گروهی از مصریان روبروی سفارت عربستان در قاهره گردهم آمده و خواستار بازگشت سفیر عربستان به آن کشور شدند.

گروهی از مصریان روبروی سفارت عربستان در قاهره گردهم آمده و خواستار بازگشت سفیر عربستان به آن کشور شدند.

حمله اخیر به سفارت عربستان سعودی تازگی ندارد. یک سال اخیر شاهد جو تنش و ارعاب بوده‌ایم، اما خرابکاری در سفارت و کنسول‌گیری‌ها، توهین به رهبری عربستان سعودی، و کمپین‌های تخریب وجهه و سیل توهین‌ها در برخی رسانه‌های تلویزیونی مصری و تارنماهای شبکه اجتماعی، روی هم رفته بسیار زیاد بوده است. سعودی‌ها مجبور شدند که یا توهین‌هایی که «برخی» – من نمی‌گویم «همه» – به رهبری و مردم عربستان سعودی می‌کنند، بپذیرند و یا قاطعانه به آن پاسخ بدهند، هرچند این پاسخ قاطعانه روابط دوسویه دو کشور را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

اگر شما ماهیت این توهین‌ها را بررسی کنید، درمی‌یابید که آنها از کلیشه‌های معمول برای توجیه رویدادها استفاده می‌کردند. مصر، عربستان سعودی را آنگونه می‌بیند که معمولا دیده می‌شود، و همینطور خوانش یا تفسیر عربستان سعودی از کمپین‌های ضدسعودی، همانگونه است که همسایه‌اش مصر در انظار دیده می‌شود. هیچ نیازی برای احیای چنین کلیشه‌هایی نیست، به این علت که این‌ها تصاویری هستند که کمتر حقیقت دارند و بیشتر آلوده به وهم و خیال هستند. ویژگی‌های منفی که در وصف یک شخصیت مصری گفته می‌شود، می‌تواند درباره یک شخصیت سعودی هم صادق باشد. به عبارت دیگر، تصورهای نادرست رایج که بار منفی دارند، بازتابنده یک فرهنگ منفی مشترک هستند، تا آنکه بازگوکننده ویژگی‌های طرفین باشند.

در هر رابطه بین دو کشور، دو ملت، و یا حتی بین دو فرد، یک تاریخ یا تجربه مشترک حاضر است، که شامل جنبه‌های مثبت و منفی، و یا به زبانی ساده‌تر، خاطره‌های خوب و بد است. اگر رابطه بین او دو تنش‌آلود شود، یکی یا هردو سیاهه‌ای از خاطرات بد و گله‌ها را رو می‌آورند، که برخی واقعی و برخی خیالی هستند. با این حال، هر دوی این طرفین می‌توانند دلایل یا شرایطی را رو کنند، که برهان مستدلی برای تقویت رابطه‌شان باشد.

رابطه بین فرانسه و انگلستان را در نظر بگیرید، که در جنگ یکصدساله (۱۴۵۳-۱۳۳۷) با یکدیگر در نبرد بودند، و در نهایت به گسترش امپراطوری هر دوی این کشورها انجامید. با این حال، هر دوی این کشورها تاریخی از ازدواج بین خانواده‌های سلطنتی و مردم عادی را مشترک دارند، و افزون بر آن، مبادلات فرهنگی و تجاری زیادی داشته‌اند.

استفان کلارک، سال گذشته در کتاب جالب خود با عنوان «۱۰۰۰ سال آزردن فرانسوی‌ها» می‌گوید که اختلافات بر سر مسائل حاشیه‌ای و طعنه‌ها بین دو کشور فقط محدود به دوران امپراطوری‌ها گذشته نبوده است، بلکه برخی از این نظرات و توهین‌ها حتی در زمان اوج همکاری فرانسوی‌ها و بریتانیایی‌ها ادامه داشته است، درست در زمانی که این دو تلاش کردند که اتحاد سیاسی و اقتصادی در بین اروپایی‌ها به وجود آورند.

