محمود احمدینژاد رئیس جمهور ایران و علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه در کنار نقشه ایران در دفتر ریاست جمهوری منتظر احمد داووداغلو وزیر امور خارجه ترکیه هستند. تاریخ عکس 2 ژانویه 2012 – عکس از گتی ایمجز

محمود احمدینژاد رئیس جمهور ایران و علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه در کنار نقشه ایران در دفتر ریاست جمهوری منتظر احمد داووداغلو وزیر امور خارجه ترکیه هستند. تاریخ عکس ۲ ژانویه ۲۰۱۲ – عکس از گتی ایمجز

هرکشوری در پی حداکثر کردن امنیت و منافع ملی خود است و این را در سایه برنامه ای که در برگیرنده مجموعه ای از سیاست ها در عرصه داخلی و خارجی است، پی می گیرد. در علم سیاست و روابط بین الملل پیوند وثیقی بین سیاست های داخلی و خارجی یک کشور قائلند و سیاست خارجی را ادامه سیاست داخلی برای تامین امنیت و منافع ملی می دانند، و از این رو معمولا اولویت سیاست خارجی هر کشور در روابط با همسایگان تعریف می شود و به دیگر کشورها در سطح جهان توسعه می یابد. این قاعده کلی در مورد شکل گیری و اجرای سیاست خارجی کشورهاست اما اینکه در عرصه عمل هر کشور چقدر بتواند با اجرای مجموعه ای از سیاست ها برآورنده این هدف گذاری باشد، محل بحث و مناقشه است. و طبعا جمهوری اسلامی ایران هم از این قاعده و موضوع مستثنا نیست.

کالبد شکافی سیاست خارجی ایران در سالهای پس از انقلاب و فرار و فرودهایی که دراین باره به ویژه در روابط با همسایگان داشته است بحث مبسوطی را می طلبد که در حوصله این مقال نیست اما در ادامه تلاش خواهم کرد به « روابط ایران و همسایگان » پس از روی کارآمدن دولت احمدی نژاد از میانه سال ۸۴ و در پیش گیری «سیاست خارجی تهاجمی» به جای «سیاست خارجی تنش زدایی» دولت خاتمی بپردازم تا معلوم شود پس از گذشت بیش از هفت سال از عمر این دولت و ماههای پایانی اش اجرای این سیاست چه دستاوردی برای کشور بهمراه داشته است؟ و چقدر توانسته به تامین امنیت و منافع ملی منجر شود؟

ایران از شمال با کشورهای جمهوری آذربایجان، ارمنستان و ترکمنستان، از شرق با افغانستان و پاکستان و از غرب با ترکیه و عراق همسایه‌است، و همچنین از شمال به دریای خزر (همسایه روسیه و قزاقستان) و از جنوب به خلیج فارس و دریای عمان(همسایه با کویت، عربستان سعودی، بحرین، قطر، امارات و عمان) محدود می‌شود، که این دو منطقهٔ از مناطق مهم استخراج نفت و گاز در جهان هستند. ملاحظه می شود که ایران به لحاظ همسایگی با پانزده کشور و پل ارتباطی بین شرق و غرب آسیا و قاره آسیا با اروپا ازموقعیت جغرافیای سیاسی بسیار ممتازی برخوردار بوده و می تواند نقشی راهبردی در عرصه سیاست و اقتصاد این منطقه داشته باشد.

روابط با همسایگان جنوبی

بااینکه روابط ایران با همسایگان جنوبی دراین دوران تابع قاعده روشنی نبوده و بیشتر اقتضائی و بستگی به شرایط هر کشور قبض و بسط یافته، اما درمجموع رو به بدتر شدن رفته است به گونه ای که هیچ یک از این کشورها را نمی توان متحد استراتژیک یا دوست نزدیک ایران نامید. احمدی نژاد در چارچوب «سیاست خارجی تهاجمی» برای جلب نظر مسلمانان منطقه و از جمله ساکنان کشورهای همسایه جنوبی به طرح سخنان و شعارهای تند حمایت از فلسطین و ضد صهیونیستی پرداخت و فکر می کرد می تواند از این طریق به تنظیم روابط ایران با این کشورها بپردازد اما مجموعه عملکرد دولت احمدی نژاد درعرصه داخلی و خارجی بدلیل تناقض درونی به ایجاد سوء تفاهم و سوء ظن میان ایران و این کشورها دامن زد بگونه ای که اکنون روابط ایران و کویت تیره و در بدترین شرایط نسبت به همه سالهای پس از انقلاب بسر می برد.

