لیبی نبوده، در اوایل مصاحبه به این موضوع اشاره کرد که خانواده وی با “ادریس سنوسی” پادشاه سابق لیبی و خاندان ایشان رابطه نزدیکی داشت. وی یاد اور می شود که انقلاب قذافی (در سال ۱۹۶۹) برای وی و خانواه اش مطلوب نبود بلکه بیشتر به یک کابوس شبیه بود.

وی افزود از اول (انقلاب قذافی) آنها بر این باور بودند که رژیم قذافی به نفع مردم لیبی نیست. از سوی دیگر عبدالجلیل گفت سخنان سیف الاسلام قذافی بعد از اغاز انقلاب فوریه ۲۰۱۱ شگفت آور و ناامید کننده بود. وی افزود من انتظار داشتم سخنان وی که شخصی بنام “محمد عبدالمطلب الهونی” اماده کرده بود متعادل باشد. رئیس شورای ملی انتقالی سابق لیبی افزود اگر سیف الاسلام به بقیه مردم می پیوست این امکان وجود داشت که جانشین پدرش شود و مسایل به شکل دوستانه حل و فصل می شد و یک قانون اساسی با توجه به درخواستها و مطالبات مردم تهیه می شد. وی به وجود افراد محترمی در نظام مانند “جاد الله عزوز الطلحی” و “ابوزید دورده” اشاره می کند که اگر در مسند امور بودند در مسایلی که در منطقه الشرقیه رخ داد می توانستند مفید باشند و اشتی برقرار کنند.

وی همچنین در این مصاحبه به قضیه پرستاران بلغاری اشاره کرد که با یک پزشک فلسطینی به کودکان لیبیایی ویروس اچ آی وی (ایدز) تزریق کرده بودند. وی تایید کرد که این موضوع صحت داشته و ساخته و پرداخته نظام قذافی نبود. مصطفی عبدالجلیل همچنین به روابط بین نظام قذافی و قطر اشاره کرد و گفت این روابط محکم بود و سفیر قطر در پاریس تامین مالی پرداخت غرامت به خانواده این کودکان را بر عهده گرفت.

پرسش: شما چه زمانی تصمیم گرفتید که در کنار انقلاب (فوریه) لیبی باشید؟

پاسخ: از زمان جوانی، خانواده من از انقلاب ۱۹۶۹ (قذافی) متنفر و ناخرسند بود. ما در شرق لیبی روابط نزدیکی با ملک ادریس و نظام پادشاهی سابق داشتیم. انقلاب از نظر ما مطلوب نبود بلکه مثل کابوس بود. ما از اول بر این باور بودیم که این نظام به نفع مردم نیست. من در این محیط بزرگ شدم و وقتی در سال ۱۹۷۵ وارد دستگاه قضائی شدم و کار قضاوت را اغاز کردم برخی مشکلات ناگهانی مربوط به اجرای برخی قوانین تازه تاسیس در دوره قذافی در مقایسه با قوانین جاری در منطقه الجبل الاخضر بوجود امد.

کلا قضات در لیبی و بویژه در این منطقه در برخورد با قوانین تازه تاسیس قذافی دچار مشکل شدند. از سال ۱۹۷۹ نظام لیبی از طریق این قوانین به دستگاه قضائی تعرض کرد ولی ما شخصا یا بخاطر شغل مان دچار ضرر و اذیت نشدیم. من، در مقایسه با دیگر همکارانم، به لطف خدا از اندسته قضاتی هستم که در صدور احکام درست خیلی حساس هستم. لذا از ان زمان گفته ها از وجود فساد اشاره داشت که قذافی در لیبی بوجود اورده است. بر این اساس من در گروه ( مقامات) وی نبودم و تا سال ۲۰۰۷ به عنوان رئیس دادگاه بدوی در شرق لیبی در البیضاء و قبل از ان در بنغازی و درنه کار کردم. البته این در چهارچوب برنامه اصلاحاتی بود که بعد از ناامیدی مردم از عوض شدن قذافی، اغاز شده بود.

