نماد برنزی زن و مرد – عکس از گتی ایمجز

نماد برنزی زن و مرد – عکس از گتی ایمجز

امروزه دیگر حضور زنان در فعالیت های اجتماعی محدود به شهرهای بزرگ ایران نیست و در شهرهای کوچک با جمعیت ده هزار نفری نیز زنان علاوه بر حضور در مشاغل رسمی (معلمی، کارمندی) در کافی نت ها، لباس فروشی ها، رستوران های کوچک و آژانس تاکسیرانی مخصوص زنان مشغول به کار هستند.

با این حال نابرابری های حقوقی و فرهنگی محسوسی میان زنان و مردان در ایران امروز بخاطر غلبه فقه اسلامی – شیعی در قوانین و فرهنگ مرد سالارانه در زندگی روزمره، در جریان است. با همه تغییرات مهمی که حضور اجتماعی زنان در سیمای جامعه بوجود آورده و افزایش آگاهی عمومی را باعث شده اما نابرابری حقوقی در طلاق، مجازات اسلامی، ارث، حضانت فرزندان، بازکردن حساب بانکی برای فرزندان، حجاب و … موانع مهمی بر سر برابری حقوقی زنان و مردان ایجاد کرده است. کاهش این نابرابری ها موضوع تلاش فعالان حقوق زنان در ایران از طیف های متفاوت فکری – سیاسی (زنان اصول گرا، فمینیسم های اسلامی و سکولار) است.

جایگاه فمینیسم اسلامی

فعالان حقوق زنان در ایران طیف های گوناگونی را شامل می شوند. در سویه راست طیف، زنان مذهبی اصول گرا حامی حکومت اسلامی قرار دارند(مانند جامعه زینت) که قوانین و احکام اسلامی درباره زنان مانند: حجاب، اولویت خانواده بر شغل و .. را به طور کلی می پذیرند اما به دنبال تغییر مواردی چون چند همسری، اجازه خروج از کشور و غیره هستند.

در میانه طیف، فمینیست های اسلامی جای می گیرند که به قول فاطمه راکعی نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی “در چهارچوب اصول اسلامی، معنوی و اخلاقی برای برابری حقوق انسانی شان با مردان تلاش می کنند.”.

این طیف معتقدند که اسلام ظرفیت پذیرش برابری حقوقی زنان و مردان را دارد اما در مسائلی مانند هموسکسوالیته و حجاب، تاکید بر عدم آمیزش آزادانه زن و مرد و حرمت خانواده رویکرد محافظه کارانه ای را دنبال می کند.

در سویه چپ طیف ابتدا فمینیست های سکولار و سپس فمینست های رادیکال قرار دارند. طیف سکولار با تکیه بر اصول جهانی حقوق بشر به برابری ذاتی همه انسان ها معتقدند و بدنبال تطبیق قوانین اسلامی با حقوق مدرن برابری زن و مرد نیستند. از نظر آنها جامعه ایران هم مانند همه جوامع مدرن دموکراتیک باید قوانین برابر را جایگزین قوانین نابرابر کند. اما فمینیست های رادیکال از این هم فراتر رفتند و معتقد شدند که نه تنها قوانین و روابط اجتماعی موجود مرد سالارانه است بلکه محتوای موجود علم، تمدن، سیاست نیز مرد سالارانه است و باید بطور بنیادی تغییر کند.

سیمای فمینیسم اسلامی در ایران

فمینیست های اسلامی معتقدند در مسئله نابرابری حقوق زن و مرد، اشکال از قرآن یا احکام اسلامی نیست بلکه هر مشکلی هست از مسلمانی ما و فرهنگ مرد سالارانه حاکم بر تفاسیر متون دینی است. آنچه باید اصلاح شود روش ما در تفسیر قرآن و احکام است که می توان به کمک فقیهان روشن اندیش احکام فقهی را در جهت برابری زن و مرد تغییر دارد.

شهلا اعزازی استاد جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی به المجله می گوید:” فمینیست های اسلامی معتقدند یک بازنگری در مسائل مذهبی چه در قرآن و چه در احادیث باید صورت گیرد چرا که تمام اینها با یک دید مردانه نوشته شده و منافع زنان را در نظر نگرفته اند و اینها سعی می کنند که مناسب روزش بکنند و تغییری در آن به وجود آوردند.”

این نگاه با گسترش اسلام سیاسی پیش از انقلاب ۱۹۷۸ پیوند تاریخی دارد. تلاش های مهدی بازرگان و سپس علی شریعتی که معتقد بودند اسلام قابلیت تطبیق با جهان مدرن را دارد و حتی ارزش های متعالی تری از فرهنگ غربی را دارا است زمینه شکل گیری فمینیسم اسلامی تلقی می شود. به همین خاطر زیبا میرحسینی معتقد است “فمینیسم اسلامی … فرزند ناخواسته ی اسلام سیاسی است”.