روابط با عربستان به رغم اینکه ایران ناچار از رعایت شرایطی حداقلی دراین باره برای باز بودن راه حج و اعزام زائران حرمین است تا حدودی خصمانه شده است. روابط با بحرین به دلیل جنبش اعتراضی شیعیان بحرین و اتهام مداخله ایران دراین ماجرا در مرز قطع شدن است. روابط با قطر نیز برغم اینکه این کشور تلاش می کند نقشی میانجیگرانه بین ایران و غرب داشته باشد، تعریف چندانی ندارد. روابط با امارات هم برغم اینکه این کشور بیشترین حجم روابط تجاری را با ایران دارد بر سر موضوع جزائر سه گانه مدتهاست دوستانه نیست.

عمان تنها کشوری است که تلاش کرده روابط دوستانه سنتی خود را با ایران حفظ نموده و هراز گاهی به عنوان میانجی میان ایران و آمریکا ایفای نقش نماید. درعین حال این کشورها درقالب تشکل «شورای همکاری خلیج فارس» از سویی، و ارتباط و اتحاد استراتژیک با کشورهای قدرتمند غربی به ویژه آمریکا از سوی دیگر به تنظیم روابط با ایران می پردازند که در ایندوره بدلیل اوج گیری مناقشه هسته ای میان ایران و غرب روابط این کشورها با ایران بشدت رو به سردی نهاده و دراین اواخر بر سرماجرای سوریه بنوعی رویارویی رسیده است. در مجموع روابط ایران با همسایگان جنوبی تعریف چندانی ندارد اگر نگوئیم سرد و رو به خصمانه شدن است.

روابط با دو همسایه غربی

ایران که با حمایت از مخالفان صدام (در قالب تشکل های شیعیان و کردها) بدنبال جاپایی درعراق می گشت، پس از سقوط رژیم بعثی توسط آمریکا و متحدانش تلاش کرد که از طریق این تشکل ها جای پای خودش را درنظام سیاسی برآمده از این واقعه محکم نماید، و درعین حال روابط اقتصادی و سیاسی اش را با این کشور گسترش دهد. اگرچه روابط ایران و عراق در سایه اکثریت جمعیت شیعه این کشور دوستانه است اما به هرحال تحت تاثیر روابط عراق و غرب به ویژه آمریکا قرار دارد بگونه ای که هرگز نمی توان عراق را متحدی استراتژیک برای ایران در مناقشه با غرب دانست، هرچند این کشور به عنوان مجرایی تنفسی برای ایران برای شکستن تحریم ها عمل می کند همچنانکه ایران این نقش را برای عراق در دوران تحریم ها بازی کرد.

روابط ایران با ترکیه درهمه سال های پس از انقلاب به لحاظ اقتصادی و سیاسی خوب بوده است، و هرچند ترکیه بیشترین سود را از این روابط برده، اما ایران درهرحال ترجیح به حفظ این روابط داده است. پس از روی کار آمدن دولت اسلامگرا در ترکیه، این کشور بگونه ای رقیب ایدئولوژیک جمهوری اسلامی ایران درمیان کشورهای اسلامی شده و در دوسال اخیر و درپی موضع گیری ترکیه در حمایت از بهارعربی، این رقابت وجهی علنی یافته و بر سر کشور سوریه به انشقاق و بعضا رویارویی کشیده شده است. در ایندوره برغم ارتقای حجم روابط اقتصادی و تجاری میان دو کشور و گذر از مرز ۲۰ میلیارد دلار، بدلیل تحولات حادث در منطقه، روابط ایران و ترکیه رو بسردی رفته است، و با توجه به اینکه ترکیه عضو ناتوست، و درپی عضویت در اتحادیه اروپا، و روابط نزدیکی با آمریکا دارد طبعا نمی تواند متحدی استراتژیک برای ایران باشد و حداکثر در حد روابط دوستانه با ایران می تواند عمل نماید هرچند هم اکنون درهمین حد هم نیست.

