احمد محمود عجاج

احمد محمود عجاج

همزمان با بالاگرفتن حرکات تنش زا و حساب شده دولتمردان هلند و ترکیه که بخشی از آن به دلایل انتخاباتی است، اسلام و مساله ملیت به حربه تاثیر گذاری بدل شده اند . اردوغان هلند و آلمان را نازیست خواند. در مقابل، خیرت ویلدرز سیاستمدار راستگرای هلندی ضمن تفاله خواندن هلندی های مراکشی تبار خواستار اخراج مسلمانان و تعطیلی مساجد شد. مارک روتی نخست وزیر هلند هم وارد این معرکه شده و اجازه فرود به هواپیمای حامل وزیر امور خارجه ترکیه به خاک کشور را نداد و وزیر خانواده و امور اجتماعی ترکیه را هم راه نداد.

کسانی که این اقدامات تنش زا را دنبال می کنند شاید تصور کنند که جنگ سختی میان هلند و ترکیه درگرفته است، اما خود افرادی که درگیر این مسائل هستند به خوبی می دانند که این تنها اقدامی تاکتیکی در راستای دستیابی به دستاوردهای آنی است و بعد از آن، همه چیز به روال عادی بازمی گردد! این سیاستمداران نکته ای را در این میان فراموش کرده اند که همان اثرات منفی این رقابت ها بر همزیستی و مفهوم شهروندی و منافع مردم است. مفهوم شهروندی احساس تعلق به میهن و مجموعه ای از ارزش ها و یک نظم است. از این رو، آنچه هلند از شهروندان این کشور انتظار دارد این است که در کنار آن بایستند، یعنی دقیقا کاری که شهروندان ترکیه با حمایت از حکومت خود  انجام می دهند. آنچه اتفاق افتاده این است که شهروندان هلندی فراوانی از اردوغان حمایت و علیه حکومت خود موضع گرفتند. این گروه، در واقع، با این کار به جریان راست افراطی ثابت کردند که همه تبلیغات آنها درباره وابستگی و تعلق به میهن بیهوده نبوده است! به همین خاطر، مارک روته نخست وزیر لیبرال هلند در اظهاراتی تنش زا گفت اگر از زندگی در اینجا راضی نیستید بروید. (در اشاره به مسلمانان!) در حقیقت، نقطه تلاقی لیبرال ها و حرب راست افراطی در همین اظهارات بود.

نکته نگران کننده در رقابت دو جانبه دو کشور این است که این درگیری از محدوده رقابت میان هلند و ترکیه فراتر رفته و به یک رویارویی میان اسلام و اتحادیه اروپا تبدیل شود. اروپا هر چقدر هم این نکته را پش گوش بیندازد اما هنوز اسیر دوگانگی هویتی است. سوال اینجاست که آیا اروپا مسیحی است یا لیبرال؟

لیبرالیسم در اروپا سالیان سال است که شکل گرفته است. این نظام، دقیقا بعد از جنگ جهانی دوم بر پایه همزیستی با دیگری و استقبال از فرهنگ های مغایر و پیوند با دیگری بر مبنای بشردوستانه گسترش یافت. اما، هویت لیبرال اروپا از دهه نود میلادی به بعد و همزمان با تثبیت مفهوم جهانی شدن و بحران های نظام سرمایه داری و موج های گسترده مهاجرت و ظهور جنبش ملی گرای ارتدوکس روسیه و انزوای آمریکا تضعیف شده و در مقابل آن، هویت اروپای مسیحی قوت گرفت.

لیبرال ها نه تنها در آمریکا بلکه در اروپا از شعارهای راستگرایان افراطی در جهت پیشبرد اهداف انتخاباتی بهره گرفتند و این عامل موجب قدرت گرفتن هویت دینی اروپا شد. به نظر می رسد که محافل راست افراطی، اینک، حس می کنند که تحولی تاریخی به نفع این جریان رقم می خورد. بنابراین، اندیشمندان و تئوری پردازان این گروه بر این اعتقادند که اکنون فرصت مناسبی برای یکپارچگی اروپا توسط آنها فراهم شده است. آنها بدین وسیله به دنبال بازگشت هویت مسیحی اروپا و پاکسازی این قاره از گروه های نژادی گوناگونی هستند که در یک غفلت تاریخی و خیانت لیبرال ها به اروپا سرازیر شدند.

به دنبال درخشیدن نام استیو بنن به عنوان مشاور رئیس جمهور آمریکا در امور راهبردی، راستگرایان افراطی واقعا متقاعد شدند که می توانند به اهداف خود برسند. دیدگاه های بنن و این جریان همسو هستند. حالا، دیگر شنیدن اظهار نظری از سوی بنن مبنی بر اینکه او به دنبال نابودی نظام لیبرال کنونی و بازسازی آن است جای تعجب ندارد!

