گرهام فولر افسر سابق سی آی ای-یوتوب

گرهام فولر افسر سابق سی آی ای-یوتوب

گراهام ای. فولر اولین بار زمانی که نوجوان بود با خواندن مجله های نشنال جئوگرافیک با خاورمیانه آشنا شد. مناظر، فرهنگ و بعدها سیاست این منطقه او را جذب کرد. خصوصا پس از این که دانشگاه را به پایان رساند و در سازمان CIA مشغول به کار شد. فولر به مدت دو دهه به عنوان افسر عملیات CIA در ترکیه، لبنان، عربستان سعودی، یمن و افغانستان حضور داشت و طی این مدت خاورمیانه را بهتر شناخت.

فولر سپس به عنوان یکی از تحلیلگران ارشد CIA در پیش بینی امور جهانی انتخاب شد. او پس از ۲۵ سال حضور در دولت ایالات متحده، به اندیشکده RAND پیوست که من هم یکی از پژوهشگران ارشد سیاسی آن بودم. فولر در حال حاضر در کانادا زندگی می کند و استاد تاریخ دانشگاه سیمون فریزر در ونکوور است. «آینده اسلام سیاسی» و «جهان بدون اسلام» کتاب ها اخیر او هستند. کتاب «ترکیه و بهار عربی: مساله رهبری در خاورمیانه» او هم چند ماه پیش منتشر شده است.

گفت و گوی ما با فولر پیش روی شما است.


الشرق الاوسط: چرا داعش توانست علاوه بر بخش هایی از سوریه، ناگهان بخش وسیعی از عراق را هم تصرف کند؟

گراهام فولر: من تصور نمی کنم مقاومت سازمان یافته و قابل توجهی در برابر آن ها وجود داشت. مناطق تصرف شده در سوریه و عراق دچار آشوب بودند. در مناطقی که در عراق تصرف کردند، نارضایتی زیادی نسبت به دولت مرکزی وجود داشت. سنی ها دولت را به اعمال تبعیض متهم می کنند و داعش توانست از این موقعیت استفاده کند. به این شرایط نارضایتی قبایل سنی نشین و حتی اسلام گرایان میانه رو و گروه های غیرمذهبی را هم اضافه کنید.

نوشته اید احتمالا داعش در طولانی مدت بازیگر مهمی نباشد؛ در جای دیگری هم نوشته اید «اعلام خلیفه گری داعش یک جبهه جدید ایدئولوژیک خلق کرد.» ممکن است در اینباره کمی توضیح دهید؟

در ۱۰۰ سال گذشته، این اولین بار است که یک جنبش بخشی از یک کشور عربی را تصرف کرده و اعلام خلیفه گری می کند. البته پیش از این از سوی حزب التحریر درخواست هایی برای ایجاد خلیفه گری مطرح شده بود یا در افغانستان هم امارت اسلامی طالبان را داشتیم. بخش «خلیفه گری» اتفاق اخیر بسیار مهمتر از بخش نظامی آن است.

به خاطر داشته باشید که رییس جمهور پیشین ایالات متحده، جورج بوش، زمانی که جنگ علیه تروریسم را آغاز می کرد، از وجود تهدید «خلیفه گری» هم به عنوان یکی از دلایل خود استفاده کرد.

بوش در آن زمان از اصطلاح «صلیبی» هم زیاد استفاده می کرد. بعد از اینکه چندین بار در انظار عمومی از این واژه استفاده کرد به او توصیه کردند این کار را نکند و جلوی تحریک احساسات مسلمانان را بگیرد؟

من اخیرا کتابی منتشر کرده ام تحت عنوان «ترکیه و بهار عربی»، در این کتاب فصلی در مورد خلیفه گری وجود دارد. در آنجا اشاره می کنم که این واژه در آغاز جنگ علیه تروریسم بارها توسط جورج بوش، و معاونش دیک چنی، مورد استفاده قرار گرفته بود. آن ها اعتقاد داشتند افراط گرایی اسلامی در حال گسترش است. اسلام گرایان به دنبال تشکیل یک «خلیفه گری» هستند که کل منطقه خاورمیانه را در بر بگیرد و این می تواند امنیت و منافع ایالات متحده و متحدان منطقه ای آن را به خطر بیاندازد.

وجود تهدید «خلیفه گری» برای غرب نقطه تمرکز جنگ علیه تروریسم بود و به عنوان ابزاری برای توجیه آغاز چندین جنگ مورد بهره برداری قرار گرفت. در طول دهه بعدی، این واژه در کلام بوش با واژه «جهاد» جایگزین شد. اکنون اگر به محیط اطراف نگاهی بیندازیم، نتایج حاصل و شرایط دوران پس از آن به خوبی قابل لمس است.

