کشور ایران به لحاظ ساختار جمعیتی جزو کشورهای جوان محسوب میشود و توجه به بهداشت روانی رده سنی کودک و نوجوان میتواند راه را برای بازسازی جامعهای سالم با شاخص سلامت روانی هموار کند.
پس از نهاد خانواده نخستین جایی که میتواند در سلامت و بهداشت روانی نسل نو نقشی تعیین کننده داشته باشد، مدرسه است.
بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی، فردی سالم است و بهداشت روانی تضمین شده ای دارد که «توانایی کامل برای ایفای نقشهای اجتماعی، روانی و جسمی» را داشته باشد و البته آنچه مسلم است بر اساس تعریف این سازمان سلامت روانی الزاما به معنای نبود بیماری یا عقبماندگیهای ذهنی نیست، بلکه به زبان ساده کسی دارای بهداشت روانی است که به طور کل « فرد ناراحتی نباشد».
تاریخچه توجه به بهداشت روانی دانش آموزان
بر اساس تحقیقی که توسط «علی رمضانخوانی»، استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی انجام شده، نخستین کشوری که برای بهداشت روانی و فیزیکی مدارسش برنامه مدونی ابداع کرد، کشور فرانسه بود که در سال ۱۷۹۸ با مامور کردن یک پزشک مسلط در هر مدرسه، اولین برنامه خود را درزمینه بهداشت فیزیکی و روانی دانش آموزان اجرا کرد.
پس از آن ایالات متحده آمریکا در سال ۱۸۳۷، هلند در سال ۱۸۶۸ و انگلستان در سال ۱۹۰۷ جزو نخستین کشورهایی بودند که به این مساله مهم توجه نشان دادند.
در ایران نیز در ﺳﺎل ۱۲۹۳ برای اولین بار هیاتی از ﭘﺰﺷﻜﺎن اﻳﺮانی- اروﭘﺎیی ﻣﻘﻴﻢ ﺗﻬﺮان ﺗﺸﻜﻴﻼتی ﺑﻪ ﻧﺎم «ﻣﺠﻠﺲ حفظالصحه» ﺑﺮای ﻣﺮاﻗﺒﺖ ﺑﻬﺪاﺷﺖ ﻋﻤﻮمی مدارس به وجود آوردﻧﺪ.
بعد از انقلاب سال ۵۷ در ایران، توجه به بهداشت روانی در اصل سی ام قانون اساسی نیز گنجانده شده و دولت موظف شد تا وسایل آموزش کودکان را در کنار پرورش آنها فراهم کند. همچنین قانون این کشور در اصل بیست و نه و چهل سه و اصل سه دولت را موظف کرده، برای سلامت فیزیکی و روانی تمامی افراد جامعه تدارک ببینند.
در بند سیزدهم شرح وظایف آموزش وپرورش ایران نیز به تامین سلامت دانش آموزان در سیستم آموزش و پرورش با همکاری وزارت بهداشت این کشور تاکید شده است.
اینکه آیا همه این اصول قانونی و بخشنامههای متعدد صادره توانسته راه سنگلاخی بهداشت روانی دانش آموزان را هموار کند یا خیر؟ نیاز به سرفصل دیگری دارد که در بخش دوم این گزارش به آن خواهیم پرداخت.
دانشآموز سالم به لحاظ شاخصهای بهداشت روانی چه مشخصاتی دارد؟
تعریف سازمان جهانی بهداشت برای بهداشت روانی دانش آموزان تعریف کوتاهی است که ممکن است در برخی موارد نارسا باشد. سوال اینجا است که دانشآموز سالم به لحاظ شاخصهای بهداشت روانی چه مشخصاتی دارد؟
بازهم سازمان بهداشت جهانی در این مورد رهنمودهایی ارائه می دهد. در سال ۱۹۹۳ این سازمان برای افزایش بهداشت روانی دانش آموزان، یک برنامه جدید تدوین کرد که در آن برنامه، افزایش توانایی روانی دانش آموزان با تمرین برخی مهارتها ممکن می شد. مهارتهایی همچون چطور میتوان کار و شغل پیدا کرد؟ چطور میتوان به رفتارهای پرخطر «نه» گفت؟ چگونه می توان با کشمکش های زندگی مقابله کرده یا از رفتارهای آسیب رسان جلوگیری کرد؟ به جا و به موقع تصمیم گرفت و با فشارهای عصبی مواجه شد؟
به اعتقاد کارشناسان آموزشی و علوم رفتاری، دانشآموزی دارای سلامت و بهداشت روانی است که نسبت به اتفاقات پیرامونش بی تفاوت نباشد، مثبت اندیش، شاد و درعین حال سازگار باشد. دچار سوءظن و بدبینی نباشد. انعطافپذیر و امیدوار باشد، نسبت به خودش نگرش مثبت داشته و متعادل باشد. رابطه ای سازنده با دنیای پیرامونش داشته و مشارکت جو باشد، به دیگران احترام بگذارد و به راحتی احساساتش را بروز بدهد.
