معترض فلسطینی پس از شلیک گاز اشک آور از سوی سربازان اسراییلی از محل تظاهرات در کرانه غربی می گریزد – 16 ژوییه 2014 - رویترز

معترض فلسطینی پس از شلیک گاز اشک آور از سوی سربازان اسراییلی از محل تظاهرات در کرانه غربی می گریزد – ۱۶ ژوییه ۲۰۱۴ – رویترز

در حالی که مشغول نوشتن این سطرها هستم، جنگ غزه میان حماس و متحدان فلسطینی‌اش در یک طرف و اسراییل در طرف دیگر، به یک جنگ استخوان له کن تبدیل شده است. جت های جنگنده اسراییل روی غزه جولان می دهند و با کشتار مردم، زندگی‌شان را به جهنم تبدیل کرده اند، خانه هایشان را تخریب و آن ها را آواره کمپ های مستقر در مدارس کرده اند، اما این جنگ برای اسراییل به سادگی قدم زدن در پارک نیست.

در حالی که بر آمار کشته ها و زخمی ها افزوده می شود، ترس و وحشت همه جا را فرا گرفته است. اکنون که اسراییل حمله زمینی خود را آغاز کرده، جسم و جان اسراییلی ها به آتش فلسطینی ها نزدیک تر شده است. زمانی که این جنگ آغاز شد، تعداد کشته های اسراییل تنها دو نفر بود اما اکنون که این یادداشت منتشر می شود، آمار کشته های آن ها از ۶۰ نفر فراتر رفته است. تعداد کشته های فلسطینی ها بیش از ۱۷۰۰ نفر است و چند هزار نفر هم زخمی شده اند و اسراییل اکنون دیگر باید برای همه این ها هزینه بدهد.

هزینه ای که اسراییل پرداخت می کند تنها به کشته شدن ده ها نفر از سربازانش محدود نمی شود، بلکه پروازهای فرودگاه بن گوریون هم متوقف شده است. اسراییل اکنون جنگ را لمس می کند، البته که نه به اندازه فلسطینی ها.

به هر حال، به نظر می رسد ریختن خون فلسطینی ها دیگر به آسانی و بدون پرداخت هزینه نخواهد بود. جنگ همچنان در فاز اول خود است، چرا که هر دو طرف نمی توانند آتش بس را بپذیرند: برای آن ها پذیرش آتش بس به معنای پذیرش شکست است.

فارغ از این که علت آغاز این درگیری بین فلسطینی ها و اسراییل چه بود، شروع جنگ با شگفتی هایی همراه شد. اولین شگفتی در اسراییل، کارایی سیستم گنبد آهنین آن بود که شهرهای اصلی را در برابر حملات موشکی حماس حفظ کرد.

در مقطعی به نظر می رسید اسراییلی ها می تواند با ترس هم‌زیستی داشته باشند اما فشارهای داخلی بلافاصله باعث شد دولت اسراییل برای وضعیت ترسی که سراسر زندگی مردمش را فرا گرفته بود به دنبال چاره باشد. شگفتی هایی هم در سمت فلسطینی ها دیده شد. در آغاز جنگ شاهد شلیک انبوه موشک های فلسطینی بودیم. این نشاندهنده آن است که فلسطینی ها انبار بزرگی از موشک در اختیار دارند و به نظر من این حجم بالای موشک را نمی توان به صورت پنهانی و از راه قاچاق وارد غزه کرد.

به اعتقاد من فلسطینی ها خود این موشک ها را ساخته اند. ممکن است این موشک ها دست ساز باشند یا سیستم راهبری دقیقی نداشته باشند، اما به هر حال به بخش هایی از خاک اسراییل اصابت کرده اند. بی هدفی در شلیک موشک های فلسطینی اهمیتی ندارد چرا که فضای سرزمینی اسراییل آنقدر کوچک است که به هر ترتیب این موشک ها به نقطه ای اصابت خواهند کرد.

شگفتی دوم زمانی اتفاق افتاد که موشک های فسطینی به نقاط دوردست رسید. به قول ما مصری ها «گلوله حتی اگر به جایی اصابت نکند، لااقل ترس ایجاد می کند.»

شگفتی سوم، نفوذ فلسطینی ها از طریق تونل به خاک اسراییل بود. به نظر می رسد سازمان های امنیتی اسراییل هیچ اطلاعی در مورد وجود این تونل ها نداشته اند.

اتفاقات غیرمنتظره از سوی فلسطینی ها را کنار هم بگذارید و به نتیجه ای که حلقه های تصمیم گیری اسراییلی به آن رسیده اند توجه کنید: چیزهای زیادی در داخل غزه و زیر زمین های این منطقه وجود دارد که آن ها از آن بی خبرند.

