شماری از اتباع بریتانیایی عضو گروه داعش - عکس از رویترز

شماری از اتباع بریتانیایی عضو گروه داعش – عکس از رویترز

معلوم نیست جنگ کنونی با ترور از کجا آغاز شد چرا که گویی در آن زمان همه دنیا غرق ثبات و آرامش بود. هنگامی که داعش بلوای خود را آغاز کرد، گویی دنیا با واقعیت های خشن طبل جنگ داعش و نزدیکی آن به مرزهای اروپا، از رویایی شیرین بیدار شد. رهبران غربی به سرعت برای مقابله با این تهدید فوری به تحرک در آمدند. آنها بالاخره دریافتند که مقابله با تروریسم ضرورتا در مناطق نفوذ کنونی آن، آنطور که قبل از این باور داشتند، ممکن نیست، بلکه تروریسم ممکن است از به نقاطی دور از زادگاه خود گسترش یابد.

آنها پس از آنکه بعضی شهروندان کشورهای غربی به عنوان تندروهایی که به دامن زدن آتش این جنگ ها شناسایی شدند، بالاخره این موضوع را فهمیدند در حالی که سالها تصور می کردند آتش ترور تنها خاورمیانه را می سوزاند و به اروپا و آمریکا نمی رسد. متاسفانه، این کشورها نتوانستند متوجه چیزی شوند که مستقیما چشم در چشم آنها بود. اکنون آنها آنچنان آژیر خطر را به صدا در آورده اند که گویی به تازگی متوجه خطر شده اند.

باراک اوباما رییس جمهور آمریکا می گوید داعش دیگر خطری برای عراق و مردم آن نیست، بلکه ممکن است به منافع آمریکا هم لطمه بزند، و اینکه داعش غده سرطانی است که باید از بین برود. دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا اذعان می کند که داعش «ممکن است در خیابان های بریتانیا ما را هدف قرار دهد.» فرانسوا اولاند رییس جمهور فرانسه در آستانه جلسه ای به منظور بحث درباره امنیت عراق و مبارزه با داعش گفته است که امنیت جهانی در بدترین وضعیت از سال ۲۰۰۱ قرار گرفته است.

واضح است که موضع سخت رهبران غربی در این زمینه واکنشی افراطی نیست. این گروه یکی از سازمان های متعدد تروریستی است – یک روز القاعده، روز دیگر جبهه النصره و فردای آن، داعش. «اسطوره» داعش ممکن است به زودی پایان یابد، اما چه کسی می تواند تضمین کند که در آینده نیز با اعلام وجود یکی دیگر از این گروه ها، که به این راحتی شکل می گیرند، غافلگیر نخواهیم شد؟

ملک عبدالله بن عبدالعزیز خادم حرمین شریفین و پادشاه عربستان سعودی، بیش از ده سال دائما از اهمیت اقدام جمعی برای مقابله با تروریسم سخن گفته است. پادشاه سعودی، همانطور که در اظهارات اخیرش ذکر شد، امیدش را به جامعه بین الملل در این زمینه از دست داده است، اظهاراتی که طی آن وی همچنین احساساتش را در قبال واکنش به اقدامات سعودی برای تداوم ایجاد مکانیزم هایی برای مقابله با این پدیده نشان داد.

هیچ کس، قبل از آن یا از آن موقع، بیش از ملک عبدالله درباره خطرات تروریسم هشدار نداده است، به ویژه این هشدار که ادامه سکوت در قبال این پدیده به ایجاد نسلی می انجامد که به خشونت اعتقاد دارند. آیا جهان اکنون بالاخره به اعلام خطرهای وی توجه خواهد کرد؟

غرب از مدت ها پیش اسلام را با تروریسم در آمیخته است. بسیاری از مسلمانان واقعی زمان های طولانی را صرف این کرده اند که غربی ها را متقاعد کنند که تروریسم دین ندارد، و اینکه، کشورهای اسلامی – به ویژه عربستان سعودی – بیش از همه از خشونت و نابودی ناشی از این پدیده رنج دیده اند. و هنگامی که آنها بالاخره – دست کم تا حدودی – متقاعد شدند که هیچ دلیلی برای ربط دادن تروریسم به اسلام وجود ندارد، ساز دیگری برداشته شد که بر اساس آن اینطور القا می شد که این به عنوان مثال سعودی ها هستند که برای این گروه ها نیرو می گیرند.

وقتی شما به آنها می گویید که عربستان سعودی با اعمال بعضی قوانین، علیه شهروندانی که در خارج از این کشور در این درگیری ها حضور یابند اعلام جرم می کند، آنها می گویند که عربستان باید برای قبل از هر چیز کاری کند که نگذارد آنها از کشور خارج شوند. اما در این صورت چرا کشورهای غربی خود برای اینکه نگذارند شهروندانشان در سوریه یا عراق به جنگ مشغول نشوند کاری نمی کنند؟ زیرا بر اساس گزارشی که اخیرا در الشرق الاوسط منتشر شده است، هم اکنون یکصد آمریکایی، ۴۵۰ بریتانیایی، هفتصد فرانسوی و ۲۷۰ تبعه آلمان در سوریه سرگرم جنگ هستند.

پیتر برگن، تحلیلگر امنیت ملی سی ان ان، اخیرا در پاسخ به این سوال که را داعش خطری بزرگ برای آمریکا و غرب است، گفت که یکی از خطرات اصلی شمار مبارزان اروپایی وابسته به این گروه است که می توانند برای انجام حملات و ساخت بمب آموزش نظامی ببینند.

خادم حرمین شریفین گفته است آنهایی که از به گفته وی مسئولیت تاریخی اشان برای مبارزه با تروریسم به خاطر منافع شخصی و کوتاه مدت و یا برنامه های مشکوک شانه خالی می کنند، در نهایت «فردا نخستین قربانیان خواهند بود، زیرا از گذشته نزدیک که هیچ کس از آن در امان نبوده، عبرت نگرفته اند.»

اما مشکل اینجا است که هر گامی که غرب – به ویژه آمریکا – در مبارزه با تروریسم بر می دارد در آخر کوته نظرانه از آب در می آید، گویی که آنها تنها اقداماتی به خاطر مصالح سیاسی بوده اند. ما تاکنون هیچ راهبردی منسجم یا جنگی مداوم را علیه ترور شاهد نبوده ایم – نشانه ای خطرناک که حاکی است تازمانی که سیاست غرب در قبال آن بر مبنای سیاست مصلحت اندیشانه و اهداف کوتاه مدت باشد، این پدیده نه تنها ادامه می یابد، بلکه قوی تر و «سرطانی» تر می شود.

بین استراتژی درازمدت جنگ بی امان با تروریسم، و درگیر شدن در مبارزه های موردی اختلافی بزرگ وجود دارد.