«در سوریه مداخله کردیم پس از آن که مبارزان به دویست متری دمشق رسیدند»، این اعتراف علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران است. بحث من درباره دخالت ایران نیست زیرا شرایط و اهداف آن معروف است، بلکه برای یاد آوری این نکته است که انقلابیون سوری پیش از آن که افراط گرایان به سوریه برسند به دمشق رسیده بودند.
دو سال پیش تنها صدها نفر از مبارزان افراط گرا در سوریه بودند که اکثر آن ها در مناطق جنوبی مجاور عراق بودند.
همه ما می دانیم که ارتش آزاد معارض در سال ۲۰۱۱ ، و پس از قیام مسالمت آمیز درعا و دمشق، برای مقابله با خشونت نظام تأسیس شد. و به سرعت در حلب و حماه و دیگر مناطق بزرگ شد و در آن زمان شعارهای افراطی دینی و فرقه ای سر نمی داد، بلکه خواسته های آن صرفاً ملی بود، و اکثر کسانی که به ارتش آزاد پیوستند شهروندانی از گروه های مختلف بودند، که هدف آن ها رهایی از دستگاه های امنیتی هولناک دولت، و خلاص شدن از شر دایره مرتبط با رئیس جمهور بود که با قلدری زندگی را بر مردم تنگ کرده بودند.
پس از حدود دو سال، ارتش آزاد مسافت های طولانی پیمود و مناطق متعددی را به دست گرفت. در طی این مدت یک جنگ رسانه ای بر ضد آن، و بر ضد حامیان آن به راه افتاد، و استدلال های مختلفی در مورد اهداف این پروژه ملی و سرسپردگی آن به غرب و اموال و رهبران آن گفته شد. در حقیقت آنچه از مسلح کردن و پشتیبانی در آن جا صورت می گرفت، با اطلاع همگان و تحت نظارت طرف های متعددی بود که به «اتاق های نظامی» معروف بود و در آن ها نمایندگانی از کشورهای غربی نیز وجود داشت. اما با پیشروی ارتش آزاد، با کمال تأسف، دو تحول مهم اتفاق افتاد که نقشه بحران را در سوریه تغییر داد.
به دلایل رقابتی و منافع محدود، و از این مفهوم که سقوط دمشق نزدیک است، رقابت برای کنترل نیروهای مخالف پیروز، افزایش یافت. به همین دلیل برخی کشورها به تلاش برای ایجاد مخالفانی پیرو خود متوسل شدند، و تشکیل سازمان های افراطی محلی را مورد حمایت قرار دادند، و ورود افراط گرایان خارجی برای نبرد در سوریه را تشویق کردند و سازمان های آن ها را پشتیبانی کردند. ایران هم به نوبه خود وقتی دید که ارتش آزاد در اطراف دمشق در حال نبرد است همان کار را کرد. شبه نظامیان «حزب الله» را به سرعت فرستاد و به ژنرال های سپاه پاسداران دستور داد گروه های افراطی مشابهی از سازمان های عراقی و افغانی و غیره تشکیل داده و به سوریه ارسال کنند. بنابراین، بزرگ ترین جنگ تروریستی از نوع خود در منطقه، در خاک سوریه در گرفت، و دهها هزار نفر از دو طرف به مبارزه با یکدیگر پرداختند.
همکاری با گروه های افراطی برای مقابله با شبح اسد و شبه نظامیان ایران یک اشتباه وحشتناک بود، زیرا داعش همه را دشمن خود در نظر گرفت و با شرارت و شدت با «ارتش آزاد» جنگید. آن هایی که گروه های افراطی را حمایت کردند فکر می کردند که «داعش» و «النصره» سلاح مخرب و مفید و مناسبی برای به دست گیری دمشق توسط ارتش آزاد هستند. با کمال تأسف این استراتژی در لیبی هم تکرار شد، هنگامی که برای دلیلی مشابه از افراط گرایان استفاده شد. نتیجه در هر دو یکسان بود؛ بالا رفتن بر پشت غول، آن را به چهارپایی رام تبدیل نمی کند.
دیگر نیروهای سیاسی که دلسوز مردم سوریه هستند به زودی متوجه خطر شدند و نسبت به آن هشدار دادند، و از رقابت با ارتش آزاد، و همچنین درگیری و تنش بر سر رهبری ائتلاف ملی که نشان دهنده چتر وسیع انقلاب سوریه است و همه فرقه ها و گروه های قومی را در بر می گیرد، ابراز نگرانی کردند.
ترس از بازسازی مجدد سازمان هایی مشابه «القاعده» در منطقه، نه تنها سوریه، بلکه کشورهایی مانند مصر و عربستان سعودی و اردن را نیز نگران می کند. یکی از مسؤلان عربستان سعودی به من می گوید که ریاض تصمیماتی اتخاذ کرد که از سفر شهروندان خود به سوریه جلوگیری کند، و برای لغو فتواهای واجب بودن «جهاد» بر مسلمانان، از علمای ارشد مسلمان کمک خواسته شد. و کسانی که بخواهند مخفیانه به آن جا بروند دستگیر خواهند شد. وی می گوید که نگرانی به مرحله ای رسیده است که به مسؤلان ترک اطلاع داده شد مجاز به دستگیری هر شهروند عربستانی هستند که بخواهد از عرض ۳۶ درجه جغرافیایی فراتر رود، زیرا بعد از این نقطه هیچ گونه مناطق توریستی و تجاری در ترکیه وجود ندارد، و احتمالاً کسانی که به آن جا سفر می کنند می خواهند از آن جا وارد سوریه شوند.
اگر چه ما می دانیم که نجات نظام اسد و احیای حاکمیت آن مسئه ای غیر ممکن و از رده خارج شده است، با این حال او در یک چیز موفق شد آن هم تخریب وضعیت پس از خود است. و تنها او برای آن چه اتفاق افتاده است قابل سرزنش نیست، بلکه کسانی که به دنبال تصورات غلط رفتند و پشت نظریه پردازان و صاحب نظرانی بودند که دیدگاه های آن ها هیچ ربطی با واقعیت و منطق نداشت نیز قابل سرزنش هستند.