بمباران غزه توسط اسراییل - عکس از اسوشیتدپرس

بمباران غزه توسط اسراییل – عکس از اسوشیتدپرس

هیچی چیز نمی تواند اقدام تانک های نیروهای دفاعی اسراییل را که ۳۰ خانواده فلسطینی را گلوله باران کردند توجیه کند، هیچ کدام از این خانواده ها فرصتی برای پناه گرفتن یا فرارکردن نیافتند.

این اتفاق در شهر خزاعه در خان یونس در جنوب غزه رخ داد، درست چند روز پس از آن که خیابان های منطقه شجاعیه به صحنه قساوت هایی تبدیل شد که وجدان هر کسی را که شاهد آن بود شوکه کرد. اما دو طرف متخاصم، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل و کارکنانش و همچنین سران حماس، بر ادامه این تراژدی اصرار دارند، همانطور که چندین بار هم اتفاق افتاده بود. آن ها شجاعت خود را در تمایل به قربانی کردن مردم بیگناه برای بازی سیاسی خود می دانند، حال این وضعیت با دستاویز رفع حصر ناعادلانه ای باشد که بر مردم فلسطین تحمیل شده یا حفاظت از اسراییلی ها از بمباران موشک ها.

شاید فاصله از نوار غزه تا موصل در عراق زیاد باشد، اما هر دو در یک چیز اشتراک دارند و آن کشتار مردم بی گناه به نام دین یا میهن پرستی است.

موضوعات زیادی در این رابطه مطرح شده و به بحث گذاشته شده است، اما درحال حاضر من یک واقعه خاص را به یاد می آورم که شبیه رویدادهای امروز است؛ اگرچه این واقعه ۲۰ سال پیش رخ داده است. در نیمه اول سال ۱۹۹۴، جهان ناگهان با این حقیقت از خواب بیدار شد که بیش از نیم میلیون نفر از مردم در یک سری قتل عام در رواندا کشته شدند. خبر دیر منتشر شد، چرا که زمانی که این خبر به تیتر رسانه ها تبدیل شده بود میل به کشتار و انتقام جویی در میان رهبران توتسی و هوتو رواندا قوت گرفته بود. ظرف چند روز، تعداد کشته شدگان به بیش از یک میلیون نفر رسید. این وحشتناکترین نسل کشی بود که در اواخر قرن بیستم صورت گرفت.

وقتی که واکنش سریع قدرت های جهان، سیاستمداران، مردم و رسانه ها را به شیون های جهان اسلام مشاهده می کنم، این موضوع را به خاطر می آورم. می خواستم مقایسه ای داشته باشم بین شدت نگرانی آنها درباره آنچه که در نتیجه درگیری های تراژیک بسیار در قاره های مختلف شکل می گیرد، صرف نظر از این که یک تراژدی چقدر شوکه کننده است و تعداد قربانیان و میزان خرابی چقدر است.

البته دلایل علاقمندی کشورهای قدرتمند به خاورمیانه برای همه مشخص است. این منطقه طی قرون متمادی شاهد کشمکش های جهانی بوده است و تاریخ درگیری های آن دست کم به تلاش های بسیاری برای کنترل مسیرهای تجارت جاده ابریشم باز می گردد.

اگر چه خاورمیانه از مدت ها پیش به علت موقعیت و منابع طبیعی خود صحنه رقابت بوده است، اما باید به خاطر داشته باشیم که علاقه بین المللی در این منطقه، پیش از کشف اهمیت اقتصادی آن شکل گرفته است. این علاقه حتی پیش از آنکه این منطقه مهد سه دین بزرگ آسمانی باشد نیز برجای خود باقی بوده است.

این علاقه بین المللی به خاورمیانه به طور مستقیم به این حقیقت بستگی دارد که این منطقه مهد تمدن شهری بوده است و در سایه علوم هنر تمدن فرعونی نقش مهمی در پیشرفت های علمی، اقتصادی و اجتماعی ایفا کرده است. (مقاله ای به قلم ارین گرافیث درباره گسترش پدیده اموجی (شکلک یا صورتک) در مجله فورچون که ماه جاری منتشر شده بود و مورد توجه من قرار گرفت، این مقاله با تیتر «بازگشت به هیروگلیفها» منتشر شده است.)

