پاسپورت لبنانی یک یهودی-الشرق الاوسط

پاسپورت لبنانی یک یهودی-الشرق الاوسط

بیروت، الشرق الاوسط – شیرین قبانی — شایعه ای وجود دارد مبنی بر این که قرار است پس از ۴۰ سال درهای کنیسه ماغین ابراهام بیروت باز شود. این در شرایطی است که کوچک ترین اقلیت لبنان در تلاش است بار دیگر هویت و میراث مذهبی خود را در کشوری که از زمان شکل گیری اسراییل و بلند شدن فریاد مقاومت، یهودی بودن به شدت سخت بوده بدست آورد.

یهودیان لبنان عادت کرده اند که هویت خود را مخفی کنند و در پس هویت های غیرواقعی و رویه های مذهبی ساختگی پنهان شوند. بسیاری امیدوارند بازگشایی کنیسه ماغین ابراهام باعث بازگشت بسیاری از یهودیانی شود که کشور خود را ترک کرده اند.

“جامعه اسراییلی”

از منظر تاریخی، یهودیان لبنان هم یکی از قطعه های موزاییکی شکل دهنده جامعه متنوع قومیتی، فرقه ای و مذهبی این کشور بوده اند. این شرایط در ۲۴ مه ۱۹۸۴، یعنی با استقرار دولت اسراییل و وقوع جنگ اعراب و اسراییل، به گونه ای دیگر رقم خورد. طی چهار دهه اخیر، یهودیان لبنان در حالتی از ترس به زندگی خود ادامه داده اند.

در حالی که دولت لبنان وجود جامعه یهودی این کشور را به رسمیت می شناسد و حقوق مدنی و سیاسی لازم را به آن ها داده، اما در واقعیت این حقوق کمتر در دسترس آن ها بوده است. در بیانیه های رسمی از جامعه یهودیان لبنان به عنوان “طیفه الاسراییلیه” (جامعه اسراییلی) یاد می شود و به این ترتیب موجودیت این بخش از جامعه لبنان، تحت الشعاع همسایه صهیونیستی آن در جنوب قرار گرفته است.

حضور یهودیان در لبنان به دوره عثمانی باز می گردد (۱۹۱۸-۱۵۱۶ میلادی). در دوره قیمومت فرانسوی ها، مسئولان لبنانی در ۱۳ مارس ۱۹۳۶ وجود «جامعه اسراییلی» را به رسمیت شناختند. طبق آمار موجود، تعداد اعضای این جامعه حداقل به ۵ هزار نفر رسیده است. در این جا، اصطلاح «اسراییلی» به کلمه عبری معادل یعقوب (Jacob) ارتباط داشت که سومین آباء یهودیان است. این اصطلاح در آن دوره ارتباطی به دیدگاه های سیاسی صهیونیست ها پیدا نمی کرد، اما پس از تشکل دولت اسراییل، «جامعه اسراییلی» لبنان هم درگیر سوء تفاهم های لغوی شد.

رهبر جامعه یهودی لبنان، اسحاق آرازی، به الشرق الاوسط می گوید: «به خاطر عنوانی که داریم دچار مشکل شده ایم و به این به خاطر حساسیتی است که بخش اعظم مردم لبنان نسبت به این اسم دارند و این قابل درک است.»

او گفت: «زمانی که زیاد بارود وزیر کشور لبنان بود، تلاش کردیم با همکاری او این عنوان را به جامعه “یهودیگ تغییر دهیم، اما اقدامات ما موفقیت آمیز نبود. البته ما همچنان مشغول کار روی این موضوع هستیم.»

بحران هویت

آرازی توضیح داد که تلاش هایی در جریان است تا جامعه یهودیان لبنان بار دیگر در این کشور حضور علنی داشته باشند و بازسازی و بازگشایی کنیسه ماغین ابراهام، تنها کنیسه موجود در پایتخت، جزئی از همین تلاش ها است: «این کنیسه که در محله وادی ابوجمیل در منطقه مرکزی بیروت قرار دارد، در طول تاریخ بیشترین تعداد یهودیان را به خود دیده است، اما طی جنگ داخلی که در دهه ۱۹۷۰ رخ داد، تخریب شد.»

