آفریقا از مناطقی بود که چین خیلی زود به آن توجه کرد و از قرن پانزدهم تا کنون به ساحل شرقی آن فرستاده های زیادی گسیل داشت
عبدالرحمن شلقم
معجزه چین رویه های زیادی از نظر داخلی و خارجی دارد. راه هزار فرسخی آن در سیاست و اقتصاد و سلاح و علم و مدیریت خانواده تکرار می شود. چین خود را در یک سکوت آسیاسی ویژه بازیابی نمود. مائو تستونگ برای سالیانی دراز حدیث محفل جهانیان بود و همگان را خیره به جهش های خود که ضرب آهنگ مسیر چین را بارها تغییر داده بود، کرده بود. راه و روش کلی تغییر کرد اما ماهیت راه و روش ها همان است که بود و از پیشرفت بازنایستاد: علی رغم حملات پاک سازی در حزب کمونیست، و علی رغم انقلاب فرهنگی و دوری و نزدیکی با همسر روحی حزب کمونیست چین یعنی اتحاد جماهیر شوری، و با وجود روابط با پرچمدار جبهه سرمایه داری یعنی ایالات متحده آمریکا. کمونیسم چینی کتاب سرخ خاص به خود داشت و نیروی طبقاتی و دهقانان و حوزه های سیاسی و نظامی و ایدئولوژی ویژه خود. پس از رحلت مائو انجیل سرخ او در موزه بزرگ چین که سرشار از همه امور کهن بود سپرده شد و یک مسیر نو با رهبران و تعقلی جدید به وجود آمد.
آفریقا از جمله مناطقی بود که خیلی زود توجه چین را به خود جلب کرد. می توان آغاز این توجه را قرن پانزدهم دانست. «منگ» ها بسیاری از کاروان های خود را به ساحل شرقی آن گسیل کرده بودند و بسیاری از محصولات حیوانی آفریقا را به چین همراه خود آوردند. پیش از دوره استعمار اروپایی آفریقا نظام های سیاسی و اجتماعی ویژه خود داشت که توسط پادشاهی های بومی اداره می شد و برخی از مناطق فراخ آنجا با مدیریت قبیله معینی کنترل می شد و از طریق کاروانها با شمال آفریقا و قاره آسیا و به ویژه چین و هند مراوده داشت. اما با انقیاد آفریقا به استعمار بریتانیا و فرانسه و البته انقیاد چین به بریتانیا این مراوده میان چین و آفریقا تحت سیطره بریتانیا درآمد.
در نیمه دوم قرن پیش که جنبش های استقلال طلبی در اغلب سرزمین های آفریقایی به پا خاست نظام کمونیست چین از آنها پشتیبانی کرد هر چند که رقابت میان دو قطب کمونیست چین و شوروی تاثیرات بر این پشتیبانی داشت. اما با وجود اینکه شوروی به دلیل موضع قدرتمند خود تاثیر بیشتری بر این منطقه داشت با فروپاشی آن و کم رنگ شدن بعد ایدئولوژیک و از میان رفتن مقرارت جنگ سرد، عامل محرک دخالت چین در آفریقا منافع اقتصادی شد. بدین ترتیب چین نحوه حضور خود در آفریقا را به طور کلی بازیابی کرد و با قدرت در تمام مناطق آفریقا حضور پیدا کرد و یک برنامه اقتصادی جامعی را بدین منظور در نظر گرفت. چین در این فعالیت از دخالت در امور سیاسی داخلی این مناطق پرهیز کرد و تمام تمرکز خود را بر روی برنامه های اقتصادی بزرگ خود گذاشت. چین به واسطه هزاران شرکت های خود که در آنجا مشغول فعالیت هستند به مناطق آفریقایی محصولات چینی را صادر می کند و مواد خام را به کشور خود وارد می سازد. در آنجا چین از طرح قضایای جدل برانگیز مانند حقوق بشر دوری کرده است و برخلاف غربیان از ساختن قرارگاهای نظامی در آنجا پرهیز کرده است و تنها به آموزش نیروهای نظامی و برخی کمک های نظامی اقدام کرده است.
چین به خوبی توانست که در سایه این سیاست آرام خود جا پای محکمی را در عرصه اقتصادی و سیاسی و نظامی و فرهنگی و… در آفریقا برای خود تدارک بیند. این کشور البته تنها به فعالیت اقتصادی اکتفا نکرده و همه ساله از طریق کنفرانس های خود که در سطح بالاترین سران چین و آفریقا برگزار می شود آفریقا را به سوی خود می کشاند.
اینک آفریقا یکی از فضاهای استراتژیک چین به حساب می آید و در آینده با گذشت دو دهه این قاره سبد غذایی چین را خود تامین خواهد کرد و کوهایی از مواد خام خود را در اختیار آن خواهد گذاشت. چین به خوبی توانست با پیروی از سیاست هایی که از هیاهو به دور است و عادات مناطق مورد نظر را محترم می شمارد یک شریک موثقی برای آفریقا گردد. به عنوان مثال چین در آنجا تحت نام هدیه ملت چین به مردم آفریقا ساختمان های مجللی را برای پارلمان ها وبرخی کاخ های ریاست جمهوری و وزارت خانه ها و مدارس احداث کرده است.
در جهانی که صدای جنگ سر به فلک می کشد و عرصه های برخورد گسترش می یابد چین توانست به جایی نفوذ کند که ظاهر آن فقیر و باطن آن بسیار غنی است. در آنجا نشانه های جدیدی برای زندگی جدید احداث می کند در قاره ای که جنگل و جنگ ها در هم می آمیزند و گرسنگی در چهره های مرمان آن عیان است.