عکسی آرشیوی مربوط به سال 1984 در کاخ سفید بین رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا و طارق عزیز هنگامی که وزیر خارجه عراق بود – عکس از آسو شیتد پرس

عکسی آرشیوی مربوط به سال ۱۹۸۴ در کاخ سفید بین رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا و طارق عزیز هنگامی که وزیر خارجه عراق بود – عکس از آسو شیتد پرس

برخی ها ادعا می کردند که صدام حسین رئیس جمهور سابق عراق، تنها وسیله ای در دست وزیر خارجه روباه صفت وی، طارق عزیز بود؛ و برخی تأکید می کنند که عزیز چیزی نبود جز یک کارمند در دیوان با شکوه رئیس جمهوری که از جنون عظمت رنج می برد و با وزرای خود مانند خدمتکار رفتار می کرد.

این که شخصیت با فرهنگی که فارغ التحصیل ادبیات انگلیسی باشد و از اطلاعات عمومی بسیار بالایی برخوردار باشد، برای ربع قرن مملو از حوادث خطرناک، با یک افسر کم فرهنگ کار کند، معمایی پیچیده است. صدام به این شهرت یافت که از جمله رهبرانی بود که بیشترین اشتباهات احمقانه را مرتکب شد، و اکثریت این اشتباهات در بهبود امور خارجی بود. پس طارق عزیز، همدم او در حزب بعث و دوست و همراه او و وزیر خارجه و معاون نخست وزیر وی، چه نقشی داشت؟

طارق عزیز بلأخره پس از تحمل سختی طاقت فرسای زندان در گذشت. با وجود میانجی گری ها و متقاعد شدن بسیاری ها، از جمله برخی دشمنان او، که معتقد بودند به علت بیماری و سن بالا سزاوار بخشش در پایان عمر است، اما کینه توزی عراقی ها غلبه کرد و مرد معما دنیا را ترک کرد. گفته می شود که عزیز در زندان با محققان آمریکایی بسیار سخن گفت، و گمان می کنیم که خیلی ها چیزهای زیادی در مورد وی می دانند که تا کنون منتشر نشده است، چیزهایی که ممکن است پازل سیستم آهنی رژیم گذشته را حل کند، و ما را در فهم تاریخ نوین کمک کند تا برای همگان درس عبرتی باشد و برای تاریخ سند و مدرکی باشد. همان گونه که عزیز بعدها با محققان عراقی از نظام کنونی سخن گفت که علی الدباغ، سخنگوی سابق حکومت عراق نیز در میان آن ها بود، و این مصاحبه مستند تلوزیونی شد اما جزئیات خوبی درباره آنچه رخ داده بود ارائه نداد. زیرا به نظر نمی رسید که عزیز زندانی، از سلامتی برخوردار باشد که به او اجازه سخن گفتن به وضوح را بدهد. چون وی در زندان در معرض یک سکته مغزی قرار گرفته بود.

دوست داران صدام حسین، دیکتاتور فقید ، همیشه تلاش می کنند تا برای او عذر و بهانه بیاورند. یکی از مهمترین بهانه هایی که دائماً تکرار می کنند این بود که ایالات متحده صدام را برای حمله به ایران فریب داد. همان گونه که آوریل گالاسبی سفیر آن زمان آمریکا در عراق، او را برای اشغال کویت فریب داد. هر کس که تاریخ او را مطالعه کرده باشد می داند که صدام رهبری بد ترکیب و زمخت، و حاکمی ارباب منش بود. هیچ کسی ه، با هر پست و مقامی که داشت، جرأت زبان گشودن و گفتن یک کلمه مخالف با او را نداشت. این باعث شده است که نقش طارق عزیز مرموز باشد، زیرا بر خلاف دیگر رفقای عزیز که یکی پس از دیگری اعدام شدند ، و صدام بدین وسیله به زندگی کارکنان ارشد و همچنین نزدیک ترین افراد به خود پایان می داد، اتهاماتی به طارق عزیز وارد نشد. آیا او آنقدر هوشیار بود که تنها چیزی را می گفت که رئیس را راضی کند و احساس عظمت او را تأیید می کرد؟ یا اینکه صدام وزیر خود را از شک و بدبینی مستثنی می کرد و به وفاداری و تدبیر او اعتماد داشت؟ همان طور که بر طبق شواهد بیشترین مسائل جدی را به او محول می کرد.

وزیر خارجه ای که خطر تغییر در نقشه منطقه ای را می دانست، و آگاه بود که عراق یک سوم جمعیت ایران را دارد، و از نظر نظامی از ایران ضعیف تر است، و بالاتر از همه اینکه از خطرات درگیر شدن در جنگ های سرد آن زمان آگاه بود، ممکن نبود که تصمیم صدام برای حمله به ایران را تأیید کند. علاوه بر این امکان ندارد که طارق عزیز گام خطرناک تر صدام در اشغال کویت را نادیده بگیرد، کشوری که از نظر صادرات نفت در مرتبه سوم جهان است و حمله به آن تهدید کننده منظومه کشورهای خلیجی بود که در چارچوب حمایت آمریکایی قرار دارند!

کار او همه ما را دچار سر در گمی کرد؛ او مردی با فرهنگ و آگاه بود و به بیشتر کشورهای جهان سفر کرده بود، و حقایق بسیار بیشتری از رئیس نادان خود می دانست. صدام حسین ساده لوح و کم سواد، که از امور بین المللی در خارج از عراق چیزی نمی دانست، به جز آپارتمانی که زمانی در قاهره در آن زندگی کرد. زبان جسد طارق عزیز با اظهارات او، هنگامی که صدام او را مجبور به پوشیدن لباس نظامی زیتونی رنگ کرد، کاملاً در تضاد بود. هنگامی که در تلوزیون دیده می شد، همیشه سیگار کوبایی لوکس «کوهیبا» بین انگشتان او دیده می شد که قیمت آن پانزده دلار بود و در همان حال از درد و رنج مردم عراق در اثر تحریم های اقتصادی سخن می گفت. سخنرانی های طارق عزیز هر چند صریح بود، اما قانع کننده نبود.

و چون عزیز در گذشت، و ما نمی توانیم همه حقایق را بفهمیم، مگر آن که بعدها اسنادی ظاهر شوند که حقیقت را فاش کنند، من او را گوسفند سیاهی در گله صدام به شمار می آورم، که نه او را تأیید می کرد و نه توانایی مخالفت با او را داشت. طارق عزیز ما را به یاد ولید المعلم، وزیر خارجه کنونی سوریه می اندازد، که همان فرهنگ و مقام و بد شانسی را دارد که رئیسش او را دوست دارد، و گمان می کند که او بسیار مهم است تا جایی که اجازه نمی دهد از او دور شود.