شما برای این که موضوع را برای مخاطبان غربی خود شفاف تر توضیح دهید، در مقابل خلیفه گیری از اصطلاح حکومت پاپی استفاده کرده اید، اما آیا مفهوم واتیکان برای مسلمانان ناملموس نیست؟

من در توضیح برای مخاطبان غربی، مفهوم حکومت پاپی را معادل مناسبی در برابر خلیفه گری دیدم، هرچند این برابری آنقدرها هم دقیق نیست. در طول تاریخ حکومت پاپی، با وجود زیاده خواهی ها و فساد آن، احترامی که به این حکومت گذاشته می شود به عنوان نمادی از اتحاد مسیحیت غربی است. برای مسلمانان هم خلیفه گری مظهر اتحاد بوده است؛ شاید به آن نرسیده باشند، اما به عنوان یک هدف همیشه وجود داشته است. حتی امروزه هم امید حکومت داری خوب در چارچوب اسلام در میان بسیاری از مسلمانان وجود دارد. این شباهتی بود که من به آن اشاره کردم؛ این که امروز برخی از مسیحیان نیز آرزو دارند به یک مسیحیت متحد دست پیدا کنند.

آیا در دنیای اسلام، مسلمانان زیادی را می بینیند که به دنبال ایجاد یک خلیفه گری جدید باشند؟

رهبر انقلابی ترکیه، مصطفی کمال آتاتورک که بنیانگذار ترکیه نوین در سال ۱۹۲۳ است، زمانی که پس از ۷۰۰ سال، امپراتوری عثمانی را منحل می کرد در واقع همه جهان را در براندازی یک خلیفه گری حیرت زده کرد. اکنون پس از ۱۰۰ سال، هنوز برخی از مسلمانان حس نوستالژیک بارگاه خلیفه و قدرت و سمبلیسم آن را دارند. درست است همه مسلمانان با ایجاد بارگاه خلیفه و ایده انتخاب یک خلیفه موافق نیستند، اما به هر حال، همان طور که اشاره کردم این اصلاح یادآور شکوه تاریخ اسلام و اتحادی است که برخی از مسلمانان آرزوی رسیدن به آن را دارند.

فارع از بحث سقوط خلیفه گری، به نظر شما آیا غرب به خاطر عدم اتحاد، آشفتگی و مصیبت های اعراب و مسلمانان تا حدودی مسئول نیست؟

البته، غرب بارها به کشورهای مسلمان حمله کرده، حکومت های آن ها را برانداخته و در طول قرن بیستم اقتصاد و منابع انرژی آن ها را بارها به نفع خود مصادره کرده است. الان در دوره ای هستیم که بیشتر افغانستان و عراق در جنگ هایی بی سرانجام و مخرب توسط نیروی نظامی آمریکا نابود شده اند و سوریه همچنان درگیر جنگی داخلی است که توسط خارجی ها به راه افتاده است. امروز احساسات رادیکال در جهان اسلام غالب است. بنابراین تعجب نمی کنم که بار دیگر احساسات رادیکال جهادی خواستار تشکل یک کشور اسلامی متحد شود.

با همه این اوصاف، من داعش و افراط گرایی این گروه و خشونت بی حد و اندازه اش را محکوم می کنم. مطمئن هستم اقدامات این گروه برای بسیاری از مسلمانان جهان هم شوکه کننده است. داعش دیگر چهره واقعی یک خلیفه گری را ندارد، همان طور که اقداماتی مثل تفتیش عقاید کاتولیک ها در اسپانیا یا کشتار بومیان در مناطق استعماری منطقه آمریکا چهره واقعی حکومت پاپی نبود. هر دوی این ها محکوم هستند.

ایالات متحده در برابر داعش باید چه رویکردی داشته باشد؟

امیدوارم خود منطقه بتواند این موضوع را حل کند. به نظر من استفاده از نیروی نظامی ایالات متحده راه حل درست برای مشکلات سیاسی خاورمیانه نیست. نتیجه دخالت های گذشته ما در این منطقه کاملا مشخص است. هر بار دخالت کرده ایم، شرایط بدتر شده است، از کشوری به کشور دیگر. من فکر می کنم رییس جمهور باراک اوباما تا حدودی به این موضوع واقف است، اما ما آمریکایی ها عموما فکر می کنیم می توانیم مشکلات دیگران را حل کنیم.

این دولت عراق است که باید تصمیم بگیرد چه اقدامی انجام دهد. اگر به کمک نیاز دارد می تواند از هر کشوری تقاضای کمک کند: ایالات متحده، اروپا، ایران. آن ها اینبار ما را انتخاب نکرده اند؛ بلایی که سرشان آورده ایم کافی است.