زنان مذهبی و سنتی که با فرایند انقلاب بیش از پیش در عرصه اجتماعی ظاهر شدند بسیار زود طعم نابرابری های حقوقی را چشیدند. بعد از جنگ عراق و ایران، بخشی از زنان برابری خواه که دل در گرو اصول اسلامی داشتند(ژیلا موحد شریعت پناهی، هاله سحابی) تلاش های خود را صرف پژوهش هایی در قرآن، تاریخ و فقه اسلامی، گفتگو با مراجع تقلید شیعه، چانه زنی با نمایندگان مجلس و نهادهای سیاسی و مذهبی، انتشار مجلات و روزنامه های زنان کردند تا از این طریق امکان تغییر احکام و قوانین اسلامی درباره زنان را ایجاد کنند.

فاطمه راکعی نماینده پیشین مجلس که مخالفتی با نامیدن خود به عنوان فمینیست اسلامی ندارد در تشریح این گرایش به المجله می گوید: “در عصر ما با منش و روشی که حضرت امام خمینی درباره مسائل زنان داشتند ما احساسمان این است که در اسلام ظرفیت بسیار زیادی برای دستیابی زنان به حقوق انسانی شان وجود دارد. خصوصا با تطبیق احکام و قوانین اسلامی با مقتضیات زمان و مکان که امام خمینی روی آن تاکید بسیارمی کردند ما مطئمن هستیم که زنان می توانند به بسیاری از تبعیضات پایان دهند.”

وی در توضیح مبانی فمینیسم اسلامی می گوید: “ما چون تلاش هایمان بر اساس اعتقادات و باورهای اسلامی است و آن را آگاهانه می پذیریم با گروههای دیگر مسائل مان فرق دارد و در برخی چیزها مثلا در مسائل اقتصادی زنان و این که در خانواده به زنان زور نگویند ممکن است با دیگر گروه ها همپوشانی داشته باشیم. اما مرزبندی ما در اعتقادات اسلامی است. ما سعی می کنیم آنطوری که خداوند از طریق پیامبران گفته اند زندگی کنیم تا رستگار شویم. از این منظر تاکید بر عدم آمیزش آزادانه زن و مرد با هم و تاکید بر خانواده و تداوم نسل ها از اصول اصلی فمینیسم اسلامی است. این ها را ما به عنوان اصول و باورهای دینی قبول داریم و دیگر مسائل فرعی و اجتماعی هستند. ما فکر می کنیم اگر این چهارچوب را رعایت کنیم می توانیم در چهارچوب قوانین بین المللی مثل کنوانسیون رفع تبعیض از زنان کار بکنیم و عضو شویم.”

مشخصه مهم دیگر این گرایش اهمیت حجاب و مخالفت با حجاب اجباری است. این گرایش در مورد حجاب دیدگاه محافظه کارانه دارد و با اینکه قابل، یکی از فقیهان نواندیش در پژوهشی واجب نبودن پوشش سر را مورد تاکید قرار داده اما این گرایش در پذیرش آن با احتیاط فراوانی برخورد کرده و اصولا مسئله حجاب را مشکل اصلی زن مسلمان ایرانی نمی داند.

راکعی تاکید می کند که: “کسانی که محقق در اسلام هستند در نوشته هایشان حجاب سر را جزو اصول دین نمی دانند اما اگر بنا باشد کسی واقعا اسلام را رعایت کنند، حجاب ظاهر مکمل چیزهایی است که دین می گوید و ما را از نگاهها حفظ می کند. با این حال همین محققان اسلامی مجاز می دانند اگر زنان مسلمان به جامعه ای بروند که حجاب مسئله نیست و همه بی حجاب اند می توانند روسری شان را بردارند.”

تفاوت فمینیسم اسلامی و سکولار

تلاش فمینیسیم های اسلامی و سکولار بر مبانی مختلفی استوار است. در مصاحبه خود با المجله، راکعی خاطرنشان کرد فمینیسم اسلامی بر این اساس شکل گرفته که “اساسا فرودستی و فرادستی به لحاظ رنگ و نژاد و طبقه و جنسیت در اسلام وجود ندارد.”

در مقابل فمینیسم سکولار معتقد است که قوانین اسلامی – فقهی ریشه ظلم و ناعدالتی بر علیه زنان است بنابراین باید این قوانین را به کلی کنار گذاشت و قوانین جدیدی بر اساس دستاوردهای دنیای مدرن را جایگزین آنها کرد. روش سکولارها برای تغییر قوانین تبعیض آمیز نه استفاده از گفتار مذهبی بلکه تکیه بر مصلحت عمومی و نشان دادن این مسئله است که بسیاری از قوانین تبعیض آمیز به مصلحت جامعه و حکومت نیست و جامعه آنها را نمی پذیرد بنابراین باید به این شیوه بر حکومت فشار آورد که این قوانین را اصلاح کند.

