یاسر عرفات در خیابان های بیروت ژست می گیرد (حدود 1980)

یاسر عرفات در خیابان های بیروت ژست می گیرد (حدود ۱۹۸۰)

وقتی یاسر عرفات در سال ۱۹۶۹ رهبری سازمان آزادی‌بخش فلسطین را در دست گرفت، فلسطینیان در معرض نابودی قرار داشتند. بیش از دو سوم کل جمعیت فلسطین طی جنگ سال ۱۹۴۸ به زور از خانه و کاشانه خود بیرون رانده شده بودند و به اردوگاه‌های پناهندگان در کشورهای همسایه پناه برده بودند. آثار باقیمانده از شهرها و روستاهای آن‌ها پیوسته از میان برداشته می‌شد و همزمان خاطرات آن‌ها نیز کم‌رنگ و کم‌رنگ‌تر می‌شد. کمر جامعه فلسطینی در هم شکسته بود و هفتاد و هشت درصد اراضی آن در دست کشور جدید التاسیس اسرائیل قرار داشت.

از همه مهم‌تر این‌که، فلسطینیان هیچ حق رایی نداشتند. از زمان قیمومت بریتانیا بر فلسطین به این سو – که در عمل از سال ۱۹۱۷ آغاز شد، هرچند تا سال ۱۹۲۳ رسمیت نیافت – هرگز به طور مستقیم با فلسطینیان مذاکره‎ای صورت نگرفت. سرنوشت آن‌ها در دست دیگران قرار داشت که از آن میان می‌توان سران کشورهای مختلف عربی، خاندان هاشمیه حجاز یا خود صهیونیست‌ها را نام برد. حتی سازمان آزادی‌بخش فلسطین که در سال ۱۹۶۴ توسط اتحادیه عرب تاسیس شد، به عنوان ابزاری جهت کنترل مصر بر احزاب و گروه‌های آزادی‌بخش مختلف فلسطین که در سالیان پس از جنگ شکل گرفته بودند، فعالیت می‌کرد.

میراث یاسر عرفات و جنبش فتح وی که اندکی پس از شکست مفتضحانه اعراب از اسرائیل در سال ۱۹۶۷، رهبری سازمان آزادی‌بخش فلسطین را در دست گرفت، به منزله بازگشت این سازمان فلسطینی به عرصه تصمیم گیری‌ها بر امور آن‌ها بود. این ایفای نقش در سال ۱۹۷۴ و آنگاه که سازمان آزادی‌بخش فلسطین تحت رهبری عرفات توسط سازمان ملل به عنوان «یگانه نماینده مشروع و قانونی مردم فلسطین» به رسمیت شناخت به اوج خود رسید، دستاوردی که کاملا منحصر به فرد بود.

[inset_right]عرفات مردی بود که تنها یک هدف داشت: استقلال ملی مردم فلسطین.[/inset_right]

دکتر احمد الطیبی که یکی از اعضای فلسطینی مجلس نمایندگان اسرائیل و مشاور عرفات در حد فاصل سال‌های ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۹ بود، اظهار میدارد: «یاسر عرفات جنبش فلسطینی را احیا کرد و هدف آن را از معضل پناهندگان به جنبشی مردمی در تکاپوی نیل به آزادی ارتقاء داد. این مهم‌ترین موفقیتی است که عرفات به آن دست یافته بود. وی قصه درد و رنج فلسطینیان را در جای جای دنیا بر سر زبان‌ها انداخت.»

یاسر عرفات همواره زبان گویای بزرگترین اعتراضات و خواسته‌های فلسطینیان است. از یک طرف، وی بالاترین نماد مقاومت و جنبش ملی آزادی خواهی است که بینش و آگاهی سیاسی فلسطینیان را تجسم بخشید. وی همچنین پدر روحانی فلسطین است که همه پسران و دختران فلسطینی خویش را زیر یک سقف کنار هم آورده و در کنار یکدیگر نگه می‌دارد.

