افغانستان که از زمان حاکمیت چپها تا طالبان همواره درگیر جنگ و درگیریهای داخلی بوده است از حدود سی و پنج سال پیش تاکنون شاهد ظهور و بروز موج «ادبیات مهاجرت» بوده است که اکنون به عنوان شاخهای از ادبیات معاصر این کشور به شمار میرود. بسیاری از ناظران براین باور هستند که موفقیت ادبیات معاصر افغانستان در سطح جهان تا حد زیادی مرهون ادبیات مهاجرت بوده است.
آنها که سالهای متمادی در کشور هم زبانی مانند ایران ساکن بودهاند، معتقد هستنند ادبیات افغانستان در مواجهه با پدیده مهاجرت به دلیل وجود فرهنگ و زبان مشترک در ایران موفق تر بوده و مهاجرت منجر به رشد و بالندگی آثارشان شده است. هرچند، تجربههای خاص و ویژهای مانند تنهایی، گرسنگی، بیکاری و داشتن کار نامناسب را از سر گذراندند.
نسلی که در ایران متولد شده بود نیز بخشی از جریان ادبیات مهاجرت را رقم زده است، به گونهای که میتوان تاثیر اشعار شاعرانی نظیر فروغ فرخزاد، فریدون مشیری، سهراب سپهری، نادر نادرپور، قیصر امینپور و… را در بین این نسل از نویسندگان افغان ملاحظه کرد.
حال این پرسش مطرح میشود که دوری نویسندگان افغان از زادگاهشان چه تاثیرات مثبت یا منفی در آثارشان گذاشته است؟
عزیزالله نهفته، شاعر و نویسنده افغان ساکن سوئد در گفتگو با شرق پارسی، ترجمه آثار نویسندههای جوانتر به زبانهای اروپای را نشان دهنده رشد ادبیات داستانی افغانستان دانسته و میافزاید: «بدون شک مهاجرت تاثیر مثبت بر ادبیات افغانستان داشته است. چه آنانی که به کشورهای ایران و پاکستان سفر کردند و چه آنانی که به کشورهای غربی مهاجر شدند.»
وی با بیان اینکه ناشران نیز از کشورهایی مثل ایران و پاکستان شیوههای نشر و چاپ را فرا گرفتند میگوید: «ویراستاری حرفهای بعد از مهاجرت افغانها به ایران به افغانستان راه یافت. امروزه بهترین ویراستاران آنانی هستند که از ایران برگشتهاند.»
به اعتقاد نویسنده رمان «نقشهای موهوم» نویسندههای حوزه غرب بیشتر از زیر سلطه خود سانسوری رها شده و به مسایلی که بیانشان در افغانستان تابو است پرداختهاند.
با گذشت سه دهه جنگ در افغانستان، انتشار رمانهایی نظیر «کاغذ پران باز» نوشته خالد حسینی، «سنگ صبور» از عتیق رحیمی، «افغانی» نوشته عارف فرمان، «دست شیطان» از عزیزالله نهفته و آثار دیگری از این دست، راه را برای ورود آثار ادبی افغانستان در اروپا باز کردند.
نهفته، طرح موضوع برتری نژادی در رمان «بادبادک باز» خالد حسینی و نیز پرداختن به مسایل مذهبی و زنانه تابو در فرهنگ افغانستان را در آثار عتیق رحیمی بکر و تازه میداند.
از دیدگاه عارف فرمان، نویسنده افغانستانی دیگری که اکنون در سوئد زندگی میکند، تاثیر مهاجرت بر نویسندگان و ادبیات جدی است. نویسنده مهاجر دید چندگانه دارد و به قولی از دیدگاه میان برشی نگاه میکند یا به اصطلاح لاتینی آن «انترسیکشونالیزم». نویسندگان مهاجر که با فرهنگ بومی کشور دومشان آشنایی پیدا میکنند این تاثیرپذیری را بیشتر احساس میکنند تا نویسندگانی که از فرهنگ دیگری استفاده نبردهاند.
نویسنده رمان «افغانی» در ادامه میگوید: «هر چند این استفاده ها را می شود از طریق ترجمه هم به دست آورد، اما آن چنان که باید نه. این به صورت کلی میتواند مطرح شود، اما به خصوص در مورد نویسندگان افغان گفته میشود که نقش بارز آن بازتاب پیشرفتهای کشورهای دیگر و عقب ماندگیهای کشور افغانستان نویسنده را برآن میدارد تا کاری انجام دهد و این خلا را با نوشتههای خود پر کند. خلائی که در حقیقت بیشتر به تفاوت زمین و آسمان می ماند.»
