در هیاهوی جام جانی ۲۰۱۴، دوباره خودش را سر زبانها انداخت؛ با تصویر زنی در شهر، با دستکش که مایع ظرفشویی «جام» را بالای سر برده است؛ نمادی از بیبهرگی زنان ایرانی از تماشای فوتبال در استادیومها و به معنای وسیعتر، تعریف رسمی و حکومتی از زن، موجودی که در آشپزخانه قهرمان میشود؛ برنده بیرقیب جام کار خانگی! چند روز بعد، بر چهره قهرمان زنش رنگ پاشیدند و او بلافاصله پاسخشان را با کار دیگری داد. او هم مثل هر دیوارنگار دیگری میداند که هنرش ممکن است هر لحظه از بین برود و تنها کاری که از دستش بر میآید این است که از آنها عکس بگیرد.
اما دست سیاه یا همان بلک هند، پیش از آن هم برای علاقهمندان گرافیتی، شناخته شده بود. کارهای او با آرم و نشانه ویژهاش چند سالی هست که بر دیوارهای تهران منتشر میشوند و روح اعتراض را زنده نگه میدارند. دست سیاه، یکی از چندین هنرمند دیوارنگار ایران است که هنرشان نخستین بار در اکباتان تهران آشکار شد و بعدها به همه جای ایران رسید.
دیوارنگاری حکومتی ، گرافیتی تکصدایی
هنر خارج از خط، هنر اعتراض و سرکشی، هنر نپذیرفتن قواعد رسمی دنیای هنر. هنرمند گرافیتی، میخواهد فارغ از قاب و چارچوب، در معرض دید باشد و افتتاحیه نمایشگاهش را چلوی چشمان مسافرانی قرار میدهد که صبح سوار اتوبوس از جلوی دیواری که تا دیروز سپید بوده میگذرند و نمایشگاه را افتتاح میکنند.
خلاف بسیاری از گونههای هنری اختصاص به طبقه و گروه خاصی ندارد؛ متعلق به همه کسانی است که در زندگی روزمره نشانهها را تشخیص میدهند و مردمیترین گونه هنرهای تجسمی است.
در ایران دیوارنگاری هنر ناشناخته ای نیست؛ نه از آن رو که دیوارهای تهران و شهرهای بزرگ شبیه برلین و نیویورک باشد، بیشتر از آن رو که نوعی دیوارنگاری حکومتی از سالهای پس از انقلاب همواره در ایران وجود داشته است. تا سالها، شعار نویسیهای باقیمانده از دوران انقلاب، بخشی از تاریخ و ایدئولوژی انقلابی را با خود حمل میکردند. دیوارنوشتههای پیش از انقلاب به همه تعلق داشت و هر کس میتوانست نقشی بردیوار بزند؛ در زمانهای که هر حزب و گروه سیاسی، شعار و مرام خود را بر دیوار میکشید و هر شهروند عادی مطالبه خود را نقش میزد، نمادی از چندصدایی شدن جامعه.
پس از انقلاب و با شروع جنگ، موجی از دیوارنگاریهای تبلیغی آغاز شد و چندصدایی تبدیل به تکصدایی شد: شعارهایی برای تبلیغ ادامه جنگ، تحسین شهادت و شجاعت رزمندگان. این تصاویر که از سوی مراجع رسمی و با بودجه عمومی حمایت میشدند، چیزی بیش از شعار و نوشته بودند و در آنها گونهای تصویرسازی انقلابی هم دیده میشد که به مرور با دیوارنگاری چهره کشتهشدگان جنگ، مادران کشتهشدگان و نمادهای مذهبی تکمیل شد. صدای دیوارها دعوت به رستگاری و آخرت بود.
مدتی بعد، با پایان جنگ، برخی از شعارها پاک شدند، اما تصاویرکشتهشدگان و صحنههای جنگ باقی ماند. دوران سازندگی بود، زمانه ساخته شدن بزرگراهها و برجها و زندگی عادی شهری. نشانههای جنگ و پناهگاه و خطر از شهر رفت و در کنار تصاویر تبلیغی مردمان شهری و هجوم بیلبوردهای تبلیغاتی و ترویج مصرف، کم و بیش نقشهای دیگری هم بر در و دیوار شهر آفریده شد. نقشهایی که میتوان آنها را نقشهای با مضامین عرفانی و روحانی نامید: تصویر پرندگان، فرشتگان و مناظر طبیعت، با چاشنی شعر حافظ و مولوی.
در دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی که همزمان بود با شهردار شدن محمود احمدی نژاد در تهران، ناگهان نقد و تحریب گذشته آغاز شد. هر رهگذری میتوانست موج دیوارنگاریهای تازه را ببیند: دعوت از منجی برای حضور در شهر آغاز شد با نگارش فرازهایی از دعای فرج بر دیوارها، شعرهایی با مضمون آرزوی ظهور و البته آیاتی از قرآن با طرحهای اسلمیمی که زیر پلها و دیوارهای بلند حاشیه بزرگراهها را پوشاندند.
از آن زمان، نبرد بین آرمانگرایی و مصرفگرایی، تضاد بین سبک زندگی عادی و سبک تبلیغی حکومتی، همچنان بر در و دیوار شهر جاری است و در خلا هوای تازه، آسمان پاک و زیبایی طبیعی، دیوارنگاران استخدام شدهای هستند که شهرداریها آنها را دعوت به کشیدن درخت و ابر سفید و آسمان آبی میکنند.
اما به موازات این روند دیوار نویسی حکومتی، دیوار نویسیهای مردمی به حیات خود ادامه داده است. گروهی برای تبلیغ، آگهی و تجارت و گروهی برای ابراز مخالفت سیاسی که گرافیتیها عموما در این گروه جا میگیرند.
ممنوع و پویا
ظهور گرافیتی بر دیوارهای تهران و شهرهای بزرگ ایران را به تولد موسیقی رپ در اواخر دهه ۷۰ خورشیدی نسبت میدهند که انقلابی در موسیقی ایران و سلیقه جوانان ایرانی ایجاد کرد. در همان سالهای اول ظهور موسیقی رپ، گرافیتی هم در دیوارهای شهر تهران دیده شد. با ورود ماهوارهها به زندگی شهری، عناصر تازهای هم به زندگی جوانان راه پیدا کرد و همزمان، ساده تر شدن ارتباط با خارج از ایران، گروهی از جوانان ایرانی را با تجربه گرافیتی در کشورهای دیگر آشنا کرد.
گرچه کسی نمیداند اولین گرافیتی را چه کسی بر دیوارهای تهران نگاشته، اما نام فردی با اسم مستعار «تنها» به عنوان کسی که نقش زیادی در آشنا کردن مردم با گرافیتی داشت، بیشتر شناخته شده است.
مدتی بعد، مشهد، تبریز، کاشان و شیراز هم صاحب گرافیتی شدند و نامهای دیگری هم در عرصه گرافیتی شنیده شد: در مشهد افرادی چون ادراک، در تبریز سوت و آیسی، در کاشان توسط رضا ریوتر ، در شیراز من که همه آنها در اواسط دهه ۸۰ گرافیتی را به شهرهای خود بردند.
اکنون گرافیتی ایران در خاورمیانه پیشتاز است و بسیاری، دیوارنگاری دیگر کشورهای خاورمیانه را متاثر از خلاقیتهای دیوارنگاران ایرانی میدانند. به علاوه، استفاده از تکنیکهای مختلف گرافیتی که در ایران روز به روز در حال رشد است. بر دیوار شهرهای مختلف میتوان گرافیتی تکست با خط فارسی، ترو آپ، استنسیل، تگ و استیکر دید.
علاوه بر تنوع تکنیک در کار گرافیتیکارهای ایرانی، مضمون هم در این آثار متنوع است، مضامینی که از تجارب شخصی هنرمندان بیرون میآید و اتفاقات سیاسی اجتماعی بر آن اثر میگذارد. دیوارنگاران ایرانی برای کار کردن سوژه کم نمیآورند. فیلترینگ اینترنت، اعدام دیکتاتور، کودکان کار، تجاوز، جنگ غزه و جام جهانی همه میتوانند بهانه خلق یک اثر باشند.