مایلم اشاره کنم که قذافی از اوایل سالهای حکومتش در معرض سوء قصدها و حملات زیادی قرار گرفت. نخست باید به برنامه ای با هدایت وزیر کشور و وزیر دفاع در منطقه الشرقیه اشاره کنم که موفقیت امیز نبود. گفته می شد قذافی در معرض حدود بیش از ۵۰ طرح و برنامه و تلاش برای ترور قرار گرفت. وقتی مردم از تغییر و عوض شدن قذافی ناامید شدند، بخصوص اینکه وی با حل بحران لاکربی و پایان دادن به برنامه هسته ایش، چهره جهانی خود را بهبود بخشید، انها ( مردم ) به اصلاحات امید بستند. صدای اصلاحات از طریق سیف الاسلام پسر قذافی بلند شد و وی دو روزنامه ازاد تاسیس کرد یکی در بنغازی و دوم درطرابلس. این دو روزنامه از اوضاع کشور علنا انتقاد کردند. به نویسندگان اجازه داده شد در انها چیزهای جدید بنویسند. با اخوان المسلمین اشتی شد و همه اعضای انها ازاد شدند.

تعدادی از زندانیان با تعهد به عدم بازگشت به گذشته خود و تکرار نکردن فعالیت هایشان ازاد شدند. هرچند بسیاری تعهد نداند و در زندان ماندند. در ان زمان (۲۰۰۷) به من پیشهاد وزارت دادگستری شد. من با پنج پرونده مواجه بودم. که بیشتر انها مالی بود. یکی از انها پرونده مربوط به پرداخت غرامت به لیبیایی های بود که از قانون سال ۱۹۷۸ مربوط به محدودیت مالکیت املاک متضرر شده بودند. بر اساس این قانون هر شهروند می بایستی یک خانه داشته باشد و بقیه خانه ها بر اساس اصل ” خانه برای ساکنین ” به مستاجر تعلق می گرفت. پرونده دوم به لغو اقتصاد ازاد سال ۱۹۷۹ مربوط می شد. بر این اساس همه شرکت های خصوصی منحل شدند. کارکنان ان اداره این شرکتها را بصورت جمعی در دست گرفتند. باید به افراد متضرر از این قوانین غرامت پرداخت میشد. کمیته هایی بدین منظور در هر دادگاه بدوی به ریاست قضات و با عضویت کارشناسان مالی تاسیس شد تا این غرامت ها بررسی شود.

پرونده سوم مربوط به پرداخت غرامت به زندانیانی بود که مدت طولانی بدون محاکمه در دادگاههای قانونی در زندان بودند. انها در دادگاهای انقلابی محاکمه شده بودند که نمی توانستند اعتراض کنند. به این افراد مبلغ ماهیانه ای اختصاص گرفت. برخی زندانیان ازاد و به سر کارهای خود بازگشتند و بر اساس مدت حبس به انها اموالی داده شد. به برخی افراد به ازای هر ماه حبس در زندان ۱۰۰۰ دینار پرداخت شد. ولی زندانیانی که کار نداشتند و بعد از ازادی به سر کار نرفتند ۲۰۰۰ دینار برای هر ماه حبس به انها داده شد. پرونده چهارم مربوط به کشتار ابوسلیم در سال ۱۹۹۶ بود که من قصد داشتم اسامی شهدای این واقعه را منتشر کنم.

این واقعه بعد از شورش زندانیان جوان از وضعیت زندان و کشته شدن برخی زندان بانان رخ داد. قذافی دستور داد همه این زندانیان جوان کشته شوند. این کار در سه ساعت بوقوع پیوست و موکدا در ان ۱۲۶۹ جوان کشته شدند. به اولیای دم اطلاع داده شد و به انها غرامت داده شد. به ازادی هر شهید ۲۰۰ هزار دینار معادل تقریبا ۱۶۰ هزار دلار داده شد. کمیته هایی بدین منظور تشکیل شد و ما به جلو رفتیم. و سرانجام موضوع پرستاران بلغاری و پزشک فلسطینی بود که به کودکان لیبیایی در منطقه الشرقیه کشور ویروس ایدز تزریق کرده بودند.

