عربستان سعودی حکم اعدام نمر النمر چهره مذهبی شیعه سعودی را صادر کرده است. اتهامات اثبات شده علیه او، متعدد و متنوع است. در میان آنها از همه مهم تر توسل به خشونت علیه حکومت و تلاش برای تحریک و حمایت از تروریست هایی است که شهروندان و افراد امنیتی را کشته اند و اموال عمومی را آتش زده اند و ناگفته نماند که او علنا به ارتباطاتش با ایران افتخار می کرد و خواستار تجزیه عربستان سعودی و استقرار ولایت فقیه در «کشورش» شده بود.
آنچه در این میان واقعا به چشم می آید نحوه برخورد گروه های بین المللی حقوق بشر و رسانه ها در این زمینه است که نمر را چهره «مخالف» و نه یک تروریست خوانده اند، به رغم اینکه وی به اقداماتی دست زده که در همه کشورهای جهان غیرقانونی است.
من کاملا اطلاع دارم که مساله اقلیت های مذهبی در کشورهای عربی موضوعی است که غرب علاقه دارد به آن بپردازد، و باور عمومی بر آنست (بعضی جنبه های آن درست و دیگران غلط است) که این اقلیت ها هم اکنون در کشورهایشان با سرکوب و تبعیض مواجهند.
مبنای این باور، در عین حال، احساسات است و نه واقعیات. بر این اساس، هر آنچه که این اقلیت ها انجام می دهند زیر چتر «حقوق بشر» قرار می گیرد در حالی که هر کاری که درباره آنها صورت می گیرد نقش حقوق اولیه آنها به عنوان شهروند در نظر گرفته می شود.
متاسفانه در میان این اقلیت ها کسانی هستند که از این وضعیت برای ضربه زدن به کشور خود سوءاستفاده می کنند.
شاید اگر این حکم درباره یک غیرشیعه صادر می شد تنها حکمی قضایی محسوب می شد، اما پرونده نمر از نظر بعضی پرونده ای سیاسی تلقی شده و منظور آنست که نمر به «چهره ای مخالف» مبدل شود که تحت پیگرد حکومت قرار گرفته. اما همان دادگاه نیز حکمی مشابه را علیه نظریه پرداز رسمی القاعده صادر کرد. چطور ممکن است یکی از این افراد تروریست باشد و دیگری «چهره مخالف» در حالی که جرم آنها عملا مشابه است؟
واقعیت آنست که تنها یک اختلاف بین تروریست های القاعده و تروریست های زادگاه نمر یعنی العوامیه وجود دارد: یک گروه سنی و دیگری شیعه است. همچنین این حقیقت دارد که شیعیان سعودی هم حقوق و مسئولیت هایی مانند دیگر شهروندان سعودی دارند.
بگذارید ایران و متحدان و کمک کنندگانش را اندکی کنار بگذاریم – یعنی حزب الله لبنان، حزب الوفاق بحرین و حوثی های یمن – چرا که آنها همه بخشی از پروژه راهبردی ایران هستند که اکنون همه از آن خبر دارند.
دغدغه ما در اینجا آن سازمان ها و رسانه هایی است که نتوانسته اند دریابند که نمر، به رغم جرائم ثابت شده ای که انجام داده، آنقدرها به خاطر تهدید حکومت سعودی نیست که هدف محاکمه قرار گرفته؛ به هر حال دیگرانی هم در عربستان سعودی هستند که صدای خود را بلند می کنند و به حکومت با کلام خود حمله می کنند و حتی گاه از حد خود فراتر می روند، اما هیچ یک با اقدامات قانونی از هر شکل آن مواجه نمی شوند.
درباره آن تاریخچه مخدوش «آزادی ها و حقوق بشر»، همه دنیا اکنون این بازی را درک می کند به طوری که دیگر رنگ و رو رفته و خسته کننده شده است؛ حتی دولت های غربی دیگر به آن بهایی نمی دهند. برای توضیح این نکته شاید مناسب باشد به بخشی از همین حکم اخیر بپردازم که در جایی می گوید که نمر «از صرف ابراز عقیده، که سالها بدون مواجهه با هرگونه مسئولیت قضایی انجام می داده، پا را فراتر گذاشته است.» به بیان دیگر، مساله در اینجا آنطور که گزارش شده، عقیده یا «آزادی بیان» نیست.
فیلیپ هموند وزیر خارجه بریتانیا اخیرا گفته است که شهروندان بریتانیایی که با داعش بدعت کرده اند باید به عنوان «خائن» در نظر گرفته و به خاطر «خیانت فاحش» محاکمه شوند – اتهامی که جزای آن حبس ابد است.
ببینید در اینجا این مجازات برای آنهایی در نظر گرفته می شود که تنها به داعش ابراز وفاداری می کنند. بنابراین درباره آنهایی که از سازمان های تروریستی حمایت و دفاع و آنها را تقویت می کنند چطور؟
دو روز پیش همان تروریست هایی که نمر آنها را به اقدامات خشونت بار تحریک کرد به یک واحد گشت امنیتی در العوامیه حمله و یک خط لوله نفتی را در آنجا منفجر کردند. کسی چه می داند، شاید بعضی، این افراد را هم «فعال» بنامند همانطور که نمر یک چهره مخالف نامیده شد.
پدیده های گوناگونی که از آنچه «بهار عربی» خوانده می شود، سرچشمه گرفته بی پایان هستند. شاخص ترین آنها پدیده فعال سیاسی «بی رنگ و مزه» است. نقش این فعال دیگر مانند گذشته از دستورالعمل هایی سختگیرانه پیروی نمی کند که به ما اجازه می داد فعالی واقعی را از یک صرفا فعال آماتور که بدون حداقل شرایط، چنین عنوانی را برای خود برگزیده، تفکیک کنیم.
در همان حالی که زوال چینی «پدیده فعالان» را شاهد هستیم، اکنون باید با پدیده پوچی دیگر روبه رو شویم، پدیده ای که تلاش می کند تروریست ها را به چهره های مخالف تبدیل کند، چهره هایی که در مقابل قانون، عرف و حتی منطق می ایستند.