رئیس جمهور اسبق فرانسه، والری ژیسکار دستن، یکبار مارگارت تاچر، نخست وزیر بریتانیا را یک «شهرستانی طبقه متوسط» توصبف کرد. فرانسوا میترراند، دیگر رئیس جمهور اسبق فرانسه، نیز یکبار مارگارت تاچر را زنی با ذهنیت «خوار و بار فروش» توصیف کرد، که در واقع کنایه به تصویر کلیشه‌ای از بریتانیایی‌ها داشت که مردمی هستند که در مغازه‌ها خواروبار می‌فروشند. اگر فکر می‌کنید که این توصیف‌ها برخورنده هستند، کلارک می‌گوید که سفارت بریتانیا در پاریس یکبار در تالار اصلی استقبال از میهمانانش، یک نقاشی بزرگ از دوک ولینگتون گذاشت که در جنگ واترلو، ناپلئون را شکست داد (۱۸۱۵). مثال‌های امروزی بسیاری از این رابطه نفرت و دوستی وجود دارند، که نشان‌دهنده تاریخ روابط بسیاری از کشورهای اروپایی است. برای مثال، تاچر به گورباچف از نگرانی‌هایش درباره اتحاد آلمان غربی و شرقی در سال ۱۹۹۰ سخن گفت، در حالی که آمریکایی‌ها روابط ناپایداری با بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین داشتند، حتی پس از فروپاشی بلوک شرق و حتی اخیرا، برخی از آمریکایی به موضع فرانسه در قبال حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ (که فرانسه مخالف آن بود) اعتراض کردند، و خواستار آن شدند که «چیپس فرانسوی» به «چیپس آزادی» تغییر نام یابد.

برگردیم به تاریخ خاورمیانه. به ندرت می‌توانیم دو کشور عرب را پیدا کنیم که چنین مجموعه‌ای از «کلیشه‌های تحریف‌شده» بر ضد یکدیگر نداشته باشند.حتی در یک کشور می‌توانید پیش‌داوری‌های منطقه‌ای و قبیله‌ای ببینم، حتی اگر درگیری‌های ناسیونالیستی و پارتیزانی که در یک منطقه هست، را در نظر نگیریم. در عراق، از یک سو، بین ترک‌ها و کرد‌ها و از دیگر سو بین سنی‌ها و شیعیان تنش است. حتی در یک کشور نسبتا همگن مثل مصر، تفاوت‌های طبقاتی و منطقه‌ای وجود دارد، وقتی که یک فرد با توجه به اصلیت و بومیتش توصیف می‌شود، چیزی که هیچ کشوری از آن مبرا نیست.

در بجران اخیر بین مصر و عربستان سعودی، یک گروه کوچک بیرون آمدند، تنور تنش را داغ کردند، و از رهبران سیاسی عربستان سعودی توصیف‌های توهین‌آمیز کردند – رهبرانی که هم داخل و خارج عربستان، محترم، مردمی و مقبول عام هستند. با این حال، در همان حال، برخی از داخل مصر آنچه رخ داد را محکوم کردند و بابت هر توهینی را که تمامیت عربستان سعودی را نقض کرده باشد، عذرخواهی کردند.

در برابر چنین صحنه‌هایی، دو مکتب فکری هست: یکی آنکه عمق روابط تاریخی بین مصر و عربستان سعودی را به خاطر می‌آور و مخالف آن است که برادری و تاریخ مشترک بین این دو کشور، آسیب ببنید. دومی به دنبال آن است که در آتش در تنور اختلافات بریزید، و تحت شعارهایی نظیر «نگاهداشت عزت» و احیایی «شوونیسم» ملی‌گرایانه، روابط با دنیایی بیرون را تیره کند.

واقعیت آن است که روابط بین عربستان و مصر، و یا هر دو کشور دیگر در این خصوص، با احترام متقابل، تاریخ مشترک، زبان مشترک، و ازدواج‌های مشترک، همراه است؛ اما بالاتر از همه این‌ها، منافع سیاسی دوطرفه است. از زمان شکل‌گیری حکومت عربستان و استقلال مصر، روابط این دو بر پایه منافع طرفین شکل گرفته است. هر زمان که مصر منافعش را در عربستان سعودی یافته است، روابط شکوفا شده و همکاری شکل گرفته است. وقتی که مصر، سوی سیاسیش را تغییر داده، منافعش متفاوت شده و روابط تنش‌آلود شده است. در زمان پادشاهی مصر، فصولی از همگرایی و فصولی از تنش بوده است. و در دوره پس از انقلاب ۱۹۵۲، مراحلی بوده است که روابط تا نقطه شکست به تنش آلوده بوده است، و مراحلی از همگرایی بوده است که دو کشور منافع مشترکشان را پی‌ریزی کرده‌اند.