این منطقه همچنین وطن تمدن های بابلی، آشوری، سامری و فینیقی ها بوده است. این تمدن ها موجب گسترش امپراطوری هایی شدند که با یکدیگر از شمال آفریقا تا سواحل مدیترانه و دریای سیاه و جنگ های آسیای مرکز تا مرزهای دریای خزر جنگیدند. اسکندر کبیر از بالکان به سمت هند در جهت شرق سفر کرد درحالی که کلوپاترای مصر از غرب به رم سفر کرد.

ساسانی ها چند سال بر بیزانسی ها حکومت کردند و در نهایت از آنها شکست خوردند. پیروزی بیزانسی ها بر ساسانی های فارسی در صدر اسلام به مذاق مومنان مسلمان خوش آمد، به خصوص این که بیزانسی ها مردمی اهل کتاب بودند و این ماجرا هم زمان با روز جنگ بدر بود.

پس جای تعجب نیست که اگر خاورمیانه با تمام میراث دینی و تمدنی خود و ثروت اقتصادیش توجه رهبران بانفوذ جهانی را به خود جلب کند.

اگر عده ای از مردم منطقه اهمیت آن را دست کم بشمارند به نظر عجیب می رسد. اگر عده ای از آنها پا را فراتر گذاشته و از میراث دینی آن برای پیشبرد دستور العمل سیاسی استفاده کنند که توسط احزاب دیگر یا برای تقویت حضور یا برای ایفای یک نقش و یا هر دوی آن وضع شده نیز عجیب تر خواهد بود.

با در نظر گرفتن توجهی که امروز روی تحولات منطقه متمرکز شده، طبیعی است که مقابله میان اسراییل و جنبش حماس موجب کاهش علاقه به پیشروی دولت اسلام عراق و شام (داعش) شود.

پیش از ربوده شدن سه شهرک نشین اسراییلی، نتانیاهو نتوانست از فرصت استفاده کرده و پس از توافق آشتی محمود عباس رییس جمهور تشکیلات خودگردان فلسطین با حماس، در مسیر صلح با فلسطینی ها پیشرفتی حاصل کند. نخست وزیر اسراییل بار دیگر در مسیر پاسخ به تحولاتی که پس از قضیه آدم ربایی شکل گرفت اشتباه کرد. وی مردم نوار غزه را از هوا، دریا و پس از آن زمین بمباران کرد. تصاویر کشته شدن صدها غیرنظامی بی پناه و کوچ اجباری هزاران خانواده فلسطینی از خانه ها و روستاهایشان در شمال غزه توسط مردم سراسر دنیا مشاهده شد.

تأثیر دردناک این تصاویر روی درد دیگری چون کوچ اجباری هزاران خانواده مسیحی در موصل توسط شبیه نظامیان «خلیفه» و ابوبکر بغدادی رهبر داعش سایه افکنده است. آنهایی که ماندند مجبور شدند بین تغییر دین به اسلام، پرداخت مالیات و یا قطع سر به وسیله شمشیر تروریست ها یکی را انتخاب کنند.

اما کاهش موقتی توجه رسانه های بین المللی به جرایم داعش مناسبتی است که به مردم یادآوری می کند مقابله با قساوت های این سازمان ها مسئولیت مسلمانان به ویژه مقامات دینی آنها است. این مقامات بهتر می توانند از دینشان و میراث تمدن های منطقه خود دفاع کنند و آنها باید این کار را پیش از بین رفتن هر آنچه باقی مانده به وسیله سیل خشونت انجام دهند.

آیا وضعیتی دردناکتر از وضعیت کنونی منطقه وجود دارد؟ آیا صدمه وارد شده به اسلام به دست کسانی صورت گرفته که مدعی هستند به نقطه اوج اسلام تعلق دارند یا آنچه قرار است پیش آید ترسناکترخواهد بود؟

آیا رهبران این سازمان که طرفدار فلسطین ظاهر شده؛ اما در پشت پرده در خدمت بلندپروازی های دیگران هستند، اکنون راضی شده اند؟ آیا این سرنوشت مردم فلسطین است که تحملی فراتر از توان انسان داشته باشند؟

هیچ کس نمی تواند ادعا کند که به طور قطع از آینده خبر دارد، اما پذیرش هر اتفاقی که رخ می دهد به معنای بی عاطفگی نیست. بر عکس باید انتظار بدترین اتفاق ها را داشت و برای تبعات آن آماده شد، چرا که برنامه ریزی همواره نتایج بهتری در بردارد. بدون برنامه ریزی هیچ راه چاره ای باقی نمی ماند جز گم شدن در تاریکی ناشناخته.