نشست ژنو ۲ که روز چهارشنبه برگزار شد، پیش از شروع به پایان رسید. حتی میتوان گفت مدتها پیش به پایان رسیده بود؛آن زمانی که سرگئی لاوروف با به وجود آوردن جوی حاکی از عدم قطعیت درباره سرنوشت بشار اسد رئیس جمهور سوریه، تمام تصمیمات اتخاذ شده در نشست ژنو ۱ را نقش بر آب کرد.
اما پیش از آنکه از اتفاقات رخ داده در نشست ژنو ۲ و تصورات غلطی که از آن برداشت شده صحبت کنیم، بهتر است به دو نتیجه مثبت که به طور غیر مستقیم از عدم توافقهای اخیر حاصل شده و ادامه مسیر را به مونترو موکول کرده، بپردازیم.
نخست، بحث حول این که چه کشورهایی به این نشست دعوت بشوند یا نشوند، به خصوص ایران، مطرح بود. این بحث نشان داد که هدف اصلی این نشست باید سازماندهی موضوع «گذار سیاسی» و تشکیل دولتی با قدرت تام اجرایی باشد؛ هدفی که نخستین نشست بینالمللی ژنو بر اساس آن برگزار شد.
تایید اجتناب ناپذیری آن «گذار سیاسی» در شرایط فعلی بسیار مهم است. عدهای میخواهند نشست ژنو ۲ را به کنفرانسی بینالمللی با هدف اعلام جنگ با دولت اسلامی عراق و شام و سایر گروههای افراطی و تروریستی تبدیل کنند. به همین منظور، این عده امیدوارند که توجهها را از عامل اصلی بحران- که به مخالفان و انقلاب سوریه مربوط است – و همچنین خواسته سوریهای سرکوب شده دور کنند. در واقع رژیم دمشق از آغاز بحران این نقشه را با همکاری مسکو و تهران کشیده است.
در اینجا جا دارد که به گزارش ۲۱ ژانویه دیلی تلگراف درباره رابطه میان این رژیم و القاعده اشاره کنیم. همچنین لازم است از اظهارات لاوروف، اسد و مقامات عالی رتبه ایران هم یادی کنیم که به دنبال دستیابی به توافقنامهای بودند با ضمانت اینکه اسد «به منظور ریشهکن کردن تروریسم» به «همکاری» ادامه خواهد داد.
وقتی جان کری گفت این اسد بود که هیولای تروریسم را به وجود آورد، دیپلماتهای روس به سرعت مقالههایی را منتشر کردند با این محتوا که ایجاد اتحاد میان اسد و مخالفان برای مبارزه با دولت اسلامی عراق و شام، جبهه النصره و سایر متحدانشان ضروری است. این دیگر بر همگان آشکار است که شماری از سازمانهای اطلاعاتی عربی بر اساس همین تصور غلط رابطه خود با رژیم اسد را از سر گرفتهاند.
نتیجه مثبت دوم از دعوت غیرمنتظره بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل از ایران برای حضور در نشست ژنو ۲ صبح دوشنبه حاصل شد. این اقدام بان کی مون موجب شد که ائتلاف ملی سوریه تهدید به تحریم مذاکرات کند و همچنین انتقادهای قاطعانهای را از سوی عربستان سعودی، ایالات متحده، فرانسه و بریتانیا را برانگیخت؛ که ماجرای مداخله نظامی ایران در درگیریهای داخلی سوریه از طریق نمایندههای عراقی و لبنانیاش را بار دیگر بر سر زبانها انداخت.
این اقدام سازمان ملل همچنین توجهها را به سمت این حقیقت جلب کردکه تنها درخواست از ایران موافقت با فرآیند گذار سیاسی است؛ که البته تهران آن را رد میکند چرا که با برنامههایش در منطقه مغایرت دارد.
از زمانی که آیت الله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که اجازه نمیدهد اسد سقوط کند- ادعایی که از سوی حزب الله و نوری المالکی، نخست وزیر عراق هم مورد حمایت و تایید واقع شد- حذف ایران هم به آخرین مرحله فرآیند گذار سیاسی تبدیل شد.
آیا این به این معنی است که شایعات چند ماه اخیر حول اینکه آمریکا و کشورهای غربی مجبور خواهند شد طعم تلخ حذف شدن از منطقه را بچشند، به حقیقت تبدیل میشود؟ آیا غرب خواهد پذیرفت که مثلث اسد، تهران و مسکو در مقابل دولت اسلامی عراق و شام در سوریه و نقاط دیگر جهان خواهد ایستاد؟ این نتیجهگیری همچنین توجیه مداخله ایران برای تحت کنترل گرفتن کشورهای منطقه را آسانتر خواهد کرد.
شاید همین امر موجب شده که علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران اعلام کند «یک خاورمیانه جدید در حال شکلگیری است»؛ که در واقع مهر تاییدی است بر شایعاتی که حول تلاشهایی در راستای محدود کردن مذاکرات نشست ژنو ۲ به مسئله مبارزه علیه تروریسم و انتصاب اسد، ایران و روسیه به این وظیفه بر سر زبانها افتاده است.
اگر این شایعه حقیقت داشته باشد، تهران به بهانه جنگ با تروریسم میتواند در منطقه آشوب به پا و راه را برای تحمیل برتری خودش در منطقه هموار کند. آخرین گام هم کمرنگ کردن آمریکا و ماندن اسد و بالارفتن قدرت و نفوذ ایران در منطقه خواهد بود؛ وضعیتی که تهران تقریبا از سه دهه پیش در پی ایجاد آن است.
پرسشی که در اینجا باقی میماند، این است: چه چیزی موجب شده بانکیمون برای ایران دعوتنامه بفرستد که بعدش مجبور شود آن را پس بگیرد؟ چرا او به رغم اینکه تنها چند ساعت پیش از ارسال دعوتنامه، وزیر امور خارجه ایران اصل گذار سیاسی را قاطعانه رد کرده و بر این نکته هم تاکید کرده بود که یکی از متحدان اصلی اسد است، دست به چنین کاری زد؟
آیا این به این خاطر بوده که مهرهای در پشت پرده این طور برنامه ریزی کرده بود تا نشست را به هم بزند تا از مطرح شدن بحث گذار سیاسی جلوگیری شود؟ آیا میخواستند به تروریستها قدرت بدهند به گونهای که نیاز به وجود گزینهای برای مقابله با آنها به وجود بیاید؟
این اتفاقات عملا ضربه سنگینی را به نشست، پیش از آغازش وارد کرد. همین بس که ولید المعلم، وزیر امور خارجه سوریه با صدور بیانیهای اعلام کرد: «رئیس جمهور و رژیم خطوط قرمز هستند» و اینکه بخش دوم نشست باید در دمشق، احتمالا در زندان المزه برگزار شود. همان جا بود که دولت اسلامی عراق و شام و جبهه النصر متولد شدند و رشد کردند؛ در قلب رژیم.