جمشید مرادیان، مجسمه ساز - عکس از شرق پارسی

جمشید مرادیان، مجسمه ساز – عکس از شرق پارسی

«جمشید مرادیان» هنرمندی است که به تن بی جان یک درخت جانی دوباره می بخشد و از کالبد فراموش شده آن اثری ماندگار می‌ تراشد. او به شرکت در سمپوزیوم های مختلف مجسمه سازی شهرت دارد و کار کردن در میان جمع و در جلوی چشم مخاطب برای معرفی هنرش را بیش از هر چیز دیگری می پسندد. او دانش‌آموخته رشته مجسمه‌ سازی از دانشگاه سوره است.

عضویت در انجمن مجسمه ‌سازان ایران، شرکت در چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی در ایران و خارج از کشور، شرکت در بی‌ینال‌های مجسمه‌‌سازی ایران، شرکت در سمپوزیوم چوب در ایران، شرکت در دهمین نمایشگاه بین‌المللی «اوزاکا» ژاپن ۲۰۰۱ ، شرکت در سمپوزیوم مجسمه‌‌سازی شانگهای چین ۲۰۰۳ و ساخت و طراحی ده‌ها اثر حجمی برای فضاهای عمومی و شهری و نصب آن در داخل و خارج از کشور برخی از فعالیت‌های این مجسمه ساز پرکار در این حوزه هنری است.

مرادیان برای ساخت مجسمه هایش همیشه به متریال چوب وفادار بوده است و فقط یکبار به یاد دارم سراغ سنگ رفته باشد، آن هم برای ساخت سنگ قبر مرحوم «خسرو شکیبایی» بازیگر مطرح ایرانی که شش سال پیش بر روی مزار این هنرمند نصب شد.

آثار او را در میان درختان سربه فلک کشده باغ موزه هنرهای ایرانی، پارک جمشیدیه تهران، باشگاه فرهنگی ورزشی انقلاب، دانشگاه امیرکبیر و بسیاری از محیط های فرهنگی تفریحی در میان مردم می توان به نظاره نشست. گفتگوی شرق پارسی با این هنرمند را در ادامه می‌خوانید:

***

عکس از شرق پارسی

عکس از شرق پارسی

شرق پارسی: در حال حاضر وضعیت مجسمه سازی معاصر ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

جمشید مرادیان: من به لحاظ ابتلای دیدم به ساختارگرایی، مجسمه سازی را هیچ گاه پدیدارشناسانه مطالعه نمی کنم. همان طور که می توان بخش‌هایی از عرصه هنر و اقتصادمان را با بخش‌های دیگر مسائل جهانی مقایسه کرد، مجسمه سازی ما هم همپای همان چیزها باید با بقیه مسائل دنیا مقایسه شود.

در واقع ما اصلا برای مجسمه‌سازی معاصر آماده نشده ایم. کشور ۷۵ ملیونی ما فقط ۲ کلاس مجسمه سازی دارد که شاید در اروپا این تعداد برای یک روستا هم کم باشد. بنابراین وقتی مجسمه سازی، کلاس آموزشی کم دارد و هنرمند، عرصه و عرضه آثار هنری اش محدود است، بازده مناسبی نیز ندارد.

متاسفانه در ایران تمرین بصری برای مردم وجود ندارد و این باعث می شود نتوانند به درستی با مجسمه ارتباط برقرار کنند. من اخیرا در فضای دانشگاه امیرکبیر از درختان خشک شده آنجا مجسمه می سازم ولی دانشجویان این دانشگاه که از استعدادهای بالای کشور ما هستند، نمی توانند با آثار ارتباط برقرار کنند.

من همیشه عادت کرده ام که نقص را گردن ناقص نیاندازم و در نتیجه آنها را مقصر نمی دانم. از آنها سوال می کنم تا به حال چند بار نمایشگاه مجسمه رفته اند، در خانه خود چند مجسمه دارند و یا در خانه اقوام خود چند مجسمه دیده اند که گاه جوابش هیچ است. باید برای مجسمه سازی معاصر کار کرد و باورش را درمیان مردم بوجود آورد تا مجسمه سازی هم مثل بقیه رشته های هنری ما رشد کند‌.