پرسش: این پرونده (پرستاران بلغاری) صحت داشته یا ساخته و پرداخته رژیم قذافی بود؟

پاسخ:این پرونده ای واقعی بوده و صحت داشت و ساخته نظام نبود. دیوان عالی کشور دوبار پرستاران و این پزشک را به اعدام محکوم کرد.

پرسش: ایا خون الوده بود یا این کاری عمدی بود؟

پاسخ: طبق اعترافات پرستارهای بلغاری و پزشک فلسطینی کار انها عمدی بوده است.

پرسش: هدف این کار انها چه بود؟

پاسخ: چه بگویم؟ قذافی در بسیاری از سخنرانیهای خود خطاب به لیبیاییها می گفت “از لیبی بروید کشوری که در ان اب نیست. بروید به افریقا که بهشت روی زمین است.” برخی به قذافی می گفتند که می خواهند به اروپا بروند قذافی می گفت اروپا سرد است. هدف قذافی این بود که مردم لیبی از کشور بروند و افراد از اسیا و افریقا بیایند که مطیع باشند. به انها تابعیت لیبی می داد. وی بر اساس وضعیت و سیاست مشخصی بر مردم حکومت می کرد.

پرسش: این پرونده ها، همه، چقدر هزینه برداشت؟

پاسخ: ما دو میلیارد و هفتصد میلیون دینار لیبی هزینه کردیم.

پرسش: و اینگونه شما جزئی از اطرافیان قذافی شدید؟

پاسخ: من هرگز جزء این گروه نبودم. بلکه برعکس. من یاد اوری می کنم که وقتی از جزئیات کشتار ابوسلیم اگاه شدم در بین انها خانواده ای از مصراته بود که چهار برادر کشته شده بودند. به عنوان وزیر دادگستری پیام تسلیت فرستادم و گفتم که در روز قیامت از انجائیکه شهید هستند شفیع خانواده خواهند بود . من هیچ وقت از مجموعه رژیم نبودم. ما فقط احکام قضایی را اجراء می کردیم. در عین حال احکامی که ناظر بر غرامت مالی بوده و یا ازادی فوری را خواستار شده بود سریعا اجرا می شد. پس ما به سمت و سوی مشخصی حرکت می کردیم . ولی در برخی موارد (در اجرای درست احکام) با دشواریهایی مواجه شدم.

پرسش: مثل چی؟

پاسخ: در قضیه مربوط به “گروه جنگجوی اسلامی” که دادگاه جنایی و دیوان عالی علیه ان رای داد و ۳۰۰ نفر از زندانیان این گروه بیگناه شناخته شدند ولی انها ازاد نشدند. بارها برای پارلمان ( کنگره کل مردمی) و برای نخست وزیری ( کمیته کل مردمی ) رجوع کردم ولی کسی به تصمیم قضایی وقعی ننهاد. قذافی دخالت کرد و دستور ازادی انها را داد و گفت ولو اینکه اولیاء دم نگذشته باشند انها ازاد می شوند. از این فرصت در کنگره کل مردمی (پارلمان) در فوریه ۲۰۱۰ استفاده کردم و گفتم ماده ای موسوم به “ماده مربوط به مسئله” در دستور کار وجود دارد و من ابراز تعجب کردم که وزیر دادگستری هستم ولی هیچ مسئله ای با من در میان گذاشته نشده است. ما در بسیاری از موارد موفق نبودیم. ما دو سال بود که جلسه ای نداشتیم. و این بر خلاف خواست مردم بود.

