عکسی که فرج سرکوهی در فیس‌بوک خود منتشر کرده، همراه با هوشنگ گلشیری و منصور کوشان

عکسی که فرج سرکوهی در فیس‌بوک خود منتشر کرده، همراه با هوشنگ گلشیری و منصور کوشان

اهالی ادبیات در صفحات فیسبوکشان، هر کدام به شیوه‌ای به پیشواز نوروز رفته‌اند؛ برخی از آنها کتاب‌هایی را برای تعطیلات پیش رو معرفی کرده‌اند، برخی با انتشار اشعاری، سال جدید را تبریک گفته‌اند و برخی هم مثل فرج سرکوهی “پس از ۶ یا ۷ سال مقاومت” دل به دریا زده‌اند و عکس‌هایی منتشر کرده‌اند.

کتاب‌هایی برای عید

شهرام اقبال زاده، نویسنده کودک و نوجوان، کتاب “راز و رمز بیوه‌مردان” از آیزاک آسیموف نویسنده نامدار داستان‌های فانتزی و علمی تخیلی را “برای همه دوستدارانش” در تعطیلات نوروز معرفی کرده است. این کتاب در مجموعه “جهان داستان و داستان جهان نشر قطره” منتشر شده است.

همچنین اسدالله امرایی، مترجم، با انتشار عکسی از جلد آخرین شماره مجله آزما نوشته است: «صدویکمین شماره مجله‌ی آزما منتشر شد. پرونده زوال کلنل. روایت صد سالگی محاکمه کافکا، شعر و داستان ایرانی و خارجی یا آثاری از محمود دولت‌آبادی، جواد مجابی، جمال میرصادقی، عباس جوانمرد، فرهاد عابدینی، علی نصیریان، میرجلال‌الدین کزازی، رشید کاکاوند و …تازه‌های نشر و مطالبی برای پرکردن اوراق فراغت خوانندگان در ایام تعطیلات.»

محمدعلی مؤمنی، طنزپرداز هم ویژه نامه نوروز ۹۳ مجله چلچراغ را معرفی کرده که پیشگویی طنزآمیز او از اتفاق‌های سال ۹۳ در آن منتشر شده است.

حامد اسماعیلیون، نویسنده مقیم کانادا نیز در صفحه فیسبوک خود نوشته است: «ماهنامه “مهرنامه” گفت‌وگوی مفصل تری با من در شماره نوروزی اش منتشر کرده است. فعلا به مجله دسترسی ندارم و قرار بود به شکل “پرونده‌ای برای گاماسیاب ماهی ندارد” باشد. نمی‌دانم حاصل کار چطور شده اگر گیر آوردید و خواندید به من هم بگویید.»

همین نویسنده در استاتوس دیگری درباره سفره هفت سین نوشته است: «مثلا شما می‌دانید “سرکه” در هفت‌سین نماد چیست؟ یا مثلا “سمنو”؟ شرط می‌بندم اکثریتتان نمی‌دانید. واقعا جای تاسف است. البته جای تاسف بیشتر آن جا است که خودم هم نمی‌دانم.
امروز رفتم از آشپزخانه‌ مطب واقع در زیرزمین چند کاسه‌ سفید دستچین کردم و رفتم از مغازه‌ای در قلب وایرتون ‌دره روبان بنفش خریدم تا با رنگ سنبل بخواند و رفتم از سوپرمارکت “سیب” خریدم و هفت سینم را جور کردم. سیب و سمنو و سکه و سنبل و سبزه و سنجد و سماق. البته پول سبزه را من ندادم چون در فامیل ما خرافه‌ای از قدیم به ارث رسیده که فرزندان ذکور خانواده حق خریدن سبزه یا سبزه انداختن ندارند و می‌گویند هرسالی که چنین شده اتفاق ناگواری در خانواده رخ داده است. شما فکر می‌کنید من به این خرافه که مادربزرگم به شدت به آن احترام می‌گذارد پایبندم؟ بله پایبندم چون فرصتی است که هر شب عید یاد مادربزرگم بیفتم. به هرحال هفت سین روبراه شد و در معرض دید علاقه مندان قرار گرفت، اما از اولین دقایق با سوالات خواهران و برادران کانادایی مواجه شدم. این یعنی چه آن یعنی چه؟ خب بابا یک چیزی را به عنوان کلیت بپذیرید و اینقدر مته به خشخاش نگذارید. “این یک پکیج است دوستان. لطفا آرام باشید.” تذکرات فایده‌ای نداشت. مجبور شدم به سوالات پاسخ بدهم. اولش بادی به غبغب انداختم و گفتم بله سکه نماد ثروت است بله تخم‌مرغ نشانی از زایش است آها شما پرسیدید آینه؟ شما گفتید آن معجون قهوه‌ای عجیب؟ شما گفتید آن سکه وسط کاسه آب؟ شما گفتید آب؟ خب آب که همه می‌دانند روشنایی است.

روان رفتگان مخترع اینترنت شاد بادا چون شما می‌توانید به سرعت “هفت‌سین” را سرچ کنید لیست نمادها را پیدا و پرینت کنید، یک کپی بدهید به دست جویندگان کُنهِ مناسک ملل شرقی و روندگان به اعماق متون ممالک دور از آمریکای شمالی و قبل از اینکه در لیست به “سیر” و “کتاب مقدس” و برخی کمبودهای دیگر هفت سین شما برسند خودتان را در گوشه ای مخفی کنید.»