اما دیوارنگاری در ایران آسان نیست. حمید، دیوارنگار ملقب به «تریس»، مشکلاتش را برای اجرای دیوارنگاریها به سه دسته مشکلات اجتماعی، فردی ابزاری تقسیم میکند و معتقد است: «مشکلات اجتماعی اغلب از طریق پلیس و مردم به وجود میآید. پلیس با توجه به وظیفهاش و مردم چون دوست ندارند دیوارهای خالی شهرشان پر شود این مشکلات را ایجاد میکنند. مشکلات فردی هم یا به سبب کمبود پول است یا گاهی شخصی که مدتی گرافیتی کشیده، دیگر این کار روحش را راضی نمیکند و کنارش میگذارد. مشکلات ابزاری هم به سبب نبود امکانات به وجود میآید و شخص به دلیل نداشتن نوآوری کافی به دسته دوم می پیوندد.»
او در مقایسه کار خودش با دیوارنگارهای غربی میگوید: «اینگونه مشکلات در کشورهای غربی وجود ندارد. مثلا آنها معمولا اسپریها را از فروشگاههای زنجیرهای میدزدند یا برای هیجان بیشتر، روی قطار یا مترو گرافیتی میکشند. امکانات به اندازه کافی وجود دارد؛ مثلا کمترینش همین سرهای اسپری که در اندازهها و با قطرهای مختلف وجود دارد ولی در ایران نیست و باعث میشود کیفیت کارها کم شود. در کشورهایی که گرافیتی پیشرفت کرده، گرافیتیکارها معمولا با هم رقابت دارند و همین رقابت باعث به وجود آمدن نوآوری شده و ولی در ایران این رقابت به طورعمده وجود ندارد یا اگر هم هست در تهران است و در بقیه شهرها نیست.»
«ایل» هنرمندی است که دو سال است استنسیل کار میکند. اول در تبریز ولی این روزا کارهایش را در خیابانهای تهران میچسباند یا استنسیل میکند. کارهای او درباره اجتماع هستند. او میگوید: «در خیابان باید سریع کار کرد و معمولاً شبها کار میزنم. کمک داشتن برای کار زدن خیلی خوب است و من هم معمولاً کمک دارم با خودم. بعضی از آدمها از گرافیتی خوششان میآید و بعضیها نه؛ ولی خیلیها بودهاند که وقتی داشتم کاری میزدم، هوایم را داشتهاند یا تشویقم کردهاند. برخوردها هم متفاوت بوده؛ هم برخورد شدید، هم برخورد معمولی.»
او میگوید که کارهایش معمولاً بیشتر از سه چهار روز دوام نمیآورند: «هر کسی ممکن است آنها را کنده یا خراب کرده باشد. یکی از بزرگترین سختیهای این کار همین است که کار را خراب میکنند.»
گرافیتی در ایران ممنوع است هرچند گاه نهادهای فرهنگی برای آن جشنوارهها و گالری برپا میکنند. نمایشگاه و جشنواره گرافیتی دانشگاه تهران و هنر، جشنوارهای گرافیتی گالریهای نقاشی در تهران و اختصاص یک دیوار در پارگ آبی آزادگان در سال ۷۸ از سوی شهرداری برای گرافیتی از جمله این برنامههاست.
اعتراضهای سال ۱۳۸۸ را شاید بتوان به عنوان یک نقطه تازه در کارهای گرافیتی ایران درنظر گرفت؛ نقطهای که با پررنگتر شدن روحیه اعتراض، در قالب شعار نویسی و طراحی استیکر و استنسیل برای جنبش سبز آغاز شد و اکنون با کارهای رادیکالتر دیوارنگاران دنبال میشود.
یک هنرمند گرافیتیکار که نمیخواهد نامش منتشر شود میگوید: «گرافیتی یکی از برجسته ترین شکلهای شکستن محدودیتهای آزادی بیان است. وقتی روزنامهها آزاد نیستند، رسانه مستقل وجود ندارد و در عین حال این همه مساله و مشکل وجود دارد، گرافیتی میتواند صدای بیصداها باشد. زبان تصویر هم به اندازه کافی گویاست. به همین دلیل تا وقتی چیزی برای اعتراض هست، ما هم هستیم.»