آیدین آغداشلو - عکس از شرق پارسی

آیدین آغداشلو – عکس از شرق پارسی

آیدین آغداشلو نقاشی است که در آثارش گذشته را معاصرسازی می کند و در نقاشی هایش حرفی از زمانه را در چهره ای کهن می‌توان به تماشا نشست. او در آثارش آینه ای روبروی مخاطب خود می گیرد که بازتابش از داشته های هنری گذشته و امروز ما ناشی شده است.

آغداشلو از ۵ سالگی نقاشی می کشید و ۱۴ ساله بود که اولین اثر نقاشی اش به فروش رسید. ۲سال بعد، او طراحی گرافیک را در موسسه تبلیغاتی آشنا آغاز کرد و چندی بعد در بخش تبلیغاتی روزنامه اطلاعات مشغول به کار شد. او در ۱۹ سالگی به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت و در سال ۱۳۴۶ از ادامه تحصیل منصرف شد. اولین مقاله‌اش را در زمینه نقد هنری در مجله اندیشه و هنر انتشار داد و از آن پس نگارش نقد هنری و ادبی را ادامه داد.

وی از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ در هنرستان هنرهای زیبای پسران و دانشکده هنرهای تزئینی به تدریس مشغول بود و در طی همین سال‌ها در انجمن ایران و آمریکا در تهران یک نمایشگاه انفرادی نقاشی برگزار کرد.

آغداشلو در تأسیس موزه رضا عباسی در سال ۱۳۵۶ نقش مؤثرى داشت و به سرپرستى آن منصوب شد. مشارکت در تاسیس و برنامه‌ریزی موزه هنرهای معاصر تهران، موزه کرمان و موزه خرم آباد از دیگر فعالیت‌های او در این زمینه است.

وی یک سال پس از انقلاب اسلامی کار گرافیک را از سر گرفت و از سال ۱۳۵۹ در دانشکده هنر دانشگاه الزهرا، دانشگاه آزاد و دانشگاه کرمان تدریس کرد و در ضمن به ایراد بیش از ۲۰۰ سخنرانی در ایران و خارج از کشور پرداخت.

آغداشلو از سال ۱۳۵۹ نقاشی را در سطح وسیعی آغاز و از آن پس در نمایشگاه‌های گروهی و انفرادی بسیاری در ایران و سراسر جهان شرکت کرد. او آثار متعددی را نیز در این حوزه تالیف کرده است.
آیدین آغداشلو را به حق می توان از پرچمداران هنر معاصر ایران قلمداد کرد که همیشه حرف های موشکافانه و دقیقی در عرصه های هنری دارد. گفتگوی شرق پارسی با این هنرمند پرآوازه کشورمان را در ادامه می خوانید:

***

شرق پارسی: هنرهای تجسمی به ویژه نقاشی معاصر ما در عرصه جهانی چه حرفی برای گفتن دارد و در چه مرحله ای به سر می برد؟

آغداشلو: نقاشی ما در حال حاضر در عرصه بین المللی دوره ای بحرانی را می گذراند. وقتی راجع به نقاشی صحبت می کنیم باید به یاد داشته باشیم که راجع به یک هنر قدیمی صحبت می کنیم که اکنون به صورتی که در طول هزاران سال حضور داشته، شناخته نمی شود. اکنون دوران هنر جدید است و همه تعریف های معمولی که تا نیمه قرن بیستم وجود داشت اعتبار خود را از دست داده است.

ما در دوره ای زندگی می کنیم که هنرهای تجسمی در حال پوست انداختن و به یک تغییر شکل بسیار جسورانه دست زده است که با زمان‌های قابل شناسایی قدیمی اش نمی خواند. هنر جدید گستردگی و تنوع خیلی زیادی دارد از نمایش تا ویدیو آرت، هپنینگ تا اینستالیشن و کانسپچوال آرت و … را تجربه کرده است، نقاشی و مجسمه سازی هم همین طور. نقاشی ما اگر به چنین گستردگی حیرت انگیزی رسیده در عین حال صاحب مشکلاتی است که هنوز راه حل مشخصی برای آنها پیدا نشده است.

