در آب‌های سنگین: برنامه هسته ای ایران، ریسک جنگ و درس هایی از ترکیه

گروه بحران بین الملل، ۲۳ فوریه ۲۰۱۲

این گزارش اثری فوق العاده ارزشمند برای افرادی است که مایلند بحران کنونی مرتبط با عزم ایران جهت دستیابی به فناوری هسته ای و تلاش های ایالات متحده و اسرائیل جهت متوقف ساختن این برنامه را درک نمایند. با این حال، این گزارش با تایید اینکه راه حل صرفاً دیپلماتیک، چشم اندازی بعید می نماید، به نوبه خود مایوس کننده نیز می باشد.

در رابطه با دیدگاه کنونی امریکا در خصوص ایران و تلاش ایران برای دستیابی به فناوری هسته ای، این گزارش تصویری روشن از چشم اندازهای موفقیت سیاست جدید ترسیم می نماید. این گزارش به درستی خاطرنشان می سازد که تا به امروز، تحریم ها کاملا در دستیابی به هدف اصلی که اعمال شده بودند، بیهوده و بی فایده واقع شده اند: این هدف ارعاب و منصرف ساختن رهبران ایران از سرمایه گذاری و توسعه فناوری در این حوزه بوده است. ایران که در سال ۲۰۰۶ فاقد سانتریفیوژهای فعال بود، امروزه دارای چندین هزار سانتریفیوژ فعال در دو سایت غنی سازی مجزا، یک زیرساختار هسته ای پیچیده و ذخیره اورانیوم غنی شده است.

نتیجه گیری آن درباره برخوردهای نظامی احتمالی اسرائیل بویژه در مواقع تنش های بالا نیز واضح و گویا می باشد و به نظر می رسد هر روز اظهارات جدیدی از طرف واشنگتن یا تل آویو شاهد هستیم مبنی بر اینکه ایران هسته ای “غیرقابل تحمل” است و برای ممانعت از آن “همه گزینه ها روی میز هستند.” این گزارش اشاره می دارد که منهدم ساختن تاسیسات هسته ای ایران از طریق بمباران هوایی غیرممکن است، یعنی محال است به نوعی حمله اسرائیل به راکتور اوسیراک در عراق در اوایل دهه ۱۹۸۰ تکرار گردد. مواردی چون پراکنش گسترده تاسیسات ایران، این واقعیت که ایران بتواند پس از بمباران مجددا برنامه را از سر گیرد و عمق و شدت عملکرد شبکه دفاع هوایی ایران این هدف را به عملیاتی زمان بر، پرهزینه و مشکل مبدل می سازد که احتمالا فراتر از توانایی های اسرائیل است.

این گزارش تفسیری ارزشمند بر تفکر راهبرد استراتژیک اسرائیل ارائه می دهد. همچنین از یک دوگانگی پرده بر می دارد که به سردرگمی برخی ناظرین منجر شده است و خود یک جزء خطرناک دیگری به بلاتکلیفی جاری می افزاید. مقامات و سیاستمداران اسرائیلی همواره از سال ۱۹۸۲ درباره تهدیدی که ایران هسته ای به همراه خواهد داشت، هشدار داده اند. اما تصمیم گیری در دستگاه امنیت ملی اسرائیل گاه و بیگاه غیرشفاف و مبهم می باشد ولی برآیند افکار سیاسیون، تایید ضرورت و موثریت برخورد با برنامه هسته ای ایران پیش از اینکه ‘به نقطه بی بازگشت’ برسد، می باشد: آیا این تهدید اسرائیل جدی است، آیا ابزاری برای اعمال فشار بر واشنگتن و غرب جهت رسیدگی به مسئله و سامان دادن اوضاع است و یا هر دو مورد؟
در زمینه ارائه پیشنهادات جهت حل آنچه مشکلی حل ناشدنی می نماید، این گزارش علناً از ترکیه و نزدیکی آن به ایران به عنوان کلید حل مشکل نام می برد. در نتیجه، نویسندگان بخشی از مطالب را به بررسی روابط دوجانبه میان ایران و ترکیه اختصاص می دهند، رابطه ای که اهمیت آن در آینده دوچندان خواهد بود.

این گزارش تشریح می سازد که چگونه ترکیه در پی استفاده از روابط حسنه خود با هر دو کشور ایالات متحده و ایران برای ایفای نقش میانجی طی دو سال اخیر بوده است. همچنین، بر پایه تحلیل خود از روابط ترکیه-ایران پیشنهاد می دهد از ظرفیت ترکیه به بهترین شکل ممکن کمک گرفته شود و راه حل مسئله را در پیش گرفتن یک استراتژی تعاملی عمیق در ارتباط با تمامی مراکز قدرت در سیستم سیاسی پیچیده داخلی ایران – نه فقط رئیس جمهور و رهبر – با هدف جلب موافقت تعداد هر چه بیشتری از سیاستمداران ایرانی می داند.

اما آیا این راه حلی واقع بینانه است؟ گزارش به تشریح مفصل و مو به موی روابط میان دو کشور بویژه روابط اقتصادی رو به رشد می پردازد، اما از ذکر این مسئله که روابط دو کشور بدون تنش نیز نبوده است، غافل نمی ماند. ترکیه در تلاش است تا نقش میانجیگری در این موضوع را از نقشی “پیش گیرانه” به “مباحثه ای و مذاکره ای” تغییر دهد و موفقیت این کشور (به همراه برزیل) در حل و فصل مسئله تبادل سوخت هسته ای با ایران حتی آنطور که مکرراً عنوان می شود، برای خود هیئت میانجیگر نیز غافلگیر کننده و جالب توجه بود.

نویسندگان گزارش تایید می نمایند که مداخله ترکیه به نوعی “بازی خارج از گود” بوده است. مرکز ثقل اختلافات، مثلث ایرانی-امریکایی-اسرائیلی است و ارتباطات میان این سه کشور ماهیتی متفاوت با ارتباطات میان ایران و ترکیه دارد، که همین امر سبب شده است دیپلماسی ترکیه در وهله نخست موفق عمل کند. سپس پیشنهاد می دهد که مدل تعاملی ترکیه ممکن است در مقیاس کلان تر قابل تکرار نباشد. این گزارش همچنین تایید می نماید که بخش غالب تنش میان ایران و ایالات متحده ریشه در سیاست های داخلی در هر دو کشور دارد و به هیچ وجه مشخص نیست که آیا این وضعیت امکان رویکردی کاملا دیپلماتیک و مداوم را ممکن سازد.

با این همه، این گزارش یک اثر پژوهشی ارزشمند و به هنگام است که ارزش مطالعه گسترده و دقیق هم از جنبه هشدار و هم از جنبه راهنمایی را دارد. نتیجه گیری اصلی آن بی تردید صحیح است: دیپلماسی یقیناً تنها راه حل ممکن است. آنچه جاری نگرانی دارد این است که گزارش اشاره می نماید آنهایی که تمام هم و غم خود در رویارویی با ایران را بر پایه دیپلماسی قرار دهند، از بازی کنار گذاشته می شوند.

متن کامل گزارش را می توانید در اینجا مطالعه فرمایید