در یک طرف دیگر قضیه فساد، سرکوب و بی‌مسئولیتی، میراثی است که عرفات به‌ویژه پس از آغاز روند صلح اسلو از خود به جا گذاشته است. شخصیت بی‌ثبات وی به همراه عزم او برای این‌که در راس تمامی امور باشد، شکل گیری ارکان دولتی که وی خود به تشکیل آن کمک کرده بود را به تاخیر انداخت.

ادوارد سعید اندیشمند فلسطینی برجسته عصر خود و منتقد سرسخت عرفات در سال ۱۹۹۵ اظهار میدارد: «یاسر عرفات و حکومت وی نه تنها برای ساکت ساختن و تهدید مخالفان سیاست‌های خویش، بلکه برای سرپوش‌گذاری بر اشتباهات گذشته خود و فرار از پاسخگویی و مسئولیت پذیری به سانسور روی آوردند. وی موافقت‌نامه‌ای را با اسرائیل منعقد ساخت که در آن از یک طرف هیچ اشاره‌ای به خودمختاری فلسطین نشده بود و از طرف دیگر، اشغالگری و توافقات مرتبط را پذیرفته بود.»

نگاه دکتر حنان عشراوی اندیشمند برجسته فلسطینی و عضو کمیته اجرایی سازمان آزادی‌بخش فلسطین به میراث عرفات تا حدودی دقیق و پیچیده‌تر است. «میراث ابوعامر [نام مستعار عرفات] بسیار پیچیده است. در وهله نخست، از لحاظ سیاسی وی با تغییر کلی نگرش و هدف جنبش ملی فلسطین از انقلاب به صلح و سازش، رویه خود را به طور کامل تغییر داده است. بدون وجود وی ممکن بود افکار عمومی به هیچ وجه در این مسیر پیش نروند. دوم آن‌که، وی همواره نماد مردم فلسطین بوده است. نماد ملی، پدر ملت، شخصیت روحانی کبیر و غیره. و همین‌طور، وی نشانگر عصری است که در آن یک شخصیت، جلوه‌ای تاثیر گذار و حائز اهمیت داشت و رهبری روحانی فصل خطاب همگان به شمار میرفت.»

[blockquote]عرفات بارها از سوء قصد جان سالم به در برد که از میان آن‌ها می‌توان به حمله‌های بمب‌گذاری در دفتر کار وی در تونس اشاره کرده که به مرگ ۷۳ تن انجامید و همین‌طور در یک مورد دیگر هواپیمای حامل وی در بیابان‌های لیبی منهدم شد که تنها بازمانده آن حادثه شخص عرفات بود.[/blockquote]

رهبر و راهنما

به عنوان رهبر سازمان آزادی‌بخش فلسطین، یاسر عرفات مسئولیت‌های بی‌شماری داشت و دائم در حال رسیدگی به امور بین سازمانهای رقیب، مداخله دولت‌های عربی در امور فلسطین، مصیبت‌ها و تلفات مردمی در مناطق همجوار با دشمن بود و اداره امور سازمانی با اهداف مخفیانه که همواره در شرایط پرمخاطره عملیات در کشورهای میزبان قرار داشت، را به پیش می‌برد. علاوه بر این، سازمان آزادی‌بخش فلسطین تا مدت‌ها توسط بسیاری از کشورهای غربی به عنوان سازمانی تروریستی شناخته می‌شد و رهبران آن همواره هدف سازمان‌های نظامی و اطلاعاتی اسرائیل، موساد قرار داشتند. در واقع، عرفات بارها از سوء قصد جان سالم به در برد که از میان آن‌ها می‌توان به حمله‌های بمب‌گذاری در دفتر کار وی در تونس اشاره کرده که به مرگ ۷۳ تن انجامید و همین‌طور در یک مورد دیگر هواپیمای حامل وی در بیابان‌های لیبی منهدم شد که تنها بازمانده آن حادثه شخص عرفات بود. فراست عرفات که سبب می‌شد از سوء قصدها جان سالم به در ببرد، جایگاه وی به عنوان راهنما را بیش از پیش تقویت می‌کرد.

