
کتابخوانی باید تبدیل به دغدغه جامعه و دولت شود
در قسمت اول موانع رشد ادبیات کودک در ایران به انزوای ادبیات کودک در میان نویسندگان ایرانی و دولت محور بودن ادبیات کودک در کشور است. در قسمت دو این مقاله به ممیزیهای اعمال شده و ایزوله بودن این ادبیات از دنیای خارج از کشور و زبانهای دیگر میپردازد.
ممیزی کتاب کودک
اما مهمترین عامل در زمینه عدم رشد کتاب کودک در ایران، ممیزی کتاب کودک از سوی وزارت ارشاد است؛ همانطور که پیش از این علیاشرف درویشیان نوشته است: «لطمه بسیار بزرگتر را سانسور یا به اصطلاح ممیزى کتاب به ادبیات، به ویژه ادبیات کودکان و نوجوانان، وارد آورد. سخت گیرى در این زمینه بیش از سایر زمینه هاست، زیرا هر کتابى باید از زیر دست سه گروه بررسى کننده بگذرد تا مجوز انتشار بگیرد. این سخت گیرىها آخرین ضربهها را به ادبیات کودکان زد.»
این ممیزی به حدی است که حتی در سالهای اخیر شامل کتابهای کلاسیک و همچنین نویسندگان پیشکسوت یا نزدیک به دولت نیز شده است. از جنجالیترین نمونههای سانسور ادبیات کلاسیک برای کودکان میتوان به سانسور منظومه خسرو و شیرین اشاره کرد که چندی پیش خبر آن منتشر شد. پس از انتشار این خبر، مدیر اداره کتاب وزارت ارشاد گفت: «طبیعتا ما نیازی نمیبینیم که در کتاب کودک، از «در آغوش گرفتن» و «می» صحبت شود.»
[inset_right]پس از انتشار این خبر، مدیر اداره کتاب وزارت ارشاد گفت: «طبیعتا ما نیازی نمیبینیم که در کتاب کودک، از «در آغوش گرفتن» و «می» صحبت شود.»[/inset_right]
همزمان با انتشار این خبر، مصطفی رحماندوست نیز پرده از سانسور در دیگر متون کلاسیک ادبی برداشت و گفت: «خیلی کتابها هست که ما قرنهاست داریم آنها را میخوانیم، ولی وزارت ارشاد آنها را سانسور کرده است.» این شاعر کودکان «مثنوی» مولانا را به عنوان یکی از قربانیان سیاستهای سانسور وزارت ارشاد نام برد و گفت: «سانسور در وزارت ارشاد بر مبنای سلیقه است و نه قانون.»
این در حالی است که عادل سواعدی، پژوهشگر ادبیات کودک معتقد است: «کودک با تفکرات مذهبی با تفکرات سیاسی و حتی با تفکرات بزرگسال آشنایی ندارد. به همین خاطر دنیای کودک دنیایی است که راحت نمیشود آن را قیچی کرد.»
برخی از نویسندگان و شاعران کودک مثل رودابه حمزهای میگویند که سانسور زیاد منجر به خودسانسوری نویسندگان و شاعران شده است: «شعر کودک دچار یک ایستایی محض شده است و متاسفانه خود ما هستیم که جلوی خودمان را برای پویایی آن میگیریم و گرفتار یک جور خودسانسوری شدهایم.»
با این حال برخی ممیزی کتاب کودک را کوششی برای سالمسازی ادبیات کودک میدانند و آن را از مقوله کلی سانسور جدا میکنند. به عقیده این دسته از منتقدان، در سانسور دفاع از هنجارها و ارزشهای حکومت و عوامل امنیتی و سیاسی نقش مهم را ایفا میکند، در حالی که در ممیزی کتاب کودک، حمایت از حقوق کودکان و مقولات اخلاقی اهمیت بیشتری دارد. بر این اساس ممیزی اخلاقگرایانه در حوزه کتاب کودک، مبتنی بر حقوق کودک است.
این منتقدان حتی پا را فراتر میگذارند و میگویند که دولت بهترین مجری برای ممیزی کتاب کودک است، زیرا نسبت به وجود گرایشها و جریانهای متعدد ادبی بیطرف است. اما بر فرض صحت این نظریه، باز این سوال مطرح است که آیا در ایران ممیزی کتاب کودک به کلی از مقولات سیاسی و امنیتی جدا شده است یا اینکه ممیزی کتاب کودک فرقی با سانسور کتاب بزرگسالان ندارد. و اینکه آیا دولت ایران واقعا نسبت به جریانات ادبی بیطرف است؟
در هر صورت این ممیزی کتاب کودک به حوزه کتابهای آموزشی نیز وارد شده است.
تاریخچه کتابهای درسی در ایران به تأسیس دارالفنون در تهران باز میگردد که از همان ابتدا تحت پوشش دولت بود. اکنون نیز کتابهای درسی مدارس زیر نظر یکی از معاونتهای وزارت آموزش و پرورش تهیه و منتشر میشود. شاید از همان ابتدا این که چه محتوایی برای کودکان و نوجوان آموزش داده شود، مورد بحث بوده، اما در هیچ دوره مثل دوره کنونی این موضوع این چنین مورد مناقشه نبوده است.