ما با روسای دادگاهها و دادستانیها تعامل داشتیم بدون اینکه با انها که در هر ابادی گماشته شده بودند دیدار کنیم. من همچنین گفتم ۳۰۰ زندانی را دیوان عالی بی گناه شناخته است ولی ازاد نشده اند و برخی هم بعد از محکوم شدن به قتل عمد به اعدام محکوم شده اند ولی بدون اینکه اولیاء دم از انها بگذرند ازاد شده اند. بنابر این من استعفا می دهم چون نمی توانم عدالت را در لیبی محقق سازم. نیم ساعت بعد قذافی به پارلمان امد و در سالن پارلمان با هم مواجه شدیم. به من گفت” وزیر دادگستری مکان مناسبی برای گفتن این چیزها انتخاب نکرده است.

این متهمان وابسته به سازمان القاعده هستند و اگر ازاد شوند دست به انفجارهایی در لیبی خواهند زد.” وی افزود “چگونه ممکن است دستگاه قضایی شخصی را به اعدام محکوم کند که از آبرو و مال و نفس خود دفاع کرده است؟” این ( بحث من با قذافی ) سابقه خوبی نزد مردم شد و احتمالا در انتخاب من به عنوان رئیس شورای ملی انتقالی لیبی بی تاثیر نبود. علاوه بر ان شهر البیضاء در انقلاب ۱۶ فوریه دو شهید داد. و همه زندانیان از زندان ازاد شدند و دادگاهها به اتش کشیده شد و من زود به انقلاب پیوستم. و این زمینه ای بود برای من که در مقایسه با دیگر همکارانم این جایگاه پیشرو را در انقلاب داشته باشم.

پرسش: (بعد از این تحولات مربوط به اغاز انقلاب فوریه) شما چگونه به نمایندگی انقلاب انتخاب شدید و ایا ارتباط خود را با انقلابیون ادامه دادید؟

پاسخ: شهر البیضاء ( که من در ان بودم) اولین شهری بود که اغاز کرد. انقلابیون در این شهر شورای محلی تشکیل دادند و من ریاست انرا بر عهده داشتم. بعد از ان کمیته مدیریت بحران تشکیل شد و اعضای ان همه اساتید دانشگاه و کارشناسان بودند. بعد از ان، مناطق شرقی حرکت های انقلابی خود را اغاز کردند. شورا های محلی تشکیل شد که در ان سیاستمدارانی مانند محمود جبریل و عبدالرحیم شلغم مشارکت داشتند . انها بر ضرورت تدوین یک چهارچوب سیاسی که با جهان خارج کار کند اصرار داشتند. ۲۶ فوریه ۲۰۱۱ این شخصیتها در بنغازی جمع شدند، یعنی نه روز بعد از اغاز انقلاب و رئیس شورای ملی انتقالی انتخاب شد.

پرسش: اولین تصمیمی که بعد از انتخاب شدن به این سمت اتخاذ کردید چی بود؟ دیدگاه شما در این باره چی بود؟ در ان زمان شما انجام چه چیزی را ضروری می دانستید؟

پاسخ:کارها در ان زمان خیلی سخت بود. نخست اینکه به شورایها ی محلی در طبرق، درنه ، المرج و بنغازی دستور دادیم نماینده های خود را انتخاب کنند. ما پنجم مارس (۲۰۱۱) در بنغازی گردهم امدیم. نمایندگان شورای های محلی امدند.شورای ملی انتقالی متشکل از ۱۱ نفر از نمایندگان شوراهای محلی، جوانان، زنان و زندانیان سیاسی و نظامیان امدند.اولویت ما فعالیت سیاسی بود . یعنی تعامل با جهان خارج و ادامه تلاش برای کسب حمایت از شورای ملی انتقالی به عنوان نماینده قانونی مردم لیبی . دوم اولویت اقتصادی بود.

ما از منطقه غربی که دولت مرکزی در ان بود بکلی منفک شده بودیم. هم و غم اصلی ما تامین برق و سوخت و کالاهای اساسی بود. اولویت سوم ما نظامی و داخلی بود. ما با نیروی نظامی تحت فرمان قذافی مواجه بودیم که وحشتناک بودند. از طرف دیگر انقلابیون سلاح کافی در اختیار نداشتند. به رغم، این پیشرویهایی داشتند و برخی فرماندهان و افسران ارتش و همچنین بدویها به صفوف انقلابیون ملحق شدند.