عشراوی که عرفات را از زمان دانشجویی او در سال ۱۹۶۹ تا مرگش در سال ۲۰۰۴ میشناخت، معتقد است: «وی به واقع استاد تدبیر و نظارت بود و همزمان توازن و تعادل میان چندین و چند مسئله را حفظ می‌کرد. من به شخصه چالش‌های بزرگ را دست کم نمی‌گیرم. بنابراین، هرچند شخصیت کامل و بی‌عیبی برای وی قائل نیستم و معتقدم وی اشتباهاتی هم داشته است، اما وی همواره نیرویی بسیار تاثیرگذار در راستای ایجاد تغییرات بود.»

نزدیکان عرفات وی را مردی می‌دانستند که عمر خود را وقف یک هدف واحد کرده بود: استقلال ملی مردم فلسطین. او بی‌وقفه در راستای این هدف کوشید و زندگی شخصی خویش را نیز بر سر این راه گذاشت، کما اینکه تا سال ۱۹۹۰ و در سن شصت و یک سالگی ازدواج نکرده بود.

احمد عبدالرحمان، یکی از اعضای باسابقه فتح و از یاران عرفات که با تعبیر «آهنربا» از روابط شان یاد میکند، درباره عرفات میگوید: «او مردی با یک مشکل، یک مسئله و یک دغدغه بود. او در ایفای نقش خود تنها یک دغدغه داشت. شما نمی توانید مردی شبیه وی را تجسم کنید. گاهی اوقات ما او را دیوانه صدا می‌زدیم.»

عرفات تفاوت‌های زیادی با رهبران هم عصر خود داشت. دسترسی راحت به او و همینطور جذبه روحانی‌اش نیز به همان اندازه زبانزد خاص و عام بود. در خانه وی همواره به روی مردم باز بود و همگان می‌دانستند که می‌توانند در هر ساعتی از شبانه روز به راحتی با وی ملاقات داشته باشند.

عشراوی ادامه می‌دهد: «او برخلاف سایر رهبران عرب و غیرعرب، به هیچ وجه در پی تجملات قدرت نبود: تجملاتی که می‌توان از آن میان به پست و مقام اطرافیان و فخرفروشی به‌واسطه ثروت و تجملات و قصرها اشاره کرد. او فردی ساده‌زی بود و هر بار که مهمان وی می‌شدیم، دست کم ۲۰ یا ۳۰ نفر دیگر بر سفره وی مهمان بودند، هر کسی آن اطراف حضور داشت، مهمان سفره وی می‌شد. روابط عمدتا به نوعی شخصی بودند.»

افول سازمان آزادی‌بخش فلسطین

عرفات در دفتر مرکزی کار خود در بیروت (حوالی سال 1980) در سمت چپ وی هانی الحسن و در سمت راست او شفیق الحوث نشسته‌اند.

عرفات در دفتر مرکزی کار خود در بیروت (حوالی سال ۱۹۸۰) در سمت چپ وی هانی الحسن و در سمت راست او شفیق الحوث نشسته‌اند.

در سال ۱۹۸۲، تهاجم اسرائیل به لبنان یاسر عرفات و سازمان آزادی‌بخش فلسطین را از مامن امن خود در بیروت به کشور دور دست تونس فراری داد. برای نخستین بار، سازمان آزادی‌بخش فلسطین در جوار سرزمین مادری حضور نداشت و با بداقبالی بزرگی مواجه شد. در سال ۱۹۸۳ عرفات سعی کرد به شهر طرابلس در شمال لبنان باز گردد، اما مجددا توسط یکی از انشعابات فتح که تحت حمایت سوریه قرار داشت، از کشور رانده شد.