آرازی گفت: «تلاش کرده ایم تا از یهودیان خارج از کشور که همگی یهودیان لبنانی هستند، کمک مالی جمع آوری کنیم. مسیحیان و مسلمانان هم در بازسازی کنیسه ما کمک کرده اند.»

اما، آنچه مشکلات اساسی یهودیان لبنان را رقم می زند، شک به ارتباط آن ها با “سرزمین مادری شان” در جنوب مرزهای لبنان است. آرازی با قدرت می گوید «اگر وفاداری ما به اسراییل بود، حتی لحظه ای اینجا نمی ماندیم.» او به صراحت ارتباط با یهودیانی که می خواهند در سرزمین فلسطین زندگی کنند را رد می کند و می گوید «همه یهودی ها صهیونیست نیستند؛ هویت ما لبنانی است و ما صد در صد به لبنان تعلق داریم.»

سونیا که یک یهودی لبنانی حدودا ۶۰ ساله است، با آرازی موافق نیست. او به الشرق الاوسط می گوید به اعتقاد او «صهیونیست و یهودی نداریم؛ هویت ما یهودی ها یکی است و کسی نمی تواند از هویتش فرار کند.»

سونیا می گوید: «پس از شروع درگیری ها بین اعراب و اسراییل، خانواده همسرم به خاطر این که من یهودی بودم، بچه هایم را از من گرفتند. آن ها از انواع شکنجه های روانی برای آزار دادن من استفاده کردند. من خانواده ام را ترک کرده بودم چون آن ها تصمیم گرفتند برای ادامه زندگی به اسراییل بروند. من به خاطر همسر و فرزندانم در لبنان ماندم، اما جنگ اعراب و اسراییل هیچ رحمی به وجود من به عنوان یک انسان نکرد.»

به گفته سونیا انزوای تحمیل شده بر جامعه یهودیان لبنان برای او اهمیتی ندارد. او قاطعانه می گوید: «می خواهم زمانی که می میرم در گورستان یهودی ها دفن شوم و یک خاخام یهودی برای من دعا بخواند. تورات کتاب مقدس من است و دین یهود دین من است. من هیچ وقت از آن دست نمی کشم.»

پنهان شدن در انظار

طبق آمار رسمی منتشر شده در سال ۲۰۰۳، جامعه اسراییلی لبنان به طور رسمی تنها ۶۰ نفر عضو داشته است. آمار دقیق تر نشان می دهد این تعداد به ۱۵۰۰ نفر می رسد، در حالی که بسیاری از آن ها برای فرار از آزار و اذیت ها به ادیان دیگر روی آورده اند. یکی از اعضای پنهانی جامعه اسراییلی لبنان ابراهیم است که او را “خیاط شاهزاده ها” لقب داده اند.

آیه های قرآنی از در و دیور مغازه ابراهیم ۷۰ ساله آویزان شده اند. او همچنین تصاویری به دیوار مغازه خود نصب کرده که جای کوچک ترین شکی برای مشتریان نسبت به دینش باقی نمی گذارد. ابراهیم در حالی که عینک سیمی قهوه ای رنگ به چشم دارد، روی صندلی چرمی قهوه ای رنگی نشسته و نخ و سوزنی که بیش از ۲۵ سال با او بوده را در دستش جابجا می کند. او مشغول تعمیر یک شلوار است.

ابراهیم که با لهجه سوری صحبت می کند به استقبال مشتریانی می رود که به خاطر کیفیت بالای پیراهن ها و شلوارهای دوخته شده توسط او و به خاطر سابقه و اعتباری که در محله دارد، اغلب از او خرید می کنند.

ابراهیم به الشرق الاوسط می گوید: «روی کاغذ من مسلمان هستم. من دینم را عوض کردم تا از مسائل و مشکلاتی که داشتم فرار کنم. بعضی از لبنانی ها تحمل حضور ما را در میان خودشان ندارند؛ زندگی عمومی ما به خاطر یهودی بودن در تنگنا قرار گرفته است.»

