ساختمان جمعیت الوفاق در منامه بحرین - عکس از اسوشیتدپرس

ساختمان جمعیت الوفاق در منامه بحرین – عکس از اسوشیتدپرس

در حالی که بحرین به چهارمین سال بحران نزدیک می شود – بحرانی که بیشتر امنیتی است تا سیاسی – کوچک ترین نشانه ای از فروکش آشوب های داخلی در این کوچک ترین کشور خلیج دیده نمی شود، چرا که نه اقدامات امنیتی اخیر دولت هیچ اثر ملموسی داشته و نه مخالفان شیعه که به خیابان ها ریخته اند اجازه تحقق اهداف آنرا دادند.

و به رغم شماری اصلاحات که دولت منامه اخیرا پیشنهاد کرده است، دولت همچنان بر قدرت نمایی تاکید دارد و نه تعامل.

اخیرا سه تحول اصلی رخ داده است که مخالفان هرگز در خواب هم تصور نمی کردند به این سرعت اتفاق بیافتد. نخستین آنها تبدیل مجلس ملی (مجلس علیا و سفلی؛ یا مجلس نمایندگان و شورای مشورتی) به پارلمان منتخب مردم بود.

دومین تحول اصلاحاتی بود که بر اساس آنها دولت باید هرگونه برنامه سیاسی را به تصویب پارلمان برساند و اینکه دیگر پادشاه اجازه نمی یابد پارلمان یا کابینه را منحل کند، و نیز ایجاد مکانیزم هایی که بر اساس آنها دولت و نخست وزیر توسط نمایندگان مجلس درباره سیاست ها و تصمیماتشان قابل استیضاح هستند.

سومین تحول – که قبلا مورد اختلاف اصلی بین مقامات و مخالفان بود – اصلاحات درباره حوزه های رای گیری است که شرایط رای گیری از شهروندان را عادلانه تر می کند.

اینها همه اقداماتی است که مخالفان شیعه از حزب الوفاق مدتها خواهان آنها بودند. در همین حال هنگامی که مخالفان به این خواسته ها رسید تصمیم گرفت نه تنها انتخابات پارلمانی را تحریم کند، بلکه همینطور به فعالیت های ارعابی بپردازد تا موجب صرف نظر نامزدهای بالقوه شیعه از حضور در انتخابات شود.

به نظر من، دولت بحرین در تبلیغات درباره این اصلاحات مشکل دارد. تحولاتی که ذکر شد، اقدامات اصلاحاتی جدی و ملموس است – اقداماتی که عملا از همان سال ۲۰۱۱ توسط شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه مدت ها قبل از به اصطلاح «بهار عربی» آغاز شد. با وجود این، هیچ کدام از این اصلاحات مورد توجه قرار نگرفته به طوری که منامه نتوانسته توجهی را که لازم است به این اقدامات جلب کند.

بدین شکل، هیچ یک از اصلاحات متعددی که دولت اخیرا انجام داده به اطلاع مردم عادی بحرین نرسیده، مساله ای که موجب شده بعضی شهروندان این کشور دولت را در حل و فصل بحران، اهمال کار در نظر بگیرند. همچنین این اصلاحات هیچ توجهی را نیز در خارج از کشور به خود جلب نکرده، به طوری که دولت بحرین در خارج به عنوان دولتی لجباز و سرسخت در برخورد با بحران در نظر گرفته می شود.

حیات سیاسی در بحرین اکنون به تهییج احساسات در خیابان ها، آتش زدن خودروها، بستن جاده ها، یا برگزاری تظاهرات پراکنده محدود شده است – به بیان دیگر، این فعالیت سیاسی عملا راه به جایی نمی برد.

هنگامی که به بحرین می روم، چیزی را نمی بینم یا حس نمی کنم که به من این حس را بدهد که این کشور کوچک دچار بحرانی جدی است. در واقع، من متوجه شدم که بزرگراه ملک فهد که بحرین را به عربستان سعودی متصل می کند این روزها پر رفت و آمد تر هم شده است، به طوری که انبوه مسافران از همه کشورهای خلیج به بحرین می آیند.

قطعا این بزرگراه از قبل از فوریه ۲۰۱۱ شلوغ تر شده است، هنگامی که آشوب های اخیر در بحبوحه گسترش اعتراضات در بخش هایی از جهان عرب گسترش یافت – و این موضوع به ذهن می آید که اصلا بحرانی وجود ندارد.

الوفاق بر تحولات منطقه شرط بندی کرده، و همه تخم مرغ هایش را در یک سبد ناامن گذاشته است. این حزب همچنین از حامیان اصلی اش در خیابان های بحرین فاصله گرفته و روز به روز بیشتر گرفتار متحد خارجی بزرگش شده است – مساله ای که موضعش را به شدت بی اعتبار کرده است.

درباره اتکا به کمک های غرب، این مساله ای است که دست کم می توان آنرا غیرقابل اعتماد و وابسته به منافع دائما در حال تغییر سیاسی توصیف کرد. به عنوان مثال اتحادیه اروپا اکنون از مخالفان می خواهد درباره تحریم انتخابات به خاطر «بازگشت اعتماد و ثبات» به کشور تجدید نظر کنند، و یا بان کی مون دبیر کل سازمان ملل نیز عملا همین کار را می کند.

علی فخرو، اندیشمند بحرینی می گوید: «تلاش برای برقراری دموکراسی، مبارزه ای طولانی است. دیگر کشورها نه در یک گام بلکه با گام هایی مجاهدانه به نظام های سیاسی دموکراتیک دست یافتند.»

تا هنگامی که مخالفان شیعه بر بازی سیاسی در خارج از عرصه مشروع پارلمانی اصرار ورزند، و تا هنگامی که مخالفان بر قدرت خیابانی و خاطرات خود از «لحظات کوتاه بهار عربی» این کشور حساب کنند، خواهند باخت، و بدین ترتیب به آرامی همه دستاوردهای خود در سال های اخیر را به دولت حاکم تحویل می دهد، به طوری که در هنگام انتخابات سال ۲۰۱۸، باخته های مخالفان بسیار بیشتر از دستاوردهای آنها خواهد بود.

الوفاق با تحریم انتخابات عملا آخرین ارتباطش را با حیات سیاسی در بحرین قطع کرده، و آخرین امیدش را در تحقق خواسته هایش در چارچوبی پارلمان ضایع کرده و در عوض ترجیح داده به تحریک احساسات در خیابان ها بپردازد.

به من بگویید، آیا هیچ حزب مخالف عاقل و بالغی به این شکل دست به خودکشی سیاسی می زند؟