دکتر سعد نیمر استاد علوم سیاسی در دانشگاه بیرزیت در کرانه باختری معتقد است: «همیشه سوریه به دنبال تضعیف جایگاه سازمان آزادی‌بخش فلسطین و حمایت از سایر گروههای فلسطینی بود… تا آنها را گروهی مجزا از سازمان آزادی‌بخش فلسطین معرفی کند. سیاست مداران سوری همواره در تلاش بودند تا این گروهها را قانع کنند یک سازمان آزادی‌بخش فلسطین جدید تشکیل دهند.»

سرگذشت عرفات از این زمان به بعد به نوعی نشان دهنده ظرفیت تفکر و بینش به عنوان یک ناجی تاکتیکی و سیاسی است. پس از ترک طرابلس از طریق یک کشتی فرانسوی که عازم یمن بود – خود عرفات از این کشتی با نام “فریزر سیاسی” یاد میکند – وی هنگام عبور کشتی از طریق کانال سوئز از آن پیاده و به مصر وارد شد. در آن زمان، مصر توسط تمامی کشورهای عربی از لحاظ دیپلماتیک بایکوت شده بود زیرا در سال ۱۹۷۹ با زیر پا گذاشتن اصل عدم سازش، با اسرائیل توافق صلح امضاء کرد. عرفات بدون اینکه قبلا با دیگران مشورت کند، به دیدار مقامات مصری رفته و بلوایی در منطقه به پا کرد.

وی بعدها در توضیح تصمیم خود برای یکی از اعضای نزدیک سازمان آزادی‌بخش فلسطین عنوان داشت من ناگزیر بودم با ایجاد این بلوا یخ روابط سرد دیپلماتیک را در هم بشکنم. در آن زمان، مصر جایگاهی بر روی میز مذاکرات نداشت، بنابراین وی با درهم شکستن این انزوای دیپلماتیک، مجددا مصر را به میز مذاکرات کشانید و متحدی ارزشمند برای خود در پروسه سازش دست و پا کرد.

به هر حال، این دورانی از انزوای سریع بود که در سال ۱۹۸۷ به اوج خود رسید و این زمانی بود که مسئله فلسطین – که همیشه در راس جلسات اعراب بود – برای نخستین بار در اجلاس سران عرب در امان اردن حتی در دستور جلسه قرار نداشت. انزوا و مضیقه مالی سازمان آزادی‌بخش فلسطین، رهبر سازمان را برآن داشت تا پیشنهاد برخی از اعضا در اواسط دهه ۱۹۷۰ را با جدیت بیشتری مورد بررسی قرار دهد. این پیشنهاد، توافق با اسرائیل برای تقسیم سرزمین‌های اشغالی به دو کشور مجزای اسرائیل و فلسطین بود. هرچند در آن زمان، اسرائیل حتی از به رسمیت شناختن سازمان آزادی‌بخش فلسطین نیز اکراه داشت.

انتفاضه

به هر حال، در کمال ناباوری فرصتی مساعد فراهم آمد. در دسامبر ۱۹۸۷، شورشی تمام عیار سرزمین‌های اشغالی فلسطین را در بر گرفت که امروزه به نام انتفاضه اول شناخته می‌شود. هرچند عرفات در قبال مقاومت فلسطینی خارج از کنترل خود سیاستی محتاطانه در پیش می‌گرفت، اما انتفاضه مجددا مسئله فلسطین را بر سر زبان‌ها انداخت و جایگاه رهبر سازمان آزادی‌بخش فلسطین را نزد افکار عمومی بهبود بخشید.