کاری از آیدین آغداشلو - برگرفته از وبسایت http://www.aghdashloo.com/

کاری از آیدین آغداشلو – برگرفته از وبسایت http://www.aghdashloo.com/

از جمله فروش آثار و جنبه سرمایه گذاری روی یک اثر هنری است. هر چند این هنر جدید مرز و هویت و ملیت نمی شناسد اما در عین حال با مسائل مهمی سر وکار دارد. به همین دلیل است که شاهد تجربه های تازه در این میدان هستیم. اینکه مراحل خرید فروش نگهداری و نمایش دائما در حال تغییر و تحول است پس ما در دوره خاصی زندگی می کنیم که دوره ای است که تعریف های گذشته دیگر در آن جایگاهی ندارند و در عین حال تعریف های جدید هم با صراحت و قوت جایگزین نشده اند.

پس یک دوره تحول است و ما درست در مهم ترین مقطع آن زندگی می کنیم. دوره ای که از دهه ۷۰ میلادی شروع و از آغاز قرن بیست و یکم به اوج فعالیت خود رسیده و هنوز هم ادامه دارد. اما نقاشی همچنان به عنوان بخشی از هنر معاصرعمل می کند و با همان الگوها و چهارچوب های گذشته اش خرید و فروش و سرمایه گذاری می شود، در حراج های مختلف قیمت های تازه برای آن تعیین می شود، قیمت ها بالاتر می رود موزه هایی بازگشایی می شوندو میدان های عرضه و خرید و فروش به صورت آرت فر ها و اکسپوها در جاهای مختلف دنیا دائما برگزار می شود و به عمر خود ادامه می دهد.

جایگاه هنر ایران در این میان کجاست؟

خب باید در نظر بگیریم که در هنر معاصر ایران هم به نوعی این طرح تقلید و تکرار شده یعنی ما شاهد هنرمندان تثبیت شده ای هستیم که کارهایشان در حراج های مختلف عرضه و خرید و فروش می شود و برای کسانی که به سرمایه کذاری در هنر علاقه دارند، خرید و فروش این آثار سرمایه گذاری مطمئنی است، اگر آثار درست انتخاب شوند. ولی این همه قصه نیست و بخش کلاسیک آن است. هنر جدید در ایران هم بوجود آمده، حرکت کرده و به خصوص در طول ۱۰ سال گذشته میدان فعالیتش گسترش یافته است. گالری هایی هستند که به طور خاص این نوع هنر را عرضه می کنند مثل گالری محسن، آران و دیگرگالری هایی که اصلا کار خود را برای معرفی هنر جدید ایران اختصاص داده اند.

بعضی از هنرمندان جوان این رشته که از میان ۳۰ ساله ها می‌توانیم سراغشان را بگیریم، همچنان مشغول کار خودشان هستند و در بسیاری از مواقع مسائلی که برای هنر جدید وجود دارد برای کار آنها هم وجود دارد. بازاریابی، پیدا کردن خریدار و نحوه نگهداری آثار و … مسائلی هستند که برای هنردوستان و کسانی که جریان های هنری را دنبال می کنند، شاید کاملا جا نیفتاده باشد ولی بدون بازار هم نیست. بسیاری از این هنرمندان می توانند از طریق فروش آثارشان زندگیشان را اداره کنند.

هنرمندان ایرانی در جاهای مختلف دنیا هم کارشان عرضه می شود. کتابهای متعددی برای هنر جدید ایران به زبان های غیر فارسی منتشر شده و در نمایشگاه‌های مهمی که در کشورهای اروپایی و امریکایی برگراز می‌شود کار این گروه از هنرمندان هم عرضه می شود و در حقیقت کارگزارانی در سطح بین المللی وجود دارند که کارشان معرفی کردن این بخش از هنر معاصر ایران است.

در حراج ها و اکسپوهای بین المللی نقاشی ما چه جایگاهی دارد؟

در حراج ها و اکسپوها در جاهای مختلف شاید به میزانی هنر تثبیت شده مدرن ایران هم عرضه می شود و در حراج های مهم بیشترین قیمت ها را اینها به خود اختصاص می دهند هر چند که استثنائاتی هم دارند. بعضی از مهم ترین هنرمندان تثبیت شده مدرنیسم ایرانی که عمده کارشان را در دهه ۶۰ میلادی شروع کردند، کارهایشان به قیمت بسیار بالا فروش می رود ولی کار بعضی از هنرمندان کیچ آرتی که ما داریم تقزیبا با همان قیمت ها بفروش می رسد.