اردوغان این واقعیت را به خوبی درک کرده است. اما، او ظاهرا برای خود حساب و کتاب هایی دارد و بر مبنای آنها در صدد تنش زایی و بیداری تنش های قومی مذهبی در اروپا و به بازی گرفتن مفهوم شهروندی است. اردوغان، لیبرالیسم غربی و نه گروه راستگرای افراطی را مقصر اصلی در کشتار سربرنیتسا و اسلام ستیز می داند. اما او اینجای کار اشتباه می کند. او همچنین، لیبرال ها و راستگرایان افراطی اروپا را برابر می داند، دقیقا مثل همان کاری که گروه های افراطی در اروپا انجام می دهند. آنها میان مسلمانان میانه رو و تندرو هیچ فرقی نمی گذارند! اردوغان خطاب به هلندی های ترک تبار گفت که در انتخابات شرکت نکنند. این سخنان دلیلی است مبنی بر اینکه اردوغان هیچ ارزشی برای مساله شهروندی در هلند قایل نیست! با این واکاوی تاریخی و تامل در واقعیت های بحرانی کنونی می توان نتیجه گرفت که مسلمانان اروپا به کارتی در دست اردوغان و به مترسکی در دست جریان راستگرا در اروپا تبدیل شده اند.

با وجود آن همه تبلیغات (فرقه ای)، اما جریان راستگرای افراطی هلند به نتیجه دلخواه دست نیافت. این بدین معناست که لیبرالیسم نمرده است. نتایج انتخابات نشان داد مردم هلند نازیست و اسلام ستیز نیستند. در مقابل، این انتخابات گویای این بود که بخشی از حرف های اردوغان درست بوده است! اما، باید از این اتفاقات درس گرفت. سر را مثل کبک زیر برف کردن هیچ مشکلی را حل نمی کند. یکی از این درس ها این است که باید از استفاده ابزاری از هویت فرهنگی خودداری ورزید، چرا که در این شرایط، هر دو طرف آمادگی هجوم به دیگری را دارند. اما، ظاهرا نه تنها اردوغان و راستگرایان افراطی بلکه احزاب راست میانه نیز که زیر فشار هستند مشکلی در استفاده از این سلاح ندارند. ظاهرا، اردوغان هم مانعی در استفاده ابزاری از عامل فرهنگی نمی بیند. حالا، گروه راستگرای افراطی کنترل امور را به دست گرفته است. در واقع، راستگرایان که فرصت طلب هم هستند با بهره برداری از شعارهای ضد جهانی شدن و ضد طبقه حاکم و دفاع از طبقه فقیر گروه های چپگرای افراطی موفق شدند کنترل امور را به دست بگیرند. گروه های چپگرا متاسفانه با رویکرد راستگرایان مخالفت که نکردند هیچ، بلکه خود را کاملا از صحنه کنار کشیدند. این عامل باعث شد تا گفتمان راستگرایان مورد حمایت بخش گسترده ای از جامعه اروپا قرار بگیرد.

با وجود اتهام زنی های اردوغان به اروپا و و رویکرد وحشیانه راستگرایان افراطی و فضای اسلام ستیزی کنونی در جهان اما واقعیت این است که چهره اروپا هنوز بهتر و روشن تر از آن چیزی است که ارائه می شود. با توجه به مخالفت اروپایی ها با جریان راست افراطی و فضای جنون آمیز نفرت و بیزاری و پافشاری بر لیبرالیسم، ما و اردوغان باید به عنوان شهروندان مسلمان از طرح های مشابه طرح های راستگرایان افراطی فاصله گرفته و از اسلام به عنوان حربه فرهنگی استفاده نکنیم و توجه خود را روی ایجاد روابط بهتر معطوف کنیم. چنانچه اردوغان و گروه های راستگرای افراطی و هوادارانشان در اروپا بر موج رویارویی و برخورد میان فرهنگ ها سوار شوند و این درگیری را به عنوان جنگ اسلام و اروپای دینی معرفی کنند در این شرایط، حکایت آنان همانند حکایت همان پیشگویانی می شود که پیش بینی می کنند حادثه ای اتفاق بیفتد و سپس کلیه تلاش خود را برای وقوع آن حادثه به کار می گیرند تا بدین وسیله ثابت کنند حرف آنها درست بوده است!

ای کاش، اردوغان و مسلمانان طرفدار وی این مساله را درک