یک کودک سالم و طبیعی نیاز به حس خود ارزشمند بودن، احساس امنیت، میل به خودباوری و احساس توانایی دارد.
کودک در مدرسه میآموزد که چطور میتواند موثر و سالم باشد و راه رابطه سالم با محیط اطرافش چیست؟ چطور میتواند با جنس مخالفش یک رابطه مثبت و کم خطر ایجاد کند. مساله ای که در ایران به علت نگاه صرفا ایدئولوژیک، بهداشت روانی بسیاری از دانش¬آموزان را به مخاطره انداخته است.
شیرزاد عبداللهی، کارشناس آموزش و پرورش در این رابطه به خبرنگار شرق پارسی میگوید: « در کتابهای درسی نقشهای اجتماعی بر اساس جنسیت تفکیک شدهاند. بچه ها در مدرسه و خانواده شناخت منطقی از جنس مخالف و از مسایل جنسی به دست نمیآورند و اطلاعات خود را از همسالان کسب میکنند که اغلب ناقص یا غلط است. بچهها در این سیستم دو شخصیتی میشوند؛ یک شخصیت مثبت و مقبول خانواده و اولیای مدرسه و یک شخصیت گناهکار که مرزهای ممنوعه را درمی نوردد.»
وی افزود: «بر اساس تحقیق محدودی که چهار سال پیش محمود گلزاری،، استاد دانشگاه علامه طباطبایی انجام داد، ۸۰ درصد دختران دبیرستانی در نمونه مورد بررسی دوست پسر داشتند و روابط آن ها از تماس تلفنی تا رابطه جنسی متغیر بود.»
متاسفانه در هر جامعه ای یک پنجم کودکان در معرض اختلالات رفتاری-هیجانی هستند. در آن صورت نقش مدرسه برای درمان این اختلالات رفتاری چقدر حائز اهمیت است؟
وقتی خانواده از ایفای نقش موثری در بهبود شرایط روانی کودک ناتوان است، در آن صورت مداخله های مثبت مدارس در بهبود شرایط روانی کودک موثر است، چرا که مدرسه سازمان یافته ترین شبکه امنی است که بستر مناسبی را برای مداخله موثر برای ترمیم آسیبهای روانی فراهم می کند. در آن شرایط است که مدرسه مانند یک شبکه مطمئن و موثر، کودکان را به لحاظ روانی ایمن نگاه می دارد و حکم درمانگاهی را ایفا می کند که برای پیشگیری از تهدید بهداشت روانی در یک ساعت مشخص به دانش آموزان دسترسی دارد.
شیرزاد عبداللهی، کارشناس آموزشی میگوید در ایران به این امر مهم به طور ناقص پرداخته میشود: « بهداشت روانی دانش آموزان قابل تفکیک از بهداشت جسمانی و بهداشت محیط نیست. به عبارتی سوء تغذیه و بیماری و رکود بدنی مستقیما روی روح و روان دانشآموز تاثیر منفی میگذارد.»
وی می افزاید: «بهداشت روانی مجموعه برنامه ها و اقداماتی است که کودکان را در برابر خشونت بزرگترها و آسیبهای اجتماعی، چه معلم و مدیر و چه همکلاسی و آسیبهایی مانند اعتیاد و مشکلات روحی و روانی ناشی از بلوغ جنسی محافظت می کند.»
عبداللهی گفت: «از طریق آموزشهای صحیح، یاددادن مهارتهای زندگی، آموزش رابطه با جنس مخالف، توجه به فردیت دانشآموز، دوست داشتن دیگران و همکاری و مثبت اندیشی میتوان تا حدی بهداشت روانی دانش آموزان را تضمین کرد.»