بنابراین آرام آرام ما این تحول را حتی به صورت بازار گران قیمت جستجو کردن هم می توانیم ببینیم. همه اینها به مساله موقعیت هنر معاصر ایران بر می گردد، طبیعتا هنر معاصر ایران به خصوص هنر تثبیت شده معاصر که هنر مدرن ایران و هنرمندان دهه ۴۰ به بعد را شامل می شود، همچنان در وجه بسیار گسترده ای از طریق هنردوستان و مجوعه داران ایرانی حمایت می شوند هر چند که در مجموعه های غیر ایرانی هم کم نیستند این نمونه ها ولی پشتوانه اینها همچنان مجموعه دارهای ایرانی هستند.

اگر این نو هنر مدرن ایرانی در حراج های منطقه فروش می رود در حراج هایی که در اروپا و امریکا برگزار می شود هم اینها به فروش می روند و فقط محلی و ملی نیستند هر چند که مهمترین بازار آنها در ایران است.

کاری از آیدین آغداشلو - برگرفته از وبسایت http://www.aghdashloo.com/

کاری از آیدین آغداشلو – برگرفته از وبسایت http://www.aghdashloo.com/

از نظر کیفی و مشخصه های هنری آثاری که در این عرصه ارائه می شوند از چه خصوصیاتی برخوردارند؟

اگر بخواهیم این کارها را از نظر کیفیت بررسی کنیم، در طول ۵۰ سال گذشته هنر مدرن ایران سعی کرد به یک زبان مشترکی دست یابد که هم هویت ملی آن را جستجو کند و هم از آزادی مدرنیسم بتواند استفاده کند. ۲سبک عمده در طول این مدت بوجود آمد که یکی به مکتب سقاخانه معروف است که از هنر مردمی و دیگری نقاشیخط است که از خوشنویسی اسلامی، بهره برده و اشکال مدرن بوجود آورده است. هر دوی اینها نهضت هایی هستند که به همین قصد بوجود آمدند.

به قصد پیدا کردن هویت و به قصد پیدا کردن زبانی که معنای این صور را در خود بتواند بازگو کند که هنوز هم ادامه دارد. هنوز هم پر فروش ترین نمونه ها این آثار هستند. نمونه هایی که در عین مدرن بودن اشاره ای به هویت گذشته هم دارد. بعضی ها که هنرمندان خالص ترو با تجربه ای بودند به صورت طبیعی به آن رسیدند و بعضی از هنرمندان از این نمونه ها استفاده کردند تا یک هویت بلافاصله به اثر خود ببخشند.

ولی علی رغم این رویکرد شما در آثارتان هیچ گاه تمایلی به نقاشیخط نشان نداده اید و به آن سو نرفته اید،آیا دلیل خاصی برای این کار دارید؟

بله چون جنبه تزئینی پیدا می کند. ولی این یک نظر شخصی است و من به عنوان کسی که در تاریخ هنر معاصر ایران همبشه حضور داشتم نمی توانم آن را نادیده بگیرم. ولی من دنبال اصالت هستم. طبیعتا نمونه هایی هست که از یک اصالتی می آید. هنرمندی که صداقت در کارش دارد و معنای باطنی خود را شکل می دهد و کسانی که به صورت تولید انبوه از آن استفاده می کنند.

این مختص ایران نیست ما در هر جای این منطقه هزاران نقاش را می بینینم که با کنار هم گداشتن و در هم پیچاندن حروف و نوشته ها سعی می کنند نوعی هویت منطقه ای برای کار خود پیدا کنند. خب تفاوت گذاشتن بین آنها خیلی کار دشواری نیست، می‌توان با نگاه به گذشته یک هنرمند که از کجا شروع کرده و چه روندی را طی کرده، هنرمند اصیل را از هنرمند مقلد جدا کرد. شاید من به شخصه خیلی با هنر تزئینی الفتی نداشته باشم ولی این به آن معنا نیست که هنر تزئینی، هنر نیست.