الکساندر ونت، عالم سیاسی شناخته شده، نظریه مهم روابط بین‌الملل را در اواخر دهه ۹۰ در کتاب خود با عنوان «نظریه اجتماعی سیاست بین‌الملل (۱۹۹۹)» پی‌ریزی کرد، که در آن او روابط بین کشورها را در پایه تاریخ مشترک بین هر دو کشور، خلاصه کرد. او سه نوع رابطه را تعریف کرد: دشمنی (بر پایه رویکرد واقع‌گرایانه «توماس هوبز»)، رقابت (بر پایه رویکرد سودمندگرایانه «جان لاک») و دوستی (بر پایه رابطه ایده‌آل‌گرایانه «ایمانوئل کانت»). این سه فرهنگ بر رفتار دولت‌ها بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند، و پس از آن سطح دیگری است که چگونگی پیاده‌سازی این فرهنگ را در محیط توسط دولت‌ها را تبیین می‌کند. یک کشور ممکن است که ارزش‌ها – و همچنین منافع – از طریق زور (قدرت اقتصادی و نظامی) و یا مبادلات، یا گرفتن امتیاز در ازای صلح دوباره، و یا استفاده از قدرت نرم فرهنگ خود باشد. دو کشور را در نظر بگیرید. یکی از آنها می‌خواهد دموکراتیک و لیبرال باشد، مثل آمریکا. دیگری می‌خواهد انقلابی و مذهبی باشد، مثل ایران. هر دوی این کشورها از نیروی نظامی استفاده می‌کنند که ارزش‌هایشان را بپراکنند و در عین حال، از قدرت نرم در محیط اطرافشان استفاده می‌کنند.

اگر بخواهیم نظریه ونت را ساده‌تر کنیم، می‌توانیم بگوییم که رژیم‌هایی هستند که بر طبل زور می‌کوبند تا دیگر کشورها را به پذیرش سیاست‌هایشان وادارند. همچنین کشورهایی هستند که رویکرد انقلابی را برمی‌گزینند و به تبع آن سعی می‌کنند که انقلاب خود را صادر کنند – و یا دست کم پیام خود را منشتر کنند – و صرف نظر از آنکه ارزش‌هایشان چه بوده است، از این راه به منافعشان دست یابند. اهمیت نظریه ونت در این موضوع است که روایط حسنه بین هر دو کشوری لزوما از یک فرهنگ خاص نشأت نمی‌گیرد: برای مثال، هر دو کشور انقلابی، می‌توانند به چشم‌اندازشان – یا انقلابشان – بر دیگری ارجحیت دهند. در چنین شرایطی، رقابت تاریخی دو کشور کمونیست چین و اتحاد جماهیر شوروی را در نظر بگیرید، یا دو رژیم بعثی صدام حسین در عراق و حافظ اسد در سوریه.

روابط بین عربستان سعودی و مصر با چنین رویکردی تفسیرپذیر است. در طول ادوار تاریخ، یک طرف سعی کرده است که چشم‌انداز خود را بر دیگری تحمیل کند. و همچنین دوره‌ای بوده است که در آن هر طرف سعی کرده که اولویت را منافع دوطرفه و یا مشترک قرار دهد. و ما هم‌اینک در مرحله‌ای هستیم که برخی می‌خواهد روابط را بر اساس چشم‌انداز انقلابی جدید بازتعریف کنند، همان‌گونه که شاهد موج انقلابی یا ناسیونالیستی در دول خلیج فارس در دهه ۶۰ میلادی بودیم.

امروزه مصر از دوران پرآشوبی عبور می‌کند که در آن نیروهای مختلف سیاسی با یکدیگر بر سر بازتعریف اولویت‌ها رقابت می‌کنند و خوانش جدیدی از منافع ملی مصر پس از سقوط رژیم سابق می‌دهند. دسته‌ای بر این باورند که منافع مصر با ادامه صلح با عربستان ممکن است. در مقابل، دسته‌ای هستند که می‌گویند منافع مصر در فاصله گرفتن از عربستان سعودی، و متحد شدن با رژیم مذهبی مثل ایران، نهفته است.

روابط بین این دو کشور به موقعیت پیشین خود باز نمی‌گردد، مگر آنکه چشم‌انداز آنانی که منافع مصر و عربستان را همسو می‌بینند، بر آنانی که خواستار تغییرند غلبه یابد. از این رو، ما باید به پشتیبانی صداهای دوستی در مقابل طرفداران جدایی برخیزیم. اگر هر یک از طرفین به تشدید این اختلاف متوسل شود و با کلیشه‌های تحریف‌یافته از دیگر طرف، این را توجیه کند، این مهم میسر نمی‌شود.

عربستان سعودی و مصر منافع مشترکی دارند که فراتر از هرگونه اختلافی است. هر کشور باید به فاز تأکید بر اهمیت حفظ این منافع برگردد. شکی نیست که احترام دوسویه مهم است، اما از آن مهمتر، منافع است.