طبق عرف سیاسی نظام جدید عراق که از سال ۲۰۰۶ آغاز شد، اکثریت اعضای پارلمان با دکتور برهم صالح به عنوان رئیس جمهوری و دکتورعادل عبدالمهدی به عنوان نخست وزیر موافقت کردند. با این انتخاب دوره نخست وزیری حیدرالعبادی به پایان رسید. دورهای که موفق شد کشور را از منازعهای خطرناک که وحدت عراق را تهدید میکرد، نجات دهد.
سهمخواهی سیاسی درعراق، عرفی است و به شکل قانون نیست که ریاست جمهوری را به کردها، نخست وزیری سهم شیعیان و ریاست پارلمان را به سنیها بسپارد. مدل سیاسی خوبی نیست بلکه این شیوه به اختلافات فرقهای و نژادی بیشتر دامن میزند ودر درون خود مشکلات بزرگتری دارد، اما این تنها قایقی است که میتواند عراق را به ساحل امن آینده برساند. انتخاب صالح و عبدالمهدی گامی بسیار مثبت است که نمونه دوگانهای معتدل و مطلوب در دوره عراق محاصره شده درآشوب همچون ایران و سوریه را نشان میدهند. همچنین با وجود بقایای فتنه خفته بیدار گروههای تروریستی و ملیشیای مسلح که همچون آتش زیر خاکستر درعراق باقی مانده است.
بسیاری پس از پایان دادن به رقابت و اعلام نتیجه انتخاب دو رئیس، نفس راحتی کشیدند. همه ما آرزو میکنیم عراق را مستقل از دخالت خارجی ببینیم که وقتش و توانش را صرف پیشرفت داخلی بکند. عراقی مستقل، یکپارچه وعزیز. منطقه خاورمیانه میتواند جبههای از جبهههای آشوب که همه را تهدید میکند، ببندد. میخواهیم عراق به مجموعه کشورهای امن ملحق شود و به توسعه توجه کند و پاسخگویی به نیازهای شهروندانش که نه از امروز بلکه از چهل سال تاکنون در فلاکت و شرایط سخت روزگار میگذرانند، را در سرلوحه کارهایش قراردهد.
امنیت و آرامش یکی از مشکلات مزمن عراق پس از سرنگونی نظام در ابتدای این هزاره است. در دوره آشوب و غیبت حکومت مرکزی، تروریسم و مداخله بیگانگان افزایش یافت و با افزایش نفوذ ملیشیای مسلح به اوج رسید. براساس آخرین آمار، جمعیت عراق از مرز سی و هشت میلیون نفرگذشت و در نتیجه مشکلاتش بیشتر میشوند و به بیست سال زمان نیاز دارد تا بتواند ازعهده تأمین نیازهای اولیه از جمله آب و برق و ایجاد زیرساخت از قبیل راه و فرودگاه و غیره برآید. جمعیت عراق در سال ۱۹۷۹ و با روی کارآمدن صدام، ۱۲ میلیون نفر بود. صدام همه درآمدها را صرف نظامیگری و حکومت و جنگها کرد.
با انتخاب صالح و عبدالمهدی آرامش برمنطقه حاکم شد چرا که توقف پروژه انتقال قدرت سیاسی و ایجاد خلأ و نزاع برسر قدرت و تجزیه کشور و مداخله بیگانه، مایه نگرانی واقعی بود. سناریوی منفی دیگر انتخاب شخصیتهایی متمایل یا دارای گرایش و وابسته به خارج همچون ایران بود. عراق در مخمصه بزرگی قرار میگرفت به خصوص همزمان با اجرای تحریمهای امریکا علیه ایران. دکتر برهم را به عنوان شخصیت سیاسی با تجربه و دارای روابط گسترده با همه قدرتهای منطقهای و بینالمللی میشناسیم. همچنین دکتر عادل عبدالمهدی که در سالهای گذشته برای چنین پستی نامزد شده بود. علیرغم اعتراضهای طبیعی و مورد انتظار در سیستم سهمیهای و رقابت حزبی و منطقهای درون خود عراق، کردها پس از تلاش برای استقلال به بازسازی روابط خود با حکومت مرکزی نیاز دارند و کشتی بغداد به رهبری با دیدگاه سیاسی روشن نیاز دارد تا آن را به دور از فشارهای ایرانی به دریا بزند. ایرانی که از عراق به عنوان استمرار ژئوپلتیکی خود بهره میبرد تا در مواجهه با قدرتها از آن به عنوان چارپای سیاسی استفاده کند. و باز برای عملیات پولشویی، فروش نفت و شکستن تحریمها درواردات، به عنوان چارپای اقتصادی بهره ببرد. برای لشکر قدس و بقیه نیروهای سپاه انقلابی ایران، نقش چارپای نظامی را بازی کند. اینان تا حدودی موفق شدند برخی ملیشیای عراقی را به عنوان پیاده نظام ارزان قیمت خود به خدمت بگیرند تا در سوریه و یمن و دیگر مناطق برای نظام خامنهای جنگ نیابتی کنند.
اختلافات ایران و امریکا-علیرغم مخاطرات و بدیهایش- میتواند برای رهبری جدیدعراق فرصتی یگانه باشد تا کشتیشان را به دور از طمعورزی ایران به دریا بیاندازند. همه منتظر شنیدن سیاست جدید رهبران جدید عراق از بغدادند. سخنانی روشن و جدی که، عراق و عراقی هرگز در میان این جنگ طرف کسی را نمیگیرند و اجازه نمیدهند معبری برای سپاه انقلابی و بازار قاچاقش بشود.