چرا برخی تلاش می کنند تاریخ را به گذشته برگردانند در حالی که به یقین گفته کارل مارکس را می دانند و درک می کنند: «تاریخ بازتکرار نمی شود، زیرا اگر تکرار گردد در این صورت رخداد نخست آن فاجعه آمیز و رخداد تکراری آن بیهودگی خواهد بود»؟
این بازگشت نامیمون که موضوع حدیث ماست از منطقه عربی ما برمی خیزد که در حال زدودن سم های بازمانده از آنچه «زمان بهار عربی» می نامیدند، است. درست است که برخی دولت های عربی توانست این امر و منظومه بنیادافکن آن را از خود دور سازد اما در عین حال این رخداد («زمان بهارعربی») پشت پرده پنهان است و تلاش می کند بار دیگر وارد عرصه شود و برای وجود خود بهانه و توجیهات جدیدی را تدارک بیند.
بسیاری از حوادث و رویدادها، خبر از این دارد که تلاش های در کار است تا رخدادهای مشابه ژولای ۲۰۱۱ و ویرانی های بزرگ همراه آن را بازتکرار کند. بسیاری از نوشته ها نیز که در روزنامه ها چاپ می شوند در تلاش است زمینه های لازم را فراهم آورند؛ هر چند که نویسندگان آنها خوب می دانند که چقدر گفته های آنان ناسره است، و آنان در فلک سیاست و نیرنگ آن می چرخند و برای نزاع های جدید در تلاش اند.
«زمستان عربی در راه است» این عنوان سرتیتری در مجله آمریکایی آتلانتیک بود که روزهای گذشته در یک مقاله دراز تلاش کرد شهوت سرنگونی برخی از دستگاه های سیاسی معین جهان را بیدار کند. یکی از مفاهیم و ابزارهای به کاررفته استفاده از ترکیب «جبهه ضد انقلاب» بود. گویی که ما رو در روی یک تقسیم واقعی و نه توهمی برای دو گروه از مردم عرب و دولت های عربی هستیم. یک گروه انقلابی و یک گروه ضدانقلابی. اما از نویسنده اجازه می خواهیم پرسش کنیم از کدام انقلاب ها سخن می گوید؟ آیا درباره انقلاب های تاریخی سخن می گوید یا درباره انقلاب های دمکراتیک؟ انقلاب های دمکراتیک پیام آور صلح و دوستی بودند و موجب شکوفایی و صلح، در مقابل انقلاب های تاریخی پیام آور مرگ بودند و ویرانی. پس کدام انقلاب ها مورد نظر نویسنده بود زمانی که از انقلاب های عربی سخن می گفت؟ کسینجر انقلاب های عربی را در گونه انقلاب های دوم قرار داد که جز ویرانی پیامدی در برنداشت.
بازی با کلمات از اخلاق بزرگ منشان نیست اما افسوس که در سیاست بهترین ابزار برای سیاستمداران و معاونان آنان است. برای مثال برخی از رهبران دولت های عربی که تلاش می کنند امنیت کشور خود را حفظ کنند از سوی مقاله آتلانتیک به عنوان رهبران تمامت خواه و توتالیتر توصیف می شوند.
کانون این اندشیه ها برخاسته از هیاهوگران این سده است کسانی که غیاب اسلام سیاسی از دولت را نشانه دوری از دمکراسی می دانند. این ها در تلاش اند تا با اندیشه های خود مقدمات یک ویرانی و یک جنگ داخلی همه گیر را فراهم آورند. خواننده می تواند به خوبی مقایسه کند که در کشوری که مسلمانان را به بهانه خطرناک بودن آنان برای امنیت ملی خود از ورود منع می کند چگونه نشریات همان کشور عدم مشارکت اسلام سیاسی را نشانه دوری از دمکراسی می شمرند.
شیوه نگارش این مقاله پیام آور مرگ و نیستی است و گزاره هایی را به کار می برد که غیرقابل ابطال است. برای مثال می گوید جنگی مانند جنگ سوریه در پیش است. نقطه مهم این است که باید در مقابل یکچنین تحریک های آگاهی همگانی را بالا برد و به مردم هشدار داد فریفته آن نشوند. هر گونه ایستاگی در برابر این فراخوان ها ضروری است. مهم نیست دیگران درباره ما چه فکر می کنند بلکه مهم خود ما هستیم و آنچه تلاش می کنیم تحقق بخشیم تا از هر گونه پیش گویی های دروغین بپرهیزیم.