دیک چنی و تمام مقام های بلندپایه دولت بوش که حمله به عراق را برنامه ریزی و اجرا کردند حالا در تمام شبکه های تلویزیونی آمریکا حضور پیدا می کنند و می گویند حمله به عراق و سپس اشغال این کشور، ربطی به آشفتگی کنونی موجود در عراق ندارد. نظر شما چیست؟

این کار ناپسند است. حمله آمریکا به عراق درست است که صدام را که یک دیکتاتور بود به زیر کشید، اما عراق را نابود کرد. دولت، نیروهای نظامی، پلیس، سازمان های امنیتی و تمام ساختارهای زیربنایی این کشور نابود شد. این همه ماجرا نیست. حمله به عراق باعث ایجاد شکاف میان شیعیان و سنی ها شد و سپس به خشونت گرایید و این مساله اکنون یکپارچگی این کشور را به خطر انداخته است.

حمله ایالات متحده مستقیما باعث نابودی عراق شد. هر گفته ای غیر از این بی معنی است.

ترکیه، خیلفه گری سابق، باید در مقابل مدعیان خلیفه گری چه موضعی اتخاذ کند؟

اشتباه است که در مورد خلیفه گری ترک ها، عرب ها یا هندی ها صحبت کنیم. خلیفه گری، در تئوری و عمل، اسلام گرا است، مساله ای است که به همه مسلمانان مربوط می شود، یا حداقل به همه سنی ها در سطح دنیا.

اکنون ترکیه به عنوان یک دولت علاقه زیادی به همکاری وسیع اسلامی نشان می دهد. همکاری یکی از ایده های اصلی خلیفه گری است؛ همکاری امت. خلیفه گری نباید سیاسی باشد. ترک ها هم مثل بسیاری از دیگر مسلمانان، از افراط گرایی و اقدامات شرارت بار داعش ترسیده اند.

خلیفه گری اغلب فارس ها را در بر نمی گرفته و معمولا حکومتی سنی بوده است. عکس العمل ایرانی ها را چگونه می بینید؟

بله، خلیفه گری ایران را در بر نمی گرفته است، اما امپراتوی ترک ها و ایرانی ها در دوره ای طولانی در مقابل تجاوز غربی ها و توسعه طلبی روس ها با هم متحد بوده اند. خلیفه گری به عنوان یک مفهوم، نه سنی است نه شیعه و لزوما هم به گذشته باز نمی گردد. در میان مسلمانان مدرن، واژه «خلیفه گری» معنایی منفی دارد، اما آن را می توان با واژه هایی مثل «اتحاد» یا حداقل «همکاری» مسلمانان جهان جایگزین کرد. ایده بدی نیست.

آینده داعش را چگونه می بینید؟

مساله داعش به عنوان یک دولت، احتمالا زیاد طول نخواهد کشید، اما موضوع اعلام سمبلیک خلیفه گری از سوی داعش به عنوان نشانه ای از مرزهای ایده آلیسم اسلامی باقی خواهد ماند. دوران رادیکال، عکس العمل های رادیکال به دنبال خواهد داشت.

اما، در عراق عملا آینده داعش به عکس العمل نوری المالکی بستگی دارد. آیا او نهایتا تصمیم می گیرد حمایت سنی های میانه رو را جلب کند؟ آیا با یک چهره میانه روی شیعی جایگزین می شود؟

از سوی دیگر ردپایی که داعش در مناطق تحت کنترل خود بر جای گذاشته بسیار منفی و در واقع بسیار مخوف است. حتی بدون این اقدامات هم ادامه حیات آن ها حتمی نیست، چرا که در میان برخی قبایل و اسلام گرایانی چون اخوان المسلمین مخالفان جدی دارند.

شما شرایط کنونی مسلمانان را شرایط «تفرقه و آشفتگی» توصیف کردید؛ آینده آن ها را چگونه می بینید؟

در کتاب «ترکیه و بهار عربی: مساله رهبری در خاورمیانه» اشاره می کنم که تا مدت ها در آینده، نوعی ایده آل اسلامی همچنان در فضای سیاسی مسلمانان وجود خواهد داشت. اما این ایده آل گرایی به جای این به شکل کشتار نمود پیدا کند، احتمالا به شکل سیاست های متعادل و موفق اسلامی ظهور خواهد کرد. من ترکیه و تونس را به عنوان نمونه معرفی می کنم؛ یا حتی منحنی کم شیب اخوان المسلمین مصر. البته نمی توان نهادهای اسلامی شبه دموکراتیک در حال گسترش ایران را هم فراموش کرد.

در کل، تلاش مسلمانان برای براندازی میراث استعمار و مرزهای آن، و جستجوی نوعی هم‌گرایی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی بیشتر، ادامه خواهد داشت. این حداقل چیزی است که از ایده آل خلیفه گری انتظار می رود.