وقتی خبر رسید که «آواز پر جبرئیل» سهروردی را «ابوتراب خسروی» داستاننویس شیرازی بازنویسی کرده و به زودی منتشر میشود، یاد فضا و مضامین آثار داستانی این نویسنده افتادم که آبشخور آن ادبیات کهن فارسی و بسیار از آن متاثر است.
آثاری سوررئال که در عین ریشه داشتن در فرهنگ ایرانی، شاخصههای آثار مدرن را هم با خود به همراه دارد.
هرچند این نویسنده، خود را بیشتر نویسنده وضعیتی میداند که در شرایط امروز ایران جاری و در عینحال مضامینی بکر و تازه است.
گفتوگوی شرق پارسی با ابوتراب خسروی، داستاننویس را در ادامه میخوانید:
شرق پارسی: شما در آخرین رمان تان « ملکان عذاب» دو نثر امروزی و قدیمی را به کار بردهاید و در اسفار کاتبان هم تاکید بر متون کهن وجود دارد. همچنین در دیگر آثارتان نیز این مشخصه وجود دارد. نسبت شما و آثارتان با ادبیات کهن ایران چیست؟
ابوتراب خسروی: من اعتنقاد دارم که پیشینه داستاننویسی ایران، پیشینه مستقلی از غرب است و ما انواع روایت را در تاریخ روایتمان داریم.
داستان که یک نوع روایت جدید است. البته ما نوع ادبی داستان را در واقع از غرب فرا گرفته و آموخته ایم. نویسندگان متقدم ما اکثرا از داستاننویسان غرب آموختهاند و نوشتهاند، ولی فی الواقع ما پیشینه هزار سالهای داریم از روایت که می تواند پیشینه داستاننویسی ما باشد. یعنی اگر ما داستان امروزمان را به نوعی وصل کنیم به گذشته فرهنگ مکتوبمان، فکر میکنم که نوع خاصی از ادبیات خواهیم داشت که میتواند در دنیا بینظیر باشد. به دلیل همین استقلال پیشینه.
به طور مثال ما هزار سال نثر فارسی را داریم که انواع روایت را تجربه کرده، سمک عیار حدود هزار سال پیش نوشته شده و این مستقل از پیشینه مشترک ما با غرب است که شامل هزار و یک شب یا متون مشترک دیگر است.
پرسش: گفتید که ما (ایرانیان) در پیشینه نثرمان، همه انواع روایت را داشتهایم، اما داستاننویسان ما از غرب یاد گرفتند که چطور داستان بنویسند.
این تناقض در داشتن پیشینه هزارساله نثر با تجربه انواع روایت و بعد تاثیرپذیری از غرب را چطور میشود توضیح داد؟
پاسخ: این حاصل انقطاع است. ما انقطاعی داشتیم که حاصل کتاب سوزانها و بحرانهای تاریخی ما بوده، ما حمله مغول را پشت سر گذاشتیم. حملات زیادی پشت سر گذاشتیم که کتابخانههای بزرگ ما را آتش زدند.
به هر روی ارتباط فرهنگ ها یک امر عادی در تاریخ فرهنگ انسان است و امر بدی نیست. همچنان که ما مینیاتور را از چینیها یاد گرفتیم و مال خود کردیم و مینیاتور یا نگارگری ایرانی را به وجود آوردیم. میتوانیم از این تاثیرپذیری از داستاننویسی غرب هم ادبیات خودمان را بنویسیم.
پرسش: در یک دهه اخیر یا به هرحال در سالهای گذشته ما (ایران) شاهکاری در داستاننویسی فارسی داشتهایم؟
پاسخ: شاهکارها در همان زمان مشخص نمیشود. به قول نیمای بزرگ، آنکه غربال دارد از پشت سر میآید. این نیست که ما الان در حال حاضر این امکان را داشته باشیم که کاری را شاهکار معرفی کنیم.
شاهکارها در طول زمان مشخص میشوند، یعنی دههها و سنواتی که میگذرد، اگر این آثار همچنان خوانده بشود و تحسین بشود خوب شاهکار محسوب میشود.
در غرب هم همینطور بوده، آثاری بوده که سال ها خوانده نشده و بعدها منتقدین آن را شناخته و شاهکار معرفیاش کردهاند.
به اعتقاد من الان زمان درستی نیست که ما بتوانیم کاری را به عنوان کار خوب یا کار بزرگ ارزیابی کنیم. باید این آثار را به دست زمان سپرد تا زمان آنها را ارزیابی کند. آنگاه مشخص میشود که چه کاری، کار بزرگ است یا نیست.