ولی وقتی هنر در هر دوره ای دچار فرمالیسم می شود خب از معنا خارج می شود و علت وجودی اش را از دست می دهد، این دیگر فرمالیسم است که راه را مشخص می کند. طبیعتا نقاشیخط در حال حاضر به این فرمالیسم دچار شده در حالیکه نقاشیخط نه متعلق به دهه ۶۰ میلادی و نه خیلی چیز خاصی است که نظیر نداشته باشد. قدیمی ترین نمونه های نقاشیخط ها را می توان در هنرهای اسلامی در ۶۰۰ سال پیش هم پیدا کرد. حتی در دوره قاجاریه (قرن نوزدهم) نمونه درخشانی از نقاشیخط به صورت پیچیده و ماهرانه در دست است. این برمی گردد به اینکه ما با چیزی مواجه هستیم که همانقدر می تواند اصیل باشد و معنا داشته باشد که هویت ما را در خود به طور اصیل جا دهد.

کاری از آیدین آغداشلو - برگرفته از وبسایت http://www.aghdashloo.com/

کاری از آیدین آغداشلو – برگرفته از وبسایت http://www.aghdashloo.com/

بنابراین اینجا مرز مشخصی است میان شیوه هایی که سعی می کنند با استفاده از رنگ و آب محلی یک شخصیتی برای اثرشان دست و پا کنند و هنرمندانی که اثرشان امتداد هویتی است که به صورت جدید و متفاوت و ترکیب شده ای عمل می‌کند و این هویت، مفهومش این نیست که ما برمی گردیم مثلا به قرن دهم هجری قمری، آن دوره دیگر قابل تچدید نیست برای ما، ولی اگر آن فرهنگ غنی پرتابش انقدر قوی و طولانی باشد که تا به امروزیک هنرمند معاصر ایران رسیده باشد خب طبیعتا در آثارش آن را بازتاب خواهد داد و به این ترتیب آثارش صاحب یک هویت واقعی و نه جعلی می شوند.

یک اثر هنری چگونه می تواند در عین مدرن بودن نماینده ای از هنر ایرانی هم محسوب شود؟

همیشه این مساله نتاقص آمیز بوده وقتی مدرنیسم در اواخر دهه ۴۰ میلادی در ایران شروع می شود، هنرمند ایرانی سعی می کند با تقلید مدرنیسم آثاری را بوجود آورد که نمونه دست اول آن در اروپای نیمه اول قرن بیستم دارد بوجود می آید و هنرمندان بزرگی در این حوزه کار می کنند. پس اینجا مساله ای همیشگی وجود دارد که آیا ما از زبانی که استفاده می کنیم می توانیم چیزی بوجود آوریم که هم قابل استفاده و قابل درک برای جهان معاصر باشد و هم معنای ما را در خود بازگو کند.

گاهی هنر معاصر ایران دچار این سرگشتگی شد که آثاری که بدون استفاده از این رنگ محلی بوجود می آمد در نگاه جهانی مورد انتقاد قرار می گرفت که در اینها چیزی از شما نیست و همان ما را تکرار می کنید. اگر هنرمندی هنرمند قابل و بزرگی باشد می تواند معنایی را خلق کند که در عین حال که معنای خودش است، مفهوم جهانی هم پیدا کند. کم نیستند هنرمندان معاصر ایرانی که این کار را کرده اند.

بعضی از هنرمندان جوان در ایران فقط برای حضور در حراج های بین المللی هدفگذاری می کنند و گاه با قیمت های کاذب سعی بر مطرح شدن در این عرصه را دارند، نظر شما در مورد این دسته از هنرمندان چیست؟

شاید این موضوع به نوعی به این تعریف برمی گردد که اصل را بگذاریم روی موفقیت به هر قیمتی که شده. «اندی وارهول» امریکایی معتقد است؛ هر امریکایی حق دارد در ۱۵ دقیقه مطرح شود و موفقیتش در این است. هنر معاصر جهان بدون نگاه به بازار و موفقیت و مشهور شدن نیست، این هم قسمتی از این بافت است. در هر جای دنیا این تلاش و همدیگر را زیر دست و پا له کردن برای رسیدن به طلا وجود دارد.

هنرمندان پیر و جوان ما هم از این قاعده مستثنا نیستند. آنها هم می خواهند جای خود را هر چه زودتر و هر چه گران تردر دنیا پیدا بکنند و هر کاری به خاطرش می کنند که خیلی عجیب نیست. نمی توان به هنرمندان ما خرده گرفت، در کشورهای عربی و اروپایی هم همین طور است. منتها نکته اصلی این است که می توان از راه‌های کج انحرافی با استفاده از ارتباطات و دیگر موارد آن ۱۵ دقیقه اندی وارهول را بدست آورد ولی اگر هنرمند بزرگی نباشد فقط به همان ۱۵ دقیقه می رسد.