پرسش: در ان موقع شما چه میزان به موفقیت انقلاب اطمینان داشتید؟

پاسخ: من هیچ شکی در موفقیت انقلاب نداشتم. من یک دیدگاه غیبی داشتم که انقلاب پیروز می شود. اینکه قذافی روزهای پایانش است. من همچنین شک نداشتم که بعد از مرگ قذافی متضرر خواهم شد.
پرسش: بعد از انکه از مرحله بحران گذشتید ایا نظام قذافی اصلا تلاش کرد تا شما را برای برگشت از مسیر خود متقاعد کند؟

روز ۱۷ فوریه نخست وزیر با من تماس گرفت. من دران زمان در منطقه الشرقیه بودم. از من پرسید انجا چه خبر است. در ان روز ۱۵ نفر در شهر البیضاء شهید شده بودند. قبل از ان نیز دو نفر شهید شده بودند. اوضاع جاری در منطقه را برای وی توضیح دادم و نخست وزیر از من درباره خواسته های انقلابیون پرسید. من گفتم اتش بس و اخراج مزدوران و دادن زمینه ای به انقلابیون برای ابراز عقیده و برنامه های خود.

پرسش: سیف الاسلام در ان زمان شما را می شناخت. آیا با شما تماس گرفت؟

پاسخ: تلاش کرد با من تماس بگیرد اما من تلاشی دراین باره نکردم. مدیر دفترم گفت سیف الاسلام می خواهد با من صحبت کند . سیف الاسلام از من خواسته بود که با وی تماس بگیرم. جواب من نه بود. ولی او دوباره تماس نگرفت. در واقع نه قذافی و نه فرزندان وی از واقعیت وضع من اگاه نبودند. تنها شخصی که من با وی تماس گرفتم ( البغدادی المحمودی ) نخست وزیر بود.

پرسش: ایا از موضع سیف الاسلام و برخی برادرانش بخصوص طرفداری از خانواده شان تعجب کردید؟

پاسخ : من انتظار داشتم سخنان سیف الاسلام متعادل باشد. شخصی بنام محمد عبدالمطلب الهونی این سخنرانی را اماده کرده بود و اگر سیف الاسلام علیه مردم نبود ممکن بود جانشین پدرش شود و مسایل دوستانه حل شود و قانون اساسی طبق خواسته های مردم اعلام شود . زیرا این مردم بودند که قذافی را طرد کردند و خواستار قانون اساسی و توسعه (کشور شدند). این مسایل در ان زمان اموری واقع بود. ولی سیف الاسلام با تهدید و ارعاب جلو امد و گفت کشور تقسیم خواهد شد و سخنان وی قابل انتظار نبود.

پرسش: پس شما ناامید شدید؟

پاسخ: (بله) البته.

پرسش: چه زمانی احساس کردید که خلاص شدن از قذافی عملا امکان دارد؟ ایا لحظاتی بود که تردید کنید؟

پاسخ: همانطوریکه قبلا گفتم من شخصا به رغم مشکلات و موانع هیچ شکی نداشتم.

پرسش: شما ( در دوران مبارزه ) دوره هایی را داشتید که برخی جنگجویان برگشتند … احساس انها در ان زمان چگونه بود؟ ایا در بین انها کسانی بودن که خواستار مذاکره با نظام برای توقف جنگ بودند … ایا شما باور داشتید که مذاکره امکان ندارد؟

پاسخ: در واقع ما از شخصیت های محترم و متنفذ لیبی انتظار داشتیم . اگر انها در ان موقع می امدند و امور را در دست می گرفتند در منطقه الشرقیه مصالحه می شد. من در این باره به جادالله عزوز الطلحی که زمانی نخست وزیر و نماینده لیبی در سازمان ملل متحد و وزیر صنعت بود اشاره می کنم . همه لیبیایی ها برای این فرد ارج و احترام قائلند. یا ابوزید دورده که وی نیز زمانی نخست وزیر و وزیر کشاورزی و نماینده لیبی در سازمان ملل متحد بود. در شرق لیبی از این افراد انتظار می رفت که پا پیش بگذارند.