پرسش: شرایط فعلی ادبیات داستانی ما چگونه است؟ آیا در جهان حرفی برای گفتن داریم؟
پاسخ: به اعتقاد من از نظر داستان کوتاه ما از هیچ کجا کم نداریم. من حداقل بیش از صد داستان کوتاه خوب میتوانم نام ببرم، ولی در رمان به دلیل اینکه در جامعه ما ادبیات حرفهای وجود ندارد، یعنی نویسنده حرفهای وجود ندارد که همه هم و غم خود را از طریق ادبیات ادامه بدهد و معاش خود را از طریق ادبیات انجام دهد. چون طبیعتا مدت زمانی که نوشتن رمان لازم دارد، هر نویسندهای نمی تواند چند سال برای نوشتن یک کار متمرکز شود. چون موانع و مسایل بسیار در نوشتن و انتشار اثر وجود دارد. بنابراین ما در حوزه رمان کمتر میتوانیم حرفی داشته باشیم، اما در حوزه داستان کوتاه من مصر هستم که بگویم ادبیات درخشانی داریم در حال حاضر.
پرسش: خود شما در سالهای گذشته با مشکل نشر یا بازنشر آثارتان مواجه بودهاید؟
پاسخ: مسلما. من حدود ده سال برای چاپ مهمترین آثارم با مشکل مواجه بودهام، اما خوشبختانه در سال جاری آخرین رمانم که پنج سال مجوز نگرفته بود، امکان چاپ گرفت و «رود راوی» از رمان هایی که سال ها چاپ نشده بود، بالاخره چاپ شد و این برای من غنیمتی است و خوشحالم کرد.
پرسش: در حال حاضر اثری را به ناشر سپردهاید؟
پاسخ: بله، مجموعه داستانی دارم بر اساس مضامین و متون شیخ اشراق به نام «آواز پر جبرئیل» که این گویا مجوز گرفته و عنقریب منتشر میشود.
در همین دو سه سال اخیر آن را نوشتهام. البته هر داستانی از آن متعلق به مقطعی از کار نوشتنم هست؛ اما مجموعا در همین دو سه سال این چهارده پانزده متن را نوشتهام که چهار تا داستان کوتاه بلند و ده متن بین داستان و قصه است که همین روزها منتشر میشود.
پرسش: در حال نوشتن کار جدیدی نیستید؟
پاسخ: طبیعتا چرا. طبیعتا آدمی که همه زندگیاش را نوشته همچنان مینویسد، حالا تا کی این متون بدل شود به ادبیات، چون هرچیزی که آدم مینویسد از جنس ادبیات نیست. برای اینکه ادبیات شود باید روی آن کار کرد تا انسجام پیدا کند و به قول معروف قوام یابد. اگر به زعم خودم ادبیات شد، خوب آن را منتشر میکنم.
پرسش: شما از نویسندههایی هستید که در عین استفاده از عناصر رمان کلاسیک، سعی کردهاید آنها را به شیوهای امروزی به کار ببرید. این را من در رمان «ملکان عذاب» بیشتر از دیگر آثارتان متوجه شدم. احساس میکنم این روند بیشتر شده نسبت به آثار قبلی شما.
پاسخ: بله! خوب ما در واقع در وضعیتی هستیم که از انقلاب مشروطه به این سو با مظاهر جهان مدرن آشنا و روبرو شدیم و چه بخواهیم، چه نخواهیم جزو این وضعیت هستیم و طبیعتا ادبیات داستانی هم تحت تاثیر جنبههای مدرن زندگی امروز قرار میگیرد و ناگزیر هستیم که نگاهمان را به روی دنیای آینده باز کنیم و جنبههای مدرن زندگی را بیشتر درک کنیم. ادبیات هم یکی از این راه است.
به خصوص داستان، گونه ادبی مدرنی هست که میتواند یک گفتمان جمعی در جامعه ما ایجاد کند.
پرسش: سوال اول را در آخر میپرسم. از روند داستان نویسشدن خود بگویید. تا آنجا که میدانم معلم بودهاید!
پاسخ: بله. من فیالواقع از سالهای کودکی پاورقی میخواندم. کمتر پاورقی بود که نوشته شود در نشریات و کتاب ا که من خوانده باشم. طبیعتا زمانی که بزرگتر شدیم، ادبیات جدی را بیشتر درک کردیم و خواندیم و خوب این انگیزه و علاقه در ما بود و طبیعتا به سمت ادبیات آمدیم و به مرور نویسنده شدیم و این شاید یک تعبیر خرافی باشد، ولی مقدر بوده که بنویسیم و این نوشتن از دوران کودکی ما بوده و تا به حال که کم کم دیگر جزو سالخوردگان محسوب میشویم.