عکسی آرشیوی مربوط به سال 1984 در کاخ سفید بین رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا و طارق عزیز هنگامی که وزیر خارجه عراق بود – عکس از آسو شیتد پرس

عکسی آرشیوی مربوط به سال ۱۹۸۴ در کاخ سفید بین رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا و طارق عزیز هنگامی که وزیر خارجه عراق بود – عکس از آسو شیتد پرس

هنگامی که صدام حسین جوان گمنامی بود و به دنبال گشودن راهی برای خود در حزب بعث بود، طارق عزیز سر دبیر روزنامه این حزب بود. رویاهای صدام حسین که از تکریت آمده بود بدون حد و مرز بود و شاید بی پایه و اساس. در حالی که رویای طارق عزیز، که از اقلیت کلدانی بود، محدود و متواضعانه بود. و با وجود این که دبیر کل حزب و مؤسس آن ، میشل عفلق، یک مسیحی اهل سوریه بود، اما طارق عزیز از محدودیت های موقعیت و آینده خود در تصویر بزرگ عرب ها آگاه بود.

با این حال هنگامی که صدام حسین رویاهای خود را که به نظر غیر ممکن می رسید محقق کرد، در دوست قدیمی خود یک شریک بی نهایت آرام دید: که هر چه پیشرفت کند، به جایی نخواهد رسید، و هر چه شهرت یابد، نخواهد درخشید، و هر چه به دست بیاورد، شریک نخواهد بود.

به همین دلیل او را به علت صلاحیت حرفه ای، و محدودیت های خودکار، به عنوان شریکی بی درد سر انتخاب کرد.

برای طارق عزیز، رضایت آقای رئیس جمهور، وفاداری بود. رفقای ارشد صدام یکی پس از دیگری از اطراف او سقوط کردند، ولی طارق عزیز از دایره سوء ظن رقابت، و ترس از توطئه بیرون باقی ماند. او تقریباً یک وظیفه داشت: برخورد با اهل خارج، و واگذاری امور داخلی به کسانی که از چگونگی حکومت داری آگاه بودند. صدام او را به سوریه متخاصم، و به ایران دشمن فرستاد، و او را به روسیه، که پس از نقض همه اصول بین المللی و معادات توسط عراق، از معاهده دوستی خارج شده بود، نیز فرستاد.

طارق عزیز در برابر خبرنگاران سازمان ملل می ایستاد و با زبان روان انگلیسی و لهجه ای شیوا سخن می گفت، اما قضیه ی او شکست خورده بود. زیرا او نماینده میثاق ها و پیمان نامه های نقض شده بود. آیا او از درون به این امر ایمان داشت؟ هیچ کس به درستی این را نمی داند. اما من گمان می کنم که فرهنگ سیاست مداری طارق عزیز، و ارتباط داشتن با دیپلماسی جهان، او را قادر می کرد که میزان اشتباه را دریابد. اما وظیفه وزیر خارجه صدام، مانند وظیفه وزیر دفاع وی، و یا وزیر کشور، یا امور رسانه ای، یا وزیر آبیاری و شهرداری ها بود، و آن هم این بود که دستورات را اجرا کند. حتی پذیرش وزارت خانه و یا وظایف دیگر اختیاری نبود.

طارق عزیز نماد دیگری از نمادهای سیاست مالیخولیایی عربی است. رسیدن به بالاترین مقام و پس از آن زندان های تاریک؛ و در میان این دو یک محاکمه مسخره که با توهین به دادگستری ادامه می یابد، و در یک قفس اهانت آمیز از قفس های باغ وحش، برگزار می شود. آیا از این بد تر چیزی هست؟ بله هست. این که حیدر العبادی به شرطی اجازه دفن او را در اردن بدهد که مراسم عزا داری برگزار نشود. طارق عزیز هم در زندگی محکوم به اعدام بود و هم پس از مرگ به اعدام محکوم است. طارق عزیز به دولت قانونی التماس کرد که او را اعدام کند زیرا اعدام برای او راحت تر از زندان بود، اما قانون ترجیح می دهد که زندانیان سیاسی از عذاب بمیرند.

در یکی از صحنه های قفس قضایی، طارق عزیز با پیژامه آورده شد. زیرا افرادی بودند که می خواستند از تصویر زیبا و شیک پوش او در حالی که سیگار کوبایی به دست می گرفت، انتقام بگیرد. اما در کل تصویر محاکمات، توهین به عراق بود. حتی سبعاوی وقتی درون قفس زیر پوش خود را پاره کرد، باعث احساس شفقت شد.

محاکمات در دیگر کشورها در کاخ دادگستری برگزار می شوند، اما در این جا در کاخ جیمز بالدوین محاکمه انجام می شود.