ماندگاری هنرمند دیگر به ضرب بوق و کرنا و قیمت بالا بردن و شلوغ بازی ها تضمین نمی شود. تضمین ماندگاری هنرمند، خود اثر هنری و خود جهان واقعی و خلاقه هنرمند است. پس این هیاهو و همهمه و این موفقیت از نوع امریکایی خیلی نمی‌تواند آدم را فریب دهد و متوجه می شویم که در طول زمان تاریخ داوری می کند و زمان همه چیز را مشخص می کند. این برای دلخوشی کسانی است که هنرمند بزرگی هستند ولی شناخته شده نیستن و باعث خفت کسانی است که هنرمند نیستن و خیلی شناخته شده هستند. خیلی از هنرمندان جوان ما مایل هستند به حق مطرح شوند.

کاری از آیدین آغداشلو - برگرفته از وبسایت http://www.aghdashloo.com/

کاری از آیدین آغداشلو – برگرفته از وبسایت http://www.aghdashloo.com/

منتهی خیلی از آنها متوجه این نکته نیستن که برای مطرح شدن فرصت لازم است یعنی باید خودشان به عنوان یک هنرمند به یک زبان و جهان بینی رسیده باشند آن وقت بگردند برای بدست آوردن این موفقیت. اما راه‌ها راههای متفاوتی است اینکه ما بخواهیم بگوییم در یک جامعه سرمایه داری موفقیت حتما از راه‌های شرافتمندانه صورت می گیرد، من خیلی مطمئن نیستم در هیچ جایی مطمئن نیستم. سرمایه داری قواعد خودش را دارد و استثنا هم قائل نمی شود. بنابراین اینکه هنرمندان ما تشویق شوند که حتما در حراج ها و برنامه های هنری شرکت کنند، این حقشان است. اما اینکه از چه راه‌هایی می‌توانند این کار را بکنند هر راهی را می توانند انتخاب بکنند ولی هر راهی خیلی در دراز مدت جواب نخواهد داد‌.

وقتی یک کار یک نقاش ۲۰۰ هزار دلار فروش می رود باید دید بقیه کارهایش هم همان قیمت فروش خواهد رفت؟ به عنوان یک تجربه شخصی، برای اولین بار در سال ۲۰۰۶ یک نقاشی من که نقاشی خیلی قدیمی هم بود مورد علاقه یک مجموعه دار قرار گرفت که آن را به قیمت ۱۴۰ هزاردلار خرید. در طول این ۸ سال من هیچ وقت هیچ نقاشی را به این قیمت نتوانسته ام، بفروشم. بنابراین ممکن است سطح قیمت یک هنرمند با کارهای تصنعی بالا رود ولی مقطعی است و ادامه دار نخواهد بود. این تاریخ هنر است که باید جایگاه هنرمند را تعیین کند، آن وقت است که به صورت تدریجی قیمت بالا خواهد رفت.

دلیل توجه کشورهای منطقه به خصوص کشوزهای عرب زبان به هنر ما به خصوص نقاشیخط ها چیست آیا آنها خودشان در این عرصه حرفی برای گفتن ندارند؟

به همین تعداد ما در کشورهای عربی وعرب زبان نقاش کاملا مدرنیسم و متعهد به هنر جدید وجود دارد و کسانی که با خط ها و نوشته ها کار می کنند. به خاطر دارم یک بار در شهر رباط بودم و با عده ای از هنرمندان مراکشی صحبت می کردیم که هنرمندان ممتاز و برجسته ای بودند وبازار کارشان در فرانسه و ایتالیا بود و دائم در رفت و آمد بودند، انها به شوخی به نقاشیخط ها می گفتند اسپاگتی آرت.

یعنی هنری که مثل اسپاگتی، حروف و نوشته ها در آن می لولند. پس این تعبیر همه جا جواب نمی دهد. طبیعتا اگر یک مجموعه دار عرب یا عرب زبان، به هنر منطقه بیشتر علاقه دارد و به هنری که ازسنت و فرهنگ اسلامی بهره گرفته بیشتر علاقه دارد، طبیعتا از نقاشیخط بیشتر استقبال می کند و آن را بیشتر می خرد ولی این به این معنا نیست که فقط منحصر به این باشد و مثل هر مجموعه داری لابد سعی می کند در عین حال که مجموعه اش جامع و کامل باشد به سلیقه شخصی خود نیز بها می دهد.