در ان زمان فرستاده اتحادیه افریقا امد و صلح بین دو طرف را پیشنهاد داد ولی در طرح انها از این دو نفر خبری نبود بلکه تشکیل دولتی دوگانه متشکل از شخصیت هایی که نظام و انقلابیون انتخاب می کنند مطرح بود.ما این طرح را رد کردیم. ما همچنین سه بار با عبداله الخطیب نخست وزیر اردن دیدار کردیم و موضوع مصالحه را مطرح کردیم. هدف اول واساسی ما از این مصالحه درخواستی بود که قدافی انرا قبول نمی کرد. اتش بس و خارج کردن نیروهای قذافی از طرابلس برای دادن فرصت به مردم برای ابراز عقیده خواسته های ما بود. ما همچنین در ان زمان گفتیم اگر مردم در طرابلس با انقلابیون باشند ما نمی توانیم از منطقه غربی ( طرابلس و مقر دولت مرکزی) جدا باشیم. انها به ما جدایی الشرقیه از الغربیه را در مساحتی بالغ بر ۴۰ کیلومتر مربع در غرب اجدابیا (۱۶۰ کیلومتری جنوب بنغازی) پیشنهاد کردند که انرا رد کردیم. ما گفتیم اگر ساکنان طرابلس از قذافی طرفداری کردند ان وقت مانعی برای این کار ( جدایی) وجود ندارد.

پرسش: وقتی تصمیم گرفتید با جهان خارجی تعامل داشته باشید برداشت شما چی بود و فکر می کردید چه اتفاقی می افتد … دیدگاه شما درباره مواضع کشورها درباره حوادث لیبی چه بود؟

پاسخ: ما تصور نمی کردیم قذافی به این شدت با ما برخورد کند. اگر همراهی جامعه بین المللی با ما نبود مردم لیبی به اینجا نمی رسیدند. اولین نفری که من با او تماس گرفتم شخصی بنام خالد از دفتر امیر قطر بود. من از میزان ارتباط قطر با قذافی بخصوص نخست وزیر اگاه بودم. و خوب می دانستم وقتی که رژیم لیبی تصمیم گرفت به خانواده کودکان لیبایی مبتلا به ویروس ایدز غرامت بدهد سفیر قطر در پاریس مبلغ غرامت را داد . طی ان برای هر کودک معادل یک میلیون دلار در نظر گرفته شد که در لیبی مبلغ زیادی است. دران زمان حتی مبلغ صد هزار دلار در لیبی زیاد بود. من به عنوان وزیر دادگستری نسخه ای از نامه های مربوط به این پرداخت را داشتم ولی متاسفانه به علت اتش سوزی دفترم در طرابلس از بین رفت.

من باور داشتم که حتی فرانسه با نظام قذافی رابطه نزدیکی دارد. بعد از انکه اولیا کودکان از مجازات اعدام گذشتند و ان به حبس ابد کاهش پیدا کرد همسر رئیس جمهور وقت نیکولا سارکوزی برای تحویل پرستاران بلغاری به طرابلس سفر کرد. ما این کار را در شورای ویژه قضایی انجام دادیم و به موجب موافقت نامه قضایی که سابقا بین لیبی و بلغارستان وجود داشت پرستاران برای گذراندن بقیه مدت مجازات به بلغارستان تحویل داده شدند. بر این اساس ما انتظار نداشتیم قطر و فرانسه این نقش پیشرو را در کمک به انقلاب لیبی داشته باشند. انها نقش پیشتازی در پیروزی ما داشتند. شورای وزیران خارجه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج (فارس) هم به عنوان اولین سازمان یا نهاد سیاسی از انقلاب لیبی حمایت کرد. بعد از ان ما شاهد حمایت اتحادیه عرب و همچنین ایتالیا و غیره بودیم.