بنابراین امکان درک محاسبات قدرت در منطقه وجود ندارد. به اعتقاد من همین نکته باعث شد اسراییل دست به حمله زمینی به نوار غزه بزند. اسراییل می داند با این تصمیم، نوع تعامل استراتژیک بین خود و غزه را به هم خواهد زد. طبیعت جنگ پیش از آغاز حمله زمینی بر روابط نابرابر قدرت مبتنی بود. اسراییل غزه را بمباران می کرد بدون اینکه کمترین آسیبی به نیروهایش وارد شود. حمله زمینی و ورود نیروهای اسراییلی به خاک غزه این جنگ نابرابر و نامتوازن را به هم می زند. اکنون که هدف اسراییل جستجو برای یافتن تونل ها و کارخانه های ساخت اسلحه است، باید سربازهایش را وارد خیابان ها و کمپ های نوار غزه کند. در کوچه پس کوچه های باریک غزه، نیروی دو طرف هم‌وزن خواهد بود.

اکنون هر دو طرف درگیری دچار سردرگمی شده اند. اسراییل وارد جنگ شد در حالی که فکر می کرد این جنگ هم مانند قبل چیزی شبیه قدم زدن در پارک باشد، اما ناگهان با انبوه موشک هایی مواجه شد که بسیاری از آن ها به مدد گنبد آهنین به اهداف خود اصابت نکردند؛ ولی به هر ترتیب خود را در برابر خطری بزرگ دید.

این موشک ها تاثیر زیادی بر جامعه اسراییل داشته است. موشک ها و تونل ها مردم اسراییل را با خطر رخ به رخ کرده اند. به نظر نمی رسد اسراییل برنامه ای برای مدیریت این مساله داشته باشد چرا که در شرایط فعلی بیشتر از این نمی تواند در غزه بماند و در این منطقه به عملیات گسترده تر دست بزند. دولت اسراییل تحت فشار خواهد بود تا به یک پیروزی شبیه آنچه در مورد اشغال جنوب لبنان اتفاق افتاد، دست پیدا کند.

هم زمان، حماس نیز دچار سردرگمی است، چرا که فکر می کرد با شلیک اولین گروه از موشک ها و سپس دستگیری یک سرباز اسراییلی پیروز جنگ خواهد بود. اکنون با افزایش کشته های اسراییلی ها، حماس هم بدون توجه به آنچه در غزه رخ داده، پرچم پیروزی را بالا برده است.

حماس نمی تواند مدعی پیروزی شود و اجازه دهد غزه ویران شده بار دیگر به شرایط پیش از جنگ باز گردد. اکنون هدف فلسطینی ها لغو محاصره غزه و بازگشایی همه گذرگاه های مرزی است. اگر کنترل این گذرگاه ها به دست نیروهای تشکیلات خودگردان سپرده می شد، پیش از این ها امکان رسیدن به این خواسته وجود داشت اما به نظر می رسد حماس می خواهد کنترل گذرگاه های مرزی و تونل ها را خود در اختیار داشته باشد.

نتیجه این که، دو طرف خواسته هایی دارند که بیش از توانایی فعلی شان است. حماس و اسراییل آنقدر استخوان هم را له می کنند تا بالاخره فریاد تسلیم یکی از آن ها شنیده شود.

از دید من مشکل اسراییل این است که نمی تواند به خواسته هایش برسد مگر اینکه غزه را به اشغال خود در آورد. فکر می کنم این خود کابوسی است که مردم اسراییل دیگر آن را نمی خواهند. در عین حال، این اتفاق راه حل بحران اسراییل نخواهد بود.

مشکل حماس هم این است که ادامه جنگ نه تنها بر تعداد تلفات فلسطینی ها خواهد افزود، بلکه سوال هایی را مطرح می کند که میزان موفقیت در دستیابی به اهداف فلسطینی ها از آزادی گرفته تا استقلال، بازگشت آوارگان و تشکیل یک دولت مستقل به مرکزیت بیت المقدس شرقی را به چالش خواهد کشید.

آیا برون رفت از این شرایط غیر ممکن است؟ جهان این گونه فکر نمی کند – لااقل تا الان که این سطرها را می نویسم. تلاش های بین المللی و منطقه ای همچنان در جریان است. طرح هایی در دستور کار قرار دارد و ممکن است ناگهان یکی از طرفین به این نتیجه برسد که یکی از همین طرح ها کافی است تا او را از مهلکه نجات دهد و به نقطه ای ببرد که پیش از جنگ در آن حضور داشت. اگر این تلاش ها هم شکست بخورد، احتمالا به زودی باید یادداشت دیگری راجع به جنگ جدید غزه بنویسم.