بنابراین این نوع خریدها و علاقه مندی ها به آثار مشروط است و به مجموعه دارانی بر می گردد که دارند کار جمع می‌کنند. من مجموعه داران عرب زبانی را می شناسم که تفریبا در مجموعه هایشان نقاشیخط خیلی کم است یا اصلا نیست. از سوی دیگر تجربه ای که من از حراج های منطقه نه حراج های بین المللی بدست آوردم این است که رفته رفته از ۲۰۰۶ به بعد مجموعه داران عرب زبان فاصله گرفتند از هنر ایران و دیگر آن اشتیاق را خیلی نشان نمی دهند. حتی یک جور جبهه گیری می بینم نسبت به هنر و هنرمندان ایرانی. الان دیگر مثل سال ۲۰۰۶ نیست و حتی کسانی که از نقاشیخط استفاده می کنند و بزرگان این رشته اند خیلی امیدوار نیستند که فرهنگ مشترکشان با کشورهای اسلامی یا عرب زبان باعث شود که کارهایشان بفروش برسد.

کاری از آیدین آغداشلو - برگرفته از وبسایت http://www.aghdashloo.com/

کاری از آیدین آغداشلو – برگرفته از وبسایت http://www.aghdashloo.com/

آیا همان طور که هنر ما در این کشورها دیده شده این امکان وجود ندارد که هنرمندان آنها نیز هنرشان را در اینجا عرضه کنند و به نوعی تعامل فرهنگی دوسویه با آنها دست پیدا کنیم؟

این تعامل باید بوجود بیاید برای اینکه قدمت و عمر نقاشیخط در کشورهای عربی و عرب زبان تقریبا برابر است با همین دهه ۶۰ میلادی که در ایران شکل یافت و رشد کرد. بنابراین هنرمندان ایرانی هم باید نمونه ها را ببینند و بدانند که این یک چیز کلی تری است و عمومیت دارد. ثانیا مسولیت اصلی این کار با گالری دارها نیست بلکه متوجه دولتهای ایرانی است.

اینها هستنند که مطلقا به این مساله توجه نکرده اند. تقریبا آنها هیچ گاه از مجموعه داران عرب و عرب زبان دعوت نکرده و استقبال نکرده اند، مبادله‌های فرهنگی با موزه های بزرگ نداشتند و همان قدر که این بی اعتنایی نسبت به سینمای این منطقه شده نسبت به حوزه ادبیات هم شده و در مورد هنرهای تجسمی هم ادامهه یافته است. این وظیفه موزه هنرهای معاصر و وزارت ارشاد است که با برنامه ریزی مشخص از کشورهای عربی و عرب زبان دعوت کنند و آثار مهم هنرمندان درجه اول را به ایران بیاورند که در عین حال این همان تعامل فرهنگی است که شما به آن اشاره کردید.

من همیشه گفته ام در طول سالیان گذشته دولتها وظایف اصلی خود را از یاد برده اند و به چیزهایی پرداختند که جزو وظابف اصلی‌شان نبوده است. شکل گیری هنر معاصر ایران با حکم و دستور و بخشنامه صورت پیدا نمی کند، این چیزی است که میان هنرمند و مردمش در جریان است. اما دولتها می توانند به جای اینکه مداخله های این چنینی بکنند، این کار را انجام دهند، یعنی تبادل‌ها و تعاملات فرهنگی را بوجود بیاورند.

کدام یک از هنرمندان نقاشی ما در میان کشورهای عربی بیشتر دیده شده و آثارش مورد استقبال آنها قرار گرفته است؟

“محمد احصایی” در کشورهای عرب زبان علاقه مندان بسیاری دارد و بیشتر در میان کسانی که نقاشیخط کار می کنند، دیده شده است. به جز اینها محمد احصایی نقاش بسیار خوبی هم هست و این استقبال عجیبی نیست. احصایی عوامل موفقیت را دارد چون به یک زبان منطقه ای عمل می کند، هنرمند پر فروشی است و از همه مهم تر، هنرمند بسیار خوبی است.