عرفات فشار وارده بر جامعه جهانی برای حل مسئله فلسطین را به عنوان فرصتی برای تغییر بخت و اقبال سازمان آزادی‌بخش فلسطین از طریق بازنگری در راهبرد کلی جنبش ملی فلسطینی غنیمت شمرد. در نشست سران اتحادیه عرب در الجزایر در سال ۱۹۸۸، عرفات تشکیل دولت فلسطینی را اعلام و در حقیقت، ضمن به رسمیت شناختن اسرائیل، راه حل دو دولت مجزا را مورد تایید قرار داد. این اقدام وی انتقادات سنگینی را در آن زمان به همراه داشت، از جمله توسط افرادی که معتقد بودند وی از همان ابتدا تنها با هدف نیل به اهداف شخصی‌اش خود را با انتفاضه همراه ساخته است.

طی چند سال بعد، عرفات برای باز کردن پای خود به میز مذاکرات از هیچ اقدامی فروگذار نکرد، از تقبیح تروریسم گرفته تا مهندسی سیاسی در درون سازمان آزادی‌بخش فلسطین به منظور کسب قیمومت ملی جهت اجرای پروسه سازش دو دولت مجزا. این چیزی بود که از عهده کسی به غیر از عرفات بر نمی‌آمد.

وقتی یاسر عرفات در سال ۱۹۹۳ معاهده اسلو را امضا کرد، سازمان آزادی‌بخش فلسطین از جایگاهی به شدت متزلزل برخوردار بود. منابع مالی آن که عمدتا از سوی دولت‌های عربی تامین می‌شد، رو به اتمام نهاده و تصمیمات استراتژیکی مانند جانبداری عرفات از صدام حسین در جنگ اول خلیج فارس، روابط سیاسی وی با امارات متحده عربی و دیگر کشورهای عرب نظیر عربستان سعودی و کویت را تحت الشعاع قرار داده بود. این تضعیف جایگاه به اقتدار فلسطینیان در میز مذاکرات لطمه وارد کرد، چراکه عدم توازن قوا بین طرفین مذاکره کاملا مشهود بود.

بازگشت سازمان آزادی‌بخش فلسطین

وقتی متعاقب معاهده اسلو، سازمان آزادی‌بخش فلسطین به کرانه باختری در نوار غزه ‘بازگشت’، برای بسیاری از اعضای آن، این نخستین بار بود که پا به خاکی می‌گذاشتند که از سال ۱۹۴۸ یا ۱۹۶۷ برایش می‌جنگیدند. جای تعجب نداشت – البته اندکی طعنه آمیز بود – که شخصا یک سکنه اسرائیلی را از نزدیک ندیده بودند، یا تازه از شیوه مانع تراشی اسرائیلی‌ها در مسیر تشکیل آن‌چه سازمان آزادی‌بخش فلسطین کشور جدید فلسطین می‌نامید، اطلاع می‌یافتند.

بی توجهی به این واقعیات، عدم تمایل به تحقیق و پژوهش مکفی، سازمان دهی و طرح ریزی، پیامدهای مستقیم بر روی نتیجه مذاکرات بین اعضای بلند مرتبه سازمان آزادی‌بخش فلسطین و همتایان اسرائیلی آن‌ها داشت. عواقب عملکرد متزلزل آن‌ها در میز مذاکرات یک سری توافقات بود که به ایجاد تفرقه و چنددستگی میان جامعه فلسطینی انجامید و توامان اطمینان داد انتفاضه که در وهله نخست سبب به رسمیت شناختن خودمختاری فلسطینیان توسط جامعه بین المللی شد، هرگز مجددا اتفاق نخواهد افتاد.

عظمی بشاره یکی از نمایندگان مشهور فلسطینی سابق مجلس اسرائیل طی سخنانی در یک مستند در سال ۱۹۹۸ اظهار داشت: «نمی‌دانم چرا مردم فکر می‌کردند قرار است معاهده اسلو پاسخی به بحران جنبش ملی [فلسطین] باشد. در واقع قرار بود این معاهده راه حلی برای بحران سازمان آزادی‌بخش فلسطین باشد. آنچه در این‌جا شکل می‌گیرد – واقعیتی که با آن روبه رو هستیم – بحث دو دولت مجزا نیست، بلکه جداسازی جمعیتی بدون حق حاکمیت است. امروزه از جداسازی جمعیتی بدون حق حاکمیت با تعبیر آپارتاید یاد میشود. نام دیگری نمی توان به آن اطلاق کرد. شما دو گروه را از هم جدا می‌کنید، برای یکی حق حاکمیت قائل می‌شوید و برای دیگری هیچ. این اسمش آپارتاید است نه دو کشور مجزا.»