روابط با همسایگان شمالی

روابط ایران با آذربایجان بدلیل مسائل قومی و مذهبی تیره، ولی با ارمنستان دوستانه است. با ترکمنستان هم روابط عادی است. ایران از طریق دریای خزر با قزاقستان و روسیه همسایه می شود و هرچند موضوع تقسیم دریای خزر پس از فروپاشی اتحاد شوروی بین پنج کشور ساحلی این دریا( ایران، ترکمنستان، قزاقستان، روسیه و آذربایجان) همچنان محل مناقشه و حل ناشده باقی مانده است اما ایران به حفظ روابط عادی خود با قزاقستان ادامه داده و درعین حال به ارتقاء روابط دوستانه با روسیه پرداخته است.

با اوج گیری مناقشه هسته ای میان ایران و غرب، از سویی ایران تلاش کرده از طریق ارتقای روابط اقتصادی و تجاری و سیاسی با روسیه، این کشور را به متحد خود دراین مناقشه تبدیل کند، و از سوی دیگر روسیه در پی تامین منافع خود میل به بازیگری میانجی و بعضا امتیازگیری از غرب با برگ ایران را به نمایش گذاشته است. خلاصه اینکه در میان همسایگان شمالی نیز هیچیک را نمی توان متحد استراتژیک ایران قلمداد کرد، وروابط با این کشورها درتناسب با شرایط دچار قبض و بسط بوده است.

روابط با دوهمسایه شرقی

ایران هزینه سنگینی را در رابطه با افغانستان پس از اشغال این کشور توسط شوروی و ایضا پس از روی کارآمدن طالبان متحمل شده است، و از اینرو در همراهی با نیروهای خارجی در سرنگونی طالبان و استقرار نظام سیاسی جدید عمل کرده تا بتواند جاپایی در این کشور برای تامین امنیت و منافع ملی داشته باشد. روابط ایران با افغانستان دوستانه است اما این روابط تحت تاثیر روابط افغانستان با کشورهای غربی به ویژه آمریکا قرار دارد و از اینرو برغم روابط دوستانه و نزدیک این کشور نمی تواند متحدی استراتژیک برای ایران بشمار آید و حتی نقشی حمایتگرانه از ایران در مناقشه با غرب داشته باشد.

روابط ایران با پاکستان بطور تاریخی و سنتی دوستانه بوده و هم اکنون نیز دوستانه است اما با توجه به پیوندهایی که این کشور با غرب و به ویژه آمریکا دارد طبعا متحدی استراتژیک برای ایران بشمار نمی آید هرچند مرزهای این کشور و افغانستان می تواند به عنوان مجرایی تنفسی برای جابجایی و قاچاق کالا و شکستن تحریم های اقتصادی به ایران کمک نماید.

برپایه آنچه بطور اختصار آمد بخوبی می توان دریافت که معدل « روابط ایران و همسایگان » به دلیل پیگیری «سیاست خارجی تهاجمی» حاکمیت یکدست اقتدارگرا از میانه سال ۸۴ بدینسو از شرایط دوستانه و تنش زدا به سردی و تنش زا تغییر کرده است بگونه ای که هم اکنون ایران هیچ متحد استراتژیکی در میان همسایگانش ندارد، بگونه ای که نوعی جنگ سرد و پنهان بین ایران و آمریکا در کشورهای همسایه ایران(بجز روسیه) جریان دارد، و از اینرو در جمع بندی می توان گفت پیگیری و اجرای «سیاست خارجی تهاجمی» و ماجراجویانه درایندوره نه تنها نتوانسته به تامین حداقلی از امنیت و منافع ملی بیانجامد بلکه به تنهایی و انزوای ایران در دریای طوفانی حوادث منطقه و جهانی دامن زده است، و از اینرو عقل سیاسی و حکومتداری حکم به تغییر این سیاست و بازگشت به «سیاست تنش زدای» دوران دولت خاتمی برای نجات کشور را می دهد اگر تامین حداکثر امنیت و منافع ملی راهنمای عمل حاکمیت باشد.