چندی پیش جنجالی درباره حذف زندگینامه پادشاهان ایرانی از کتاب تاریخی مدارس به پا شد. این حذف و سانسور از کتابهای درسی مدارس هم فراتر رفته و به کتابهای دانشگاهی هم سرایت کرده است. سانسور کتابهای درسی نیز مثل سانسور تمامی کتابها در ایران بر اساس موازین سیاسی و عقیدتی صورت میگیرد. به عنوان نمونه محسن قرائتی چندی پیش خطاب به دانشجویان گفت که «علم معنا دارد و بسیاری از درسها که میخوانید علم نیست و آنقدر چرت و پرت در کتابهای دانشگاه است که نه واجب و نه مستحب است و مشکل فرد و جامعه را حل نمیکند.»
در این زمینه احمد شیرزاد، نماینده سابق مجلس شورای اسلامی، به طعنه نوشته است: «اگر کارها بر همین منوال غیرطبیعی پیش رود، کتاب فیزیک سال اول را هم به تیغ سانسور بسپارند چرا که در کنار برخی مزایای انرژی هستهای، مشکلات و گرفتاریهای آن را هم ذکر کرده است!»
ارتباطات اندک جهانی و مشکلات ترجمه
نبود ارتباط آسان میان ادبیات ایران و جهان در حوزه کتاب کودک نیز مشهود است؛ کبری بابایی، شاعر حوزه ادبیات کودک و نوجوان، در گفتوگویی گفته است: «ما همپای ادبیات جهان حرکت نکردهایم. همین است که میبینیم ادبیات کودک کشورهای دیگر بسیار پیشرفتهتر از ادبیات کودک کشور خودمان است.»

سپردن بخشی از نقش نویسندگی به خود کودکان و نوجوانان در نظام آموزشی، بخشی از وظیفه دولت است.
این ضعف در ادبیات کودک ایران باعث شده است که کودک ایرانی اثر خارجی را ترجیح دهد. علیاصغر سیدآبادی در این زمینه گفته است: «تجربه نشان داده است که کودک و نوجوان ایرانی به طور طبیعی از داستانهای ایرانی کمتر استقبال میکند. بخشی از این موضوع به ذهنیت ما باز میگردد و بخش دیگر به این مساله که ما به عنوان نویسنده به طور خاص در انتخاب و گزینش متن و اثر برای انتشار موفق نبودهایم و لذا حتی اگر اتفاقهایی انگشت شمار موفق نیز در این حوزه دیدهایم استثناهایی بوده که بر حرکت سازمانی ما تاثیر نگذاشته است.»
با این حال تمایل نامتعهدانه ناشران به چاپ کتابهای خارجی یکی از تهدیدات ادبیات کودک در ایران به شمار میآید.
محمود برآبادی، دبیر انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، در این زمینه معتقد است: «تولید ترجمه به نسبت تولید کتاب تألیفی آسانتر است. کتابهای زیادی در حوزه ادبیات کودک هست که نوشته شده و تصویرسازی شده است که ترجمه آن دیگر هزینه زیادی ندارد. اما در تألیف، هزینه زیادتری صرف میشود. این سبب میشود ناشر بیشتر تمایل داشته باشد کتاب ترجمه منتشر کند.»
اما سطح پایین ترجمه آثار در این زمینه مشکلاتی را به وجود آورده است. رودابه حمزهای به وضعیت نامطلوب ترجمه ادبیات کودک در ایران اشاره کرده و گفته است: «کلا شعر وقتی ترجمه میشود خیلی لطمه میخورد و ترجیحا باید کسی که شعری را ترجمه میکند خودش شاعر باشد ولی در حال حاضر در این حوزه اتفاق چندانی نیفتاده است و یکی دو شعر بیشتر ترجمه نشده که آنهم در حوزه شعر نوجوانان است. متاسفانه نه ارشاد و نه هیچ کس دیگری متولی این موضوع نیست.»
محبوبه نجفخانی، یکی از اعضای شورای کتاب کودک و نوجوان نیز درباره وضعیت ترجمه در ایران معتقد است: «ترجمههای بد اغلب از مترجمانی است که بدون شناخت از ادبیات کودک و نوجوان، به ترجمه آثار این حوزه میپردازند. ممکن است آنها مترجمان خوبی در عرصه آثار بزرگسالان باشند، اما نتوانند اثر خوبی برای کودکان و نوجوانان ترجمه کنند. متاسفانه یکی از مشکلات ترجمه در کشور ما این است که ترجمه آثار کودک و نوجوان آسان گرفته میشود. در حالی که ترجمه برای کودکان پیش دبستانی و دبستانی، نوجوانان و بزرگسالان تفاوتهایی دارد. حتی ویراستار این کتابها نیز باید ادبیات این چهار گروه سنی را به خوبی بشناسد.»
در کل، کتاب کودک در دوره کنونی ایران با مشکلات متعددی روبهروست؛ از آنجا که حوزه کتاب، حوزهای بنیادین و پایه است، این مشکلات گاهی خود را در دیگر زمینهها مثل سینما و انیمیشن کودک نیز نشان میدهد.
شاید دیگر وقت آن رسیده باشد که موانع و محدودیتها از ادبیات کودک برداشته شود تا به قول صمد بهرنگی: «ادبیات کودکان پلی باشد بین دنیای رنگین بیخبری و رؤیا و خیالهای شیرین کودکی و دنیای تاریک آگاه غرقه در واقعیتهای تلخ و دردآور و سرسخت محیط اجتماعی بزرگترها. کودک باید از این پل بگذرد و آگاهانه و مسلح و چراغ به دست به دنیای تاریک بزرگترها برسد.»