این مسئله، در کنار شیوه حکومتی مستبدانه یاسر عرفات، میراثی ننگین از فساد، سرکوب و بی مسئولیتی از خود به جای گذاشته است.

عشراوی بر این باور است «تغییر رویه عرفات از رهبری انقلابی به یک دولتمدار برایش به راحتی میسر نشد. این برای وی بسیار دشوار بود، به‌ویژه مشکلات نهادها، قوانین و لزوم پاسخگویی کار را برای وی سخت کرده بود. او به طرق مختلف نهادها را نادیده می‌گرفت یا هیچگاه با نهادها و سیستم کار نمی کرد.»

گرچه شخص عرفات لزوما رو به فساد نیاورد، اما بستر فعالیت‌های مفسدانه را برای اطرافیان خود فراهم ساخته بود. عشراوی می‌گوید وقتی از عرفات پرسیدم چرا از اطرافیان خود درخواست نمی‌کرد نسبت به اعمالشان پاسخگو باشند، او به سادگی پاسخ داد این رسم وفاداری نبود که پشت کسانی‌که در موقع نیاز از او حمایت کرده بودند را خالی کند.

با این حال، آنچه بیش از هر چیز دیگری به تباهی آن‌ها انجامید، به حاشیه راندن سازمان آزادی‌بخش فلسطینی پس از آغاز روند صلح اسلو و تقویت جایگاه حکومت خودگرذان فلسطین با هزینه آن بود. نظریه‌های متعددی درباره اینکه چرا عرفات اجازه داد چنین امری به وقوع بپیوندد، وجود دارد.

دکتر ممدوح العکر، رئیس اسبق کمسیون حقوق بشر فلسطین که در روزهای نخست پس از شروع پروسه صلح اسلو توسط عرفات تاسیس شده بود، می‌گوید: «از لحاظ سیاسی، به حاشیه راندن سازمان آزادی‌بخش فلسطین به هیچ وجه عاقلانه نبود… زیرا سازمان آزادی‌بخش فلسطین میبایست به عنوان نهادی صرفا به منظور بررسی احتمالات موفقیت، آزمودن مداخلات اسرائیل و همینطور آزمودن موارد متعدد دیگر حفظ میگردید.»

وی می‌افزاید: «از این گذشته، با به حاشیه رانده شدن سازمان آزادی‌بخش فلسطین – اعم از تعمدانه یا ناآگاهانه – همه فلسطینیان در جامعه پراکنده یهود نیز به حاشیه رانده شده و از پروسه تصمیم گیری کنار گذاشته شدند.»

پایان پروسه صلح

تا سال ۱۹۹۹، یعنی سالی که قرار بود پروسه موقت صلح اسلو با مذاکرات نهایی خاتمه یابد، واقعیات جاری به شدت ارزش خود را از دست می‌دادند. مردم عامه فلسطین احساس می‌کردند بیش از هر زمان دیگری منزوی واقع شده و برای دیدگاه آن‌ها ارزشی قائل نمی‌شوند.

در سال ۲۰۰۰، بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا و کشور وی عرفات را تحت فشار قرار دادند تا در یک کنفرانس مذاکرات به سرعت هماهنگ شده در کمپ دیوید شرکت کنند. اما مذاکرات سری پیش از کنفرانس بین سه طرف نتایج اندکی به همراه داشت و برای عرفات مشخص شد شکاف میان آن‌ها در رابطه با مسائل نهایی، بسیار گسترده است. عرفات تمایلی به شرکت در این مذاکرات نداشت.