تبریک‌های عید

برخی از نویسندگان و شاعران در فیسبوک، آمدن بهار را تبریک گفته اند که مروری می‌کنیم به بعضی از آنها:

مهدی مرعشی نویسنده: «فردا همین وقت سال دیگری است و نوشتن از بهار برای من در این ساعت‌ها کمی سخت است. این وقت‌ها همه چیز از پیش چشم آدم رژه می‌رود، مکان‌ها، آدم‌ها و تاریخی که قدمتش فقط یک سال است، اما باز هم تاریخی است برای خودش و البته باز هم از همان جنس تاریخ ما است. انگار باید باز از آب انگور خیامی مدد گرفت برای نوشتن در مورد بهار تا کمی شادی و سرخوشی بیاورد. پس برایتان سالی پر از شادی و شادکامی آرزو می‌کنم با آرزوهایی که از دیرباز در شعر شاعرانمان برجا مانده مثل بازگشتن یوسف گمگشته به کنعان، خرامان بازآمدن یار و بازگشایی در میکده‌ها و به مقصد رسیدن این قافله (کدام؟ نمی‌دانم) و هرچند هیچ کدامشان طنز نیست اما بازماندن همه‌ی این آرزوها شاید طنز تاریخ است! باری، بهارتان سبز و دلتان شاد و تا سال بعد!»

حسین نوش‌آذر، نویسنده: «دوستان، مثل اینکه راستی راستی یک بار دیگر باز هم قرار است سال نو شود. ما این‌طرف ها دو بار گردش سال را تحمل می‌کنیم. در هر حال، سال نو پیشاپیش مبارک باشد. بدانید که هستی، بدون ما چیزی کم دارد. پس امیدوار باشیم که سال آینده قدر همدیگر را بیشتر بدانیم. فکر می‌کنم بهترین آرزو برای جوان ها تندرستی و چابکی و عشق و تن کامی باشد، برای میانسال ها همه این ها به علاوه سفره رنگین بدون اضافه وزن و برای باقیمانده بشریت هم تاخیر در پرواز، و تا آن موقع آسایش خاطر و رفاه و با هم جمع بودن.»

گیتا گرکانی، مترجم: «امیدوارم سال تازه بدون دردسری داشته باشیم. سالی با اتفاق های یک ذره منطقی و یک کمی (فقط یک کمی) خوشایند و خوشحال کننده.»

عباس مخبر، مترجم: «سال جدید در مقابل ما است، مانند فصلی از یک کتاب که در انتظار نوشته شدن است.»

و منیرو روانی‌پور، نویسنده: «پارسال همین وقت ها ما یکدیگر را نمی شناختیم. هرکدام گوشه ای با فکرها و مشکلات و رویاهای خود دست به گریبان بودیم …حالا نام یک دیگر را صدا می زنیم ….فریده ….مرضیه ….پویه …سمیه …داوود …علی ..ربابه …سمیرا …دورهم که جمع شدیم وحشت کردیم وحشتی همراه با شادمانی و زیرکی و بد گمانی ….قرار است چه اتفاقی بیفند …راستی چه اتفاقی افتاده است اگر اصلا اتفاقی درکار بوده باشد؟ ….‌‌دوست شده ایم کمی باهم ….این فرخندگی در نابه سامانی تاریخی که ما گرفتارش هستیم غنیمت است …دوستی …سالی که می‌آید برشما مبارک باد!
برهمه دوستان، برهمه کسانی که با همه مشکلات فرهنگی قومی و شخصی کار می کنند و زندگی ..گاهی آسان نیست زندگی کردن …وقتی ما پراکنده ایم وقتی تاریخ دندان قروچه می کند، وقتی باید بامشت های کوچکمان موجا موج مشکلات را پس بزنیم.

اما …زندگی همین است برای ما …برای انسان شرقی ….برای انسان ایرانی …مشکلاتی که ازسر بلهوسی پرتاب شده اند درزندگی ما بلهوسی خودمان و گذشتگانمان ….
این یاداشت یک زن جیوه ای است …همه ما درزندگی جیوه ای هستیم …بارها پخش زمین شده ایم و دوباره روز ازنو روزی ازنو. کار ما برخاستن است. کارما کارکردن است وگرنه باقی مرگ است وافسردگی . بیکاری مترادف است با افسردگی . وقت برای کارکردن هست درهر زمینه ای که استعدادش را داریم کافی است که :

انگشت اشاره مان را از روی این وان برداریم وحتی خودمان را هم نشان نکنیم ….‌
برای یاد گرفتن هیچ وقت دیر نیست
اگر دور باشد پیله کردن به این وان و شماتت دیگران و ….
چیزی نمانده به آخر سال …
سالی که می آید امید وارم شادمان سالی باشد که هرگز ندیده ایم وتجربه نکرده ایم
سال خنده وشور و دل زندگی ….سال دوستی ومهربانی ..
نوروزتان پیروز باد
و دوستی مان برقرار»