این احتمال که ترکیه موضع خود در قبال اخوان المسلمین را تغییر دهد، دست کم در شرایط فعلی یعنی پس از انتخابات محلی که نشان از مقبولیت رهبر حزب عدالت و توسعه رجب طیب اردوغان داشت، تقریبا دیگر وجود ندارد. ارتباط اردوغان و اخوان المسلمین مصر به گونه ای است که به نظر می رسد سرنوشت شان به هم گره خورده است. تقابل اردوغان با ارتش ترکیه، که همچنان یکی از عوامل مداخله گر در حکومت او محسوب می شود، علت اصلی مخالفت او با “کودتا” علیه دولت مرسی در قاهره و از بین بردن جایگاه رای مردمی بود.
با توجه به زمان وقوع اعتراض ها علیه مرسی در ماه ژوئیه پارسال و اعتراض های جوانان استانبول در بهار امسال، عجیب نیست که اردوغان بین شورش های مصر و ناآرامی های میدان تقسیم ارتباطی ببیند. در اعتراض های استانبول هم شخص او هدف قرار گرفته بود.
اما ارتباط با اخوان المسلمین روی دیگری هم دارد. برخی محور ترکیه – مصر را به عنوان ابزاری برای جلوگیری از گسترش نفوذ ایران در جهان عرب می دانند. به علاوه، این اتحاد پس رفت های دیپلماتیک ترکیه در سوریه و عراق را جبران می کند. از این منظر، رویکرد ترکیه را نمی توان رویکردی احساسی دید، بلکه رویکردی حساب شده و منطقی است که دلیل ارتباط با اخوان المسلمین را بیان می کند: سیاست “تنش صفر” (zero problem) با همسایگان، آن گونه که از سوی معمار سیاست خارجی ترکیه در جهان عرب، یعنی وزیر امور خارجه این کشور دکتر احمد داود اوغلو، ترسیم شده است.
به نظر می رسد این سیاست به بازبینی اساسی و فوری نیاز دارد تا بتواند علل چرخش شرایط از “تنش صفر” به “تنش شدید” را پاسخگو باشد. این چرخش، در افول سیاست خارجی ترکیه، روبرو شدن این کشور با ناآرامی هایی که اکثر کشورهای دیگر منطقه هم آن را تجریه کرده اند و روابط رو به مرگ ترکیه و اسرائیل، نمود پیدا کرده است. تا زمانی که سیاست های ترکیه با دوره آشوب زده گذاری که جوامع عرب را درنوردیده هم خوانی پیدا نکند، سیاست “عثمانیسم نوین” آنها وهمی گذرا بیش نیست. تغییرات سیاسی در تونس، مصر، لیبی، یمن و سوریه هم بخشی از همین دوره گذار است.
ترکیه یک بنیان محکم اقتصادی ایجاد کرده و گاهی هم به عنوان بازیگر فعال دیپلماتیک ظاهر شده و این دو موضوع، تاکنون نتایج خوبی برای این کشور داشته است. با این حال، ترکیه همچنان نیاز دارد افق های جدیدی برای شرایط سیاسی در حال افول خود در منطقه جستجو کند. این مهم باید از طریق اعمال خواست سیاسی و اتخاذ یک رویکرد فعال در قبال شکاف های سنی – شیعه و ترک – کرد به انجام برسد.
انقلاب های عربی و تغییرات ژئوپولتیک در کشورهای عربی، چالش جدیدی را در مقابل ترکیه و قدرت نرم این کشور ایجاد کرده اند. جنبش اعتراضی که در سال ۲۰۱۱ منطقه را در نوردید، اعتبار سیاست همسایه خوب و روابط حسنه ای که داود اوغلو در چارچوب شعار “کاهش تنش” مطرح می کرد را با چالش روبرو کرد. هدف این سیاست، برقراری روابط با رهبران عرب منطقه بود که خود آماج اعتراض هایی بودند که از سال ۲۰۱۰ آغاز شدند. این بدین معنی است که ترکیه روی وضعیت موجود منطقه حساب کرده و در پیش بینی قیام های عربی که باعث ایجاد بحرانی سیستمی در منطقه شد، ناتوان بوده است.
در پرتو رخدادهای اخیر، دیگر شکی وجود ندارد که مرحله گذار در جهان عرب چهره منطقه را دستخوش تغییر کرده، تا حدی که اصطلاح “کاهش تنش” دیگر معنایی ندارد. به علت نوسان های شدیدی که از قیام ها و جنبش های اعتراضی در کشورهای عربی نشات گرفته، دنبال کردن این اصطلاح بی معنی به نظر می رسد. این موضوع ممکن است به علت واکنش گیج کننده ترکیه در طول بحران سوریه و در غیاب یک رویکرد جامع و پویا از سوی این کشور در قبال منطقه ای باشد که در میانه یک گذار دموکراتیک قرار گرفته است.