اما در نهایت، پس از وعده‌های کلینتون به عرفات مبنی بر این‌که حتی در صورت شکست احتمالی مذاکرات مورد سرزنش واقع نخواهد شد، رهبر فلسطینی قانع شد تا در کمپ دیوید شرکت نماید. بنا به اظهارات منابع نزدیک به عرفات و مذاکرات، عرفات ناراحت بود و بسیار می‌ترسید که کلینتون و باراک وی را مورد حملات لفظی قرار دهند و وی را وادار کنند تا به توافقاتی ناعادلانه تن در دهد. در واقع، عرفات در کمپ دیوید خود را برای امضاء هیچ توافق نامه‌ای که تمامی خواسته‌های فلسطینیان در آن لحاظ نشده باشد و همچنین، بدون حمایت جهان عرب، آماده نکرده بود.

پس از دو هفته کسالت آور در ماه جولای، مذاکرات کمپ دیوید بدون دستیابی به توافق پایان یافت، کلینتون به وعده خود پشت پا زده و عرفات مورد نکوهش مختصر مقامات امریکایی و اسرائیلی قرار گرفت. هر چه کلینتون بیشتر به پایان دوره ریاست جمهوری خود نزدیک می‌شد، عرفات به خود نوید می‌داد که ممکن است رئیس جمهور بعدی بیشتر طرف او را بگیرد.

تا این‌که سرانجام ۲۸ سپتامبر آن سال، ناامیدی و نارضایتی سراسری از شکست پروسه صلح و پس از این‌که آریل شارون، ژنرال بدنام سابق ارتش و رهبر جناح راستگرای لیکود، نخستین جرقههای برخورد و مقابله در حرم الشریف (مسجد الاقصی) در بیت المقدس را شعله ور ساخت، مجددا موج دیگری از اعتراضات را به راه انداخت. چند روز نخست تظاهرات غیرمسلحانه فلسطینیان با سرکوب شدید نیروهای پلیس اسرائیلی مواجه شد که به مرگ چندین تن انجامید و به سرعت از کنترل خارج شد.

انتفاضه دوم به لحاظ توسل به خشونت توسط فلسطینیان مشخصا متمایز از انتفاضه اول بود – این قیام توسط گروههای مسلح و نه جنبش عامه مردم به پیش برده میشد. نقش عرفات در این تغییر رویه مبارزاتی علیرغم اینکه به شدت مورد بحث و اختلاف نظر واقع شده است، اما تا به حال به طور دقیق تشریح نشده است. مطابق با اظهارات یک مقام نزدیک به عرفات، رهبر فلسطین آغاز کننده خشونتها نبود، اما با آغاز این خشونتها هیچ تلاشی جهت متوقف ساختن آنها از خود بروز نداد. در واقع، عرفات فکر میکرد میتواند از خشونتها به عنوان اهرمی در میز مذاکرات استفاده نماید و البته این تفکر وی ریشه در این فرض اشتباه داشت که تصور میکرد اسرائیل در مواجه با بار سنگین تلفات تضعیف خواهد شد. برعکس، پس از انتخاب شدن به عنوان نخست وزیر در سال ۲۰۰۱، آریل شارون و سایر مقامات تندروی اسرائیلی از خشونت به عنوان دستاویزی برای تخریب وجهه دولت فلسطینی و رهبر آن استفاده میکردند.

تا سال ۲۰۰۲ و در پی تهاجم همه جانبه اسرائیل و اشغال مجدد شهرهای فلسطینی، مقر عرفات در رام الله تحت نام المقطعه (Al-Muqa’ta) تحت محاصره ارتش اسرائیل قرار داشت و در میان تانکهای این ارتش در بر گرفته شده بود. وی به مدت دو سال عملا یک زندانی به شمار میرفت تا اینکه به دلیل بیماری ناگهانی جهت مداوا به بیمارستانی در پاریس فرانسه انتقال یافت. در ۱۱ نوامبر ۲۰۰۴، یاسر عرفات در سن هفتاد و پنج سالگی چشم از جهان فرو بست.