آیا این مهجور ماندن مجسمه سازی با باورهای اعتقادی مردم ما در ارتباط است؟

به طور کلی اگر آمار بگیرید، معمولا تعداد مجسمه سازان دنیا کم است و شاید یک سوم نقاشان باشند، برای اینکه مجسمه سازی کار سختی است و برای اجرا نیاز به فضا، ابزار، قدرت بدنی بالا و … دارد. نمایشگاه مجسمه سازی هم به نسبت نمایشگاه نقاشی در دنیا کمتر برگزار می شود. حال با وجود محدودیت های طبیعی این رشته هنری، باورها و اعتقادات مردم هم در آن تاثیرگذار است.

عکس از شرق پارسی

عکس از شرق پارسی

حضور هنرمندان این رشته هنری در عرصه های بین المللی و حراج های هنری که برگزار می شود، چگونه است؟

به نظر من، حراج ها اکنون یک حرکت مافیایی بیمارگونه است که روی آنها نباید حساب کرد و اقتصاد هنر را نباید با آنها سنجید. در هر صورت مجسمه سازان هم با تدریس و فروش آثار خود به زندگی ادامه می دهند. گاهی خیلی از ارقامی که در این حراج ها گفته می‌شود، صوری است و هیچ پولی میان آنها رد و بدل نمی شود. در حراج هایی مثل کریستی هم بیشتر مجسمه هایی که از متریال برنز و فلز ساخته شده اند، مورد استقبال قرار می گیرند.

علاوه بر این، مجسمه سازان برای حضور در عرصه بین المللی باید به زبان مقصد آشنایی داشته باشند. متاسفانه خیلی از هنرمندان ما آثار خوبی دارند ولی نمی‌توانند با دنیای خارج از کشور ارتباط برقرارکنند.

بسیاری از مراکز هنری ما هنرمندان را برای حضور در عرصه های بین‌المللی مهیا نکرده اند. وقتی به پاریس برای شرکت در جشنواره ای رفته بودم، یک دختر برزیلی به من انتقاد کرد که با اینکه یک مجسمه‌ساز بین المللی هستی، فقط به یک زبان می توانی حرف بزنی و این خیلی بد است.

متاسفانه در مملکت ما، موفقیت افراد حاصل تلاش فردی است نه باور جمعی. هنوز باور جمعی ما را به جلو هل نمی دهد و حتی چوب لای چرخ ما می گذارد.

شما در سمپوزیوم‌های مختلفی در ایران و کشورهای مختلف جهان شرکت داشته اید، هدف از برپایی این سمپوزیوم ها چیست و آیا می توانند در ارتقای هنر مجسمه‌سازی موثر باشند؟

تاکنون در ۱۸ سمپوزیوم جهانی شرکت داشته ام، ورای ساز و کار سمپوزیوم ها به این نتیجه رسیده ام که به خصوص کشورهای اروپایی به این باور رسیده اند که هنر را دقیقا به دست مخاطب خود برسانند.

عکس از شرق پارسی

عکس از شرق پارسی

در سمپوزیوم ها تمام دید پدرسالارانه به هنر برای مخاطب از بین می رود. برای اینکه هنرمند به طور مستقیم، نحوه کار هنرمند و ابزارش را می بیند. در نتیجه به مردم معمول این جرات داده می شود که بتوانند کار هنری انجام دهند و وارد این عرصه شوند. «میخائیل باختین» و «ژولیا کریستوا» از منتقدین هنری بحث دوسویه بودن در هنر را مطرح می کنند و معتقدند هنر مخاطب محور نمی تواند چند صدایی نباشد. ژولیا کریستوا از سوژه سیال حرف می زند که معنا گریز و کثرت گرا است.