فمینیست های اسلامی در مسئله آزادی روابط زن و مرد، هموسکسوالیته و الویت بندی های ارزشی (مثل اولویت خانواده و فرزندان) با سکولارها مرزبندی دارند. راکعی بر این باور است که: “آنها با حجاب اجباری مخالفند و معتقدند حجاب اجباری موجب ترویج دروغ و ریا و دوگانگی انسان ها می شود. اما ما (فمینیست های اسلامی) از اصل حجاب دفاع می کنیم بخاطر اینکه با فلسفه ای مرتبط است که طبق آن چون زنان موهای زیبایی دارند که خود به خود اغوا کننده می تواند باشد بهتر است موهاشان را بپوشانند. نمایش زیبایی های زن و مرد که ممکن است باعث اغوای جنسی بشود برای خانواده و تداوم نسل های متعادل انسانی مضر است. برای ما مسئله محارم و حفظ حرمت ها، هم به لحاظ آمیزش جنسی و هم جدایی حرمت آمیز زن و مرد و عدم نزدیکی بی دلیل در جامعه قابل قبول است.معتقدم اگر در جامعه صرفا روابط انسانی و نیالوده به مسائل جنسی و عاطفی برقرار باشد و این مسائل به خانواده محدود شود پتانسیل و کارایی بهتری خواهیم داشت و جامعه نیز در آرامش روانی بیشتری خواهد بود.”

بازیگران فمینیسم اسلامی

نو اندیشان دینی (بخشی از اصلاح طلبان، گروههای ملی – مذهبی و نهضت آزادی) از مهمترین بازیگران فمینیسم اسلامی هستند. گروه دیگر در این میان فقیهان نو اندیش هستند که در میانشان مراجع تقلیدی همچون آیت الله صانعی و فقیهانی چون احمد قابل بیشتر از دیگران شناخته شده اند. گروه سوم نیز فعالان سیاسی مذهبی اند که در قالب مجلات و روزنامه ها افکار و اندیشه های دو گروه قبلی را در رسانه های خود انعکاس می دهند و یا در قالب عضویت در مجلس شورای اسلامی و شوراهای مختلف اجتماعی و فرهنگی فعالیت می کنند. ماهنامه زنان ( ۲۰۰۸-۱۹۹۲) که در دوره محمود احمدی نژاد توقیف شد مهمترین نشریه ای بود که صدای فمینیست های اسلامی و سکولار را بعد از جنگ ایران و عراق منعکس می کرد. بعد از آن بیشتر فعالیت های فمینیست های مسلمان و سکولار به سایت های اینترنتی انتقال یافته است.

نقد فمینیسم اسلامی

فمینیسم اسلامی از دو سو مورد نقد قرار گرفته، یکی از سوی اصولگرایان مذهبی و دیگری از سوی فمینیست های سکولار.

اصولگرایان مذهبی از کاربرد کلمه “فمینیسم” حذر می کنند و معتقدند که کاربرد این مفهوم به معنای آن است که آنها به جز متون و فرهنگ دینی نگاهی هم به غرب دارند و به نوعی اعتراف می کنند که اسلام دارای کمبودهایی در دفاع از حقوق زنان است. از نظر این طیف فکری اسلام نه به “جنسیت” که به”عدالت” تکیه دارد بنابراین فمینیسم که به دنبال اهمیت دادن به جنسیت است از نظر اسلامی قابل قبول نیست.

از سوی دیگر فمینیست های سکولار اصولا به ترکیب فمینیسم و اسلام مشکوک هستند. یک استاد جامعه شناسی در تهران که نخواست نامش ذکر شود به المجله می گوید:”من فکر نمی کنم اصلا بشود چنین ترکیبی را داشت. چرا که تفاوت های اساسی وجود دارد بین خواسته های زنان و متن دین. تا موقعی که اینها در قدرت نیستند و قدرت تفسیر مباحث دینی به دست دیگران است کاری نمی توان صورت داد. اینها گرفتار کمبود قدرت در تفسیر از دین هستند.”

گرچه فمینیسم اسلامی از دو سو مورد نقد و گاه انکار قرار دارد اما برخی از ناظران و فعالان حقوق زنان معتقدند که این رویکرد از بعدی عملگرایانه و مصلحت اندیشانه برخوردار است که احتمالا با حساسیت و مخالفت کمتری خواهد توانست طیف های قدرتمند سنتی _ مذهبی را به تغییر قوانین تبعیض آمیز راضی کند و به آنها بقبولاند که دفاع از حقوق برابر زن و مرد تنها اندیشه ای غربی و غیر اسلامی نیست.