میراث عرفات

قریب به هشت سال پس از مرگ وی، پروسه صلح اسلو که عرفات آن را برای مردم خویش به ارث گذاشته بود، مسکوت گذاشته شده و فلسطینیان در شرایطی منزوی تر و متفرق تر از هر زمان دیگری به سر میبرند. کرانه باختری و نوار غزه نه تنها از نظر جغرافیایی از یکدیگر جدا افتاده اند، بلکه شاهد اختلافات سیاسی خونین بین فتح و حماس نیز بوده اند. حماس یک جنبش مقاومت اسلامی است که به دفعات مورد تحسین و تایید و سپس غضب عرفات واقع گردیده است.

سکونت یهودیان در کرانه باختری افزایشی چشمگیر داشته است و اکنون دیگر سازش دو دولت مستقل و مجزا را میتوان امری تقریباً محال دانست. جامعه فلسطینی اکنون خود را با چالشی عظیم روبرو میبیند: یافتن ابزاری جدید برای پیشبرد نهضت آزادی‌بخش ملی و تامین حقوق فلسطینیان.

با این حال، ابزار دستیابی به اجماع ملی یا همان سازمان آزادی‌بخش فلسطین دیگر کارایی ندارد و رهبران سالخورده آن روز به روز بیشتر از مردم فاصله میگیرند. علاوه بر این، از آنجا که پس از پروسه صلح اسلو، مرکز زد و بندهای سیاسی به سرزمینهای اشغالی کشیده شده است، فلسطینیان ساکن در سایر نقاط جهان به طور کامل از شرکت در پروسه تصمیم گیری کنار گذاشته شده اند. امروزه، سازمان آزادی‌بخش فلسطین نیازمند اصلاحات تازه و تجدید ساختار جدی است. هرچند بسیاری از این پیشرفتها رفته رفته خود را نشان میدهند، اما اختلافات و جنگ قدرت درون بدنه سیاسی فلسطینیان، مانعی جدی سد راه دستیابی به اتحاد و پیشرفت به شمار میروند.

این اختلافات که از همان آغازین روزهای مقابله با اسرائیل وجود دارند، مردم فلسطین را به ستوه آورده اند، ولو اینکه طی چند دهه آنها رهبری بنام عرفات داشتند که قادر بود اتحادی هرچند شکننده میان گروههای مخالف فلسطینی پدید آورد. نه هیچ کدام از رهبران امروز فلسطین توانسته است محبوبیت عرفات را کسب کند و نه دولت فلسطینی شامل محمود عباس جانشین عرفات – که بیش از اینکه مردمگرا باشد، سیاستمدار است – توانسته است ملت فلسطین را تحت یک چتر اتحاد گرد هم آورد.

علاوه بر این، فلسطینیان هنوز به طور کامل از سایه حکومت یک شخص واحد خارج نشده اند و اینکه سرنوشت یک ملت در دست تنها یک شخص به عنوان یگانه رهبر کشور است، ریشه بسیاری از معضلات و ناکامیهای امروز فلسطین میباشد. واقعیات امروز از بسیاری جهت پیامد تصمیماتی است که عرفات در عصر خود اتخاذ کرده بود. هرچند وی در نهایت موفق شد حقوق مردم خود برای تصمیم گیری درباره سرنوشت شان را تامین نماید، اما خود او نمی توانست همیشه تصمیم درست را اتخاذ نماید. میراث یاسر عرفات کماکان به صورت این اوضاع نابسامان و مشکلات جدی فراروی جنبش فلسطینی که خود عرفات برپا کرد، نمود پیدا میکند.