توجه به این موضوع در هنر می تواند چندصدایی ایجاد کند و فاصله میان هنرمند و مخاطبش را از میان بردارد. به اعتقاد من، اگر می خواهیم هنر را به لایه های عمیق جامعه ببریم و به دست مخاطب عام برسانیم، بهترین راهش برگزاری سمپوزیوم‌هاست.‎

در کشور فرانسه هر سال در محل تولد « کامیل کلودل»مجسمه ساز فرانسوی، سمپوزیوم مجسمه سازی برگزار می شود که یکی از برنامه هایش این است که روزی ۲ ساعت مجسمه‌سازان دست از کار بکشند و با مخاطبان خود صحبت کنند تا آنها بتوانند به کارها نزدیک تر شوند و آنها را از نزدیک لمس کنند. مخاطبان این سمپوزیوم از بچه های مهدکودک، دانش آموزان و دانشجویان و … هستند که با اتوبوس برای بازدید از سمپوزیوم به آنجا آورده می شوند.

متاسفانه در اینجا هم سالی یکبار سمپوزیوم برگزار می کنیم ولی اکثر آثار را در جایی قرار می دهیم که افراد نمی توانند از آنها به درستی بازدید کنند و با آنها ارتباط دوسویه برقرار کنند. در ایران این تفکر از سمپوزیوم وجود دارد که سمپوزیوم ها جایی است که شهرداری می تواند با یک پول کم، صاحب یک سری آثارهنری شود. در حالیکه در بسیاری از سمپوزیوم های جهانی که همه هزینه هنرمند را تمام و کمال پرداخت می کنند، اثر او را هم به او میدهند تا خودش برای آن تصمیم بگیرد.

برای ارتقای هنر مجسمه سازی در ایران چه راهکاری پیشنهاد می کنید؟

دوهدف بلند مدت و کوتاه مدت برای ارتقای هنر مجسمه سازی در ایران می توان تعریف کرد. ما باید در دراز مدت برنامه داشته باشیم و به این باور جمعی برسیم که مجسمه سازی هم بخشی از هنر است و حرام نیست. باید کلاس های آموزشی آن توسعه پیدا کنند و از اساتیدخارجی دعوت شود تا در دانشگاه‌های ما تدریس کنند. همچنین دانشجویان ما بورسیه شوند تا در این رشته هنری در خارج از کشور به تحصیل بپردازند.

عکس از شرق پارسی

عکس از شرق پارسی

در واقع زیرساخت‌های این هنر را باید بسط و گسترش دهیم. در مطبوعات، رسانه ها و سمپوزیوم ها مجسمه‌سازی ما باید بیشتر مطرح شود تا مردم با این هنر آشنا شوند و دید هنری شان ارتقا پیدا کند. نباید این تفکر را گسترش دهیم که وقتی برای هنر هزینه می کنیم، پول هدر می‌دهیم.

با توجه به این شرایط، مجسمه ها و نمادهای شهری ما را چگونه می‌بینید؟

متاسفانه مجسمه های شهری ما بسیار سلیقه ای و رابطه‌ای هستند و هیچ کدام به مورد نصب نشده اند. من اصلا نمی دانم چرا باور شهرداری ما بر این است که برای زیبا کردن شهر باید چیزی به آن اضافه شود. در حالی که بسیاری از اینها را باید برداشت. اگر ما بسیاری از این آلودگی‌های بصری را کم کنیم، شهرمان قشنگ می شود ولی ما مدام می‌خواهیم برای قشنک شدن شهر، چیزی به آن اضافه کنیم.

بسیاری از شهرهای دنیا این ازدحام بالماسکه و مجسمه را ندارند. مثلا وقتی در دارالبیضا راه می روی از آرامش شهر لذت می بری، از اینکه همه دیوارها سفید است و به ندرت اثر هنری نخبه ای را در تناسب با محیط در گوشه ای تعبیه کرده اند . ولی اینجا گروهی بدون فکر و برنامه ریزی مناسب هر چه که می سازند را در نقاط مختلف شهر نصب می کنند و فکر نمی کنند به اینکه عصبیت این آثار برای مردم می تواند مضر باشد.

این همه بیلبورد روی پل ها و در جاهای دیگر شهر نصب می شود در حالی که ما به مسئولان شهری خیلی توصیه کردیم که این پل‌های عابرپیاده را تبدیل به زیرگذر کنند و منظر شهر را برای دید همشهریان باز بگذراند ولی متاسفانه به آن هیچ گاه ترتیب اثر نداده اند.