جبهه النصره، هم پیمان القاعده از ایدئولوژی و طرح اسامه بن لادن و ایمن الظواهیری پیروی میکند. این گروه در ابعادی گسترده و ناشناخته پس از آن که اسد ماشین کشتارش را راه انداخت و انقلاب غیرنظامیان را تحت کنترل خود در آورد، وارد کشمکش سوریه شد؛ در مقطعی که اوضاع آشفته بود.
البته اخیرا اعلام کرده که اصولگرایی مذهبی و نقشه اصلیاش برای سوریه را رها کرده و در صدد دستیابی به پیروزی برای مردم آسیبپذیر سوریه است؛ مردمی که همه از آنها روی برگرداندهاند، اما در واقعیت همچنان در مسیر خود به سوی سوریهای بزرگتر حرکت میکند؛ اولین قدم به سوی نقشه بزرگ القاعده برای بلاد شام. ارتش آزاد سوریه و همچنین گروههای غیرنظامی بومی و ملی چشم خود را روی این حقیقت بسته هستند. طبیعی است که دولت اسد از این گام تازه راضی است؛ چرا که حالا میتواند به عنوان تنها نیروی مقاوم در مقابل وحشیگری تروریستها بایستد.
زمانی جبهه النصره نقطه اوج افراطگری بنیادی میدانستند، اما این مربوط به زمانی که دولت اسلامی عراق و شام هنوز روی کار نیامده بود. دولت اسلامی عراق و شام در وحشیگری، قتل و کشتار و گروگانگیری پا را فراتر از جبهه النصره گذاشت. عمارت ستم خود را هر جا که رفت، بنا کرد و درصدد جلب حمایت از گوشه گوشه دنیا برآمد.
احساسات کهنه، عمیق و بیمارگونه را در قلب برخی از جوانان گمراه مسلمان بیدار کرد. در نتیجه میتوان گفت که اصلیترین و البته نگران کنندهترین عامل گسترش سریع دولت اسلامی عراق و شام در چنین مدت کوتاهی است و هیچ ربطی هم به نظریههای توطئهای که سازمانهای جاسوسی را مهره پشت پرده این گروه میداند، ندارد. البته این به این معنی نیست که نقش ایران و سایرین را- که عامدانه انقلاب سوریه را تضعیف کردند- نادیده بگیریم؛ در واقع همه بر اساس دستور کار خود عمل کردند.
آنچه بیش از اندازه نگرانکننده است، این است که مردم ناامیدانه در تلاش هستند اجازه ندهند دولت اسلامی عراق و سوریه پایگاهی در سوریه تشکیل دهند؛ این در حالی است که مردم در عین حال تظاهر هم میکنند که جبهه النصره و محمد الجولانی، رهبرش براساس نقشهای کاملا غیرنظامی عمل میکند.
تنها تفاوت میان این دو گروه، کشمکشی است که بر سر حق رهبری و حاکمیت بر آنچه روحانی یوسف الاحمد «پروژه سوریه» مینامد، با هم دارند. او دولت اسلامی عراق و شام را متهم کرد و آن را به مبارزه طلبید تا در یک دادگاه شریعت اسلامی که جهادگرایان را هم پای میز محاکمه میکشاند، حضور پیدا کند. بسیاری از روحانیهای دیگر، از جمله ابومحمد المقدیسی و ابوقتاده، روحانیون اردنی نیز همین پیشنهاد را دادند.
ما همچنین باید بیانیهای را که الجولانی در آن به مرگ همپیمانش، ابوخالد السوری پرداخت، در نظر بگیریم. او در این بیانیه پس از لعن و نفرین دولت اسلامی عراق و شام- که متهم به قتل السوری است- موافقت خود را با تکفیرگرایی آنها به شیوه خودش اعلام کرد.
الجولانی ارتش آزاد سوریه و ائتلاف ملی سوریه را به کافر بودن متهم کرد؛ چرا که از تشکیل دولتی سکولار و سرکوب یک پروژه اسلامی صالح حمایت کردند. او از دولت اسلامی عراق و سوریه خواست که اختلاف نظرهای خود با «روحانیون محترمی» چون مقدیسی، ابوقتاده و سلیمان الوان، روحانی عربستان سعودی کنار بگذارد.
از این رو میتوان گفت تنها تفاوت میان این دو گروه بر سر این است که چه کسی حق ولایت را از آن خود کند؛ سایر مسائل حاشیه است.