او لحظه ای مکث می کند تا سیگارش را روش کند و گرد و غبار پیراهن سفیدش را بتکاند. زمانی را به خاطر می آورد که لازم نبود جامعه یهودیان لبنان پنهان شوند: «خیاطی شغلی خانوادگی است. زمانی من برای شاهزادگان، وزرا و سفیران کشورهای عربی لباس می دوختم. یک پاسپورت دیپلماتیک داشتم و در بسیاری از مراسم ها از من دعوت می شد تا چهره های سرشناس را همراهی کنم و مواظب یونیفورم آن ها باشم.»

وقتی از ابراهیم در مورد زندگی یک یهودی در لبنان پرسیدیم، خندید و گفت: «یهودی های لبنان هم همان شرایط سختی را تجربه می کنند که دیگر مردم لبنان دارند و به همان اندازه که آن ها نگران کشوری هستند که در لبه پرتگاه قرار گرفته ما هم نگران هستیم. امکان یهودی ها برای دوست شدن با دیگران کمتر است و یهودیت خود را پنهان می کنند. من یکی از آن ها هستم.»

یادآوری روزگاران گذشته

در خیابان روبروی مغازه ابراهیم دو زن در یک خانه سالمندان زندگی می کنند؛ خانه ای قدیمی که دیوارهای آن با تابلوهای نقاشی تزیین شده و حس خوبی دارد. یک پیانوی بزرگ و تمیز در گوشه ای از خانه قرار گرفته است. کتابچه نت ها هم کنار صندلی دیده می شود. همچنین چند نشانه مذهبی کوچک، مثل جاشمعی، در گوشه و کنار دیده می شود.

یکی از آن ها با دستان لرزان خود قهوه اش را بالا می آورد و مزه مزه می کند. او که اکنون ۸۰ سالش است، با اندوه زیاد، خاطرات دوران کودکی خود در محله وادی ابو جمیل را به خاطر می آورد، محله سابق یهودی ها در بیروت. او می گوید: «من معلم موسیقی بودم؛ به دانش آموزان یاد می دادم چطور نت های موسیقی را بخوانند. پیانو زدن را خیلی دوست دارم. والدینم مردند و پس از این که اقوام ما همه چیز را گذاشتند و به سرزمین تبعید (اسراییل) رفتند، من و خواهرم در لبنان ماندیم. آن ها هنوز هم آرزو دارند به اولین و تنها سرزمینشان، لبنان، بازگردند.»

او که خیلی خوب به زبان فرانسه صحبت می کند، به الشرق الاوسط می گوید: «الان تعداد یهودیان لبنان از ۲۰۰ نفر فراتر نمی رود و همه آن ها هم بین ۵۰ تا ۷۰ سال سن دارند. از میان آن ها تعداد زنانی که ازدواج کرده اند بسیار کم است؛ چرا که بسیاری از یهودی ها از لبنان مهاجرت کردند و مردان یهودی از اینجا رفتند. برای یک زن یهودی سخت است که با مردی از دین دیگر ازدواج کند در حالی که او قبول ندارد که طبق دین یهود، هویت مذهبی فرزندان، چه دختر چه پسر، از مادر به آن ها منتقل می شود. بنابراین ما بدون خانواده ماندیم.»

“پروفسور”، عنوانی است که او دوست دارد صدایش کنند. پروفسور لبنان را “کشوری آزاد” می داند و مردم آن را مردمی “فهیم”. او قبول ندارد که در لبنان به خاطر دینش مورد آزار و اذیت قرار گرفته است. دوستی، عشق و احترام متقابل، در روابط او با همسایه هایش گره خورده است. او می گوید: «در دهه ۱۹۷۰ خیلی ها تلاش کردند ما را اغوا کنند که به اسراییل برویم، اما بلافاصله با آن ها مخالفت کردیم.»

«بعضی از آدم های متعصب ممکن است نسبت به ما احساس دیگری داشته باشند، اما آن ها هم باید قبل از هر چیز توجه کنند که ما انسان هستیم.»