وی با اشاره به اینکه هماکنون بهداشت محیط و مسایلی از قبیل سرویسهای بهداشتی، آب آشامیدنی، سیستم گرمایش و سرمایش تا حدودی مورد توجه است، گفت: «مثلا در فصل سرد سال اگر بودجه تامین شود، برنامه شیر مدارس به صورت ناقص اجرا میشود یا به دانش آموزان دختر قرص آهن برای جبران کم خونی ناشی از قاعدگی میدهند، اگر چه نمی توان نادیده گرفت که در برخی مدارس دخترانه هم بهداشت فردی به دختران آموزش داده میشود، اما در خصوص بهداشت روانی کار زیادی انجام نمیشود.»
سیستم آموزشی کشورهای توسعه یافته کاملا بر این مبنا شکل گرفته است که مدرسه صرفا مکانی برای آموزش مهارت های فیزیکی نیست، بلکه محلی برای رشد و تقویت مسئولیت پذیری، جامعه پذیری و حس خود ارزشمندی است. در این سیستم مشاوران، مربیان بهداشت، روانشناسان و مددکاران اجتماعی هم در کنار معلم در یک چرخه مدرسه، خانه و جامعه باهم به طور همسو و همزمان در بهبود شرایط روانی دانشآموز و ایجاد یک فضای نشاط آور گام برمی دارند، چرا که باور دارند که مدرسه، تنها محل آموزش مهارت های کلاسیک علمی نیست و دیگر دوره نگاه سنتی به مدارس به سر آمده است.
از یکسو به همان نسبت هم برخوردهای غیرعلمی و نامناسب و تنبیه و تحقیر دانش آموزان در مدرسه میتواند در کاهش عزت نفس و حس شایستگی و توانایی دانش آموزان تاثیر نامطلوب بگذارد و او را هر چه بیشتر به سمت انزوا و تباهی بکشاند.
شیرزاد عبداللهی در این رابطه میگوید: «خشونت بهعنوان یک شیوه تربیتی در مدارس رایج است. هرچند خشونتهای شدید بدنی به ندرت اعمال میشوند، اما خشونت بدنی در حد پس گردنی، سیلی، توسری و هل دادن و مجبور کردن دانشآموز به ایستادن مقابل دیوار بسیار رایج است. از هر دانشآموزی در مورد تنبیه بدنی بپرسی، یا تجربه عینی دارد یا خودش این شکل از خشونت را تجربه کرده یا در مورد دوست و همکلاسی اش شاهد بوده است.»
به گفته عبداللهی «بازار داد زدن و خشونتهای کلامی در مدرسه بسیار داغ است. به بچهها توهین میشود. ناظم و معلم کودکی را که اشتباه کرده تحقیر میکنند.»
وی می گوید: «اگر چه در مدرسه پستی به نام مشاور و پست دیگری به نام مربی پرورشی وجود دارد، مشاور مدرسه مسئول رسیدگی به ناهنجاریهای شخصیتی و رفتاری کودکان است و میتواند نقش مفیدی در مدرسه داشته باشد، اما تعداد مشاوران مدارس بسیار کم است و علاوه بر این برخی از آنها تخصصی درزمینه مشاوره و روانشناسی ندارند. مشاور مجبور است بر اساس قالبهای ذهنی مرسوم در آموزش وپرورش رفتار کند و وارد محدودههای ممنوعه نشود. مربی پرورشی که می تواند نقش مؤثری در تربیت بچهها داشته باشد، بیشتر مانند یک فعال سیاسی – مذهبی عمل میکند و تربیت دانش آموزان را فقط از دریچه ایدئولوژیک موردتوجه قرار میدهد»..
بخش سخت ماجرا اینجا است که در سیستم آموزشی ایران شناسایی دانشآموزانی که به لحاظ بهداشت روانی در مخاطره هستند کار دشواری است و تا زمانی که مشکلی جدی برای کودک بروز نکند، کمتر کسی از مخاطره افتادن بهداشت روانی آن دانشآموز مطلع خواهد شد.
در قسمت دوم این گزارش به این دشواری های سیستم آموزشی ایران در این مورد و مقایسه نگاه سیستم آموزشی فعلی ایران به مقوله بهداشت روانی دانش آموزان با رژیم پهلوی خواهیم پرداخت.