عارف فرمان معتقد است: «برای آنکه نویسنده افغان از قافله عقب نیافتد نیز تلاش میکند تا بتواند در میان نویسندگان مطرح جهان جای پا باز کند و قطعا این حرکت خوبی است. مثلا خالد حسینی که امروز در میان نویسندگان یکی از مطرح ترین ها است از دردهای کشورش افغانستان چنان می نویسد که گویی جهان غافل از این دردها بودهاند.»
وی به آثار نویسنده دیگر افغان، عتیق رحیمی اشاره میکند که تلاش کرده است خالق آثار هنری باشد تا برای جهان معرفی شود که نویسندههای افغانستانی نیز حضور دارند. حضور این دو نویسنده تاثیر جدی بر روند نوشتن حتی در افغانستان و سایر مهاجران افغان در سطح جهان گذاشته است.
به اعتقاد وی، افغانستان در حال تولید و باز تولید نویسندههای جدی است و این راهی است برای یک افغانستان بهتر. نویسندگانی نظیر حسین محمدی، عزیز الله نهفته، خالد نویسا و کسانی که سال ها در کشورهایی نظیر پاکستان و ایران به سر میبردند نیز با خود نگاه دیگری را به ارمغان بردهاند که همین مهاجرتها دلیلی برای غنی تر شدن ادبیات افغانستان هستند.
منوچهر فرادیس، نویسنده و منتقد ادبی ساکن کابل نیز در مورد تاثیر مهاجرت بر آثار نویسندگان افغان با توجه به سانسور مذهبی در افغانستان به شرق پارسی میگوید: «نمیشود بین این دو رابطه ای قائل شد. ما به استثنای دهه شصت (هجری خورشیدی)، هیچ وقت، یک جریان مسلم و شکل گرفتهای از نویسندگان نداشتیم که برای آنها سانسور مذهبی یک مساله بوده باشد و باعث شده باشد که ترک کشور کنند و بتوانند آزادانه بنویسند. بنابراین نمیتوان نتیجه گرفت که مثبت بوده یا منفی.»
برخی از نویسندگان و منتقدان ادبی آگاه به حوزه نشر در افغانستان معتقد هستنند نویسندگان داخل این کشور به ناچار خود را با شرایط فرهنگی و خودسانسوری وفق میدهند.
فرادیس در این زمینه معتقد است: «سیزده سال پسین، این مساله برای نویسنده مطرح نبوده که با مساله سانسور درگیر باشد، سانسوری بیرونی.»
به گفته نویسنده رمان «سالها تنهایی»، نویسنده افغان بیش از هر سانسوری دچار خودسانسوری است. کلانشهرهای امروز افغانستان نه کاملا سنتی هستند و نه خصوصیات کامل یک جامعه مدرن را دارند. بنابراین در ناخودآگاه نویسنده خودسانسوری شدید وجود دارد و این موضوع، باعث میشود که در خودآگاهش هم رسوخ کند.
از دیدگاه وی، مسائلی مانند قومیت، مذهب، سمت، زبان، عرف و مسائل جنسی در افغانستان مسالهساز هستند و این مسائل باعث میشوند که نویسنده خودسانسوری کند.
بدون تردید، مهاجرت یکی از عوامل تاثیرگذار در ادبیات و نویسندگان هر کشوری است. به جرات میتوان گفت که ادبیات بدون مهاجرت چیزی کم دارد. در این میان عواملی نظیر محیط تازه، زبان بیگانه و هویت تازه در کشور میزبان، بر جسم و روح نویسنده مهاجر یا تبعیدی تاثیرگذار است.
فرایند مهاجرت نویسندگان از زمان حاکمیت چپها، طالبان تا به امروز به اعتقاد فرادیس روند رو به رشدی داشته است، اما به صورت مشخص تاکید کرد: «کسانی که به ایران مهاجرت کردند با تأثیرپذیری از حوزه ادبی ایران، توانستند استفاده خوبی کنند و مهاجرت به ایران، تاثیری خوبی بر کار ادبی آنان گذاشته است.»
این منتقد ادبی به چند نویسنده اشاره کرد که در ایران کار کردند و حتی در همانجا، مطرح شدند و امروز هم در افغانستان نامهای آشنایی هستند. به باور وی، در سایر کشورها نویسنده افغانی وجود ندارد که در داخل افغانستان شناخته شده باشد و بعد در بیرون از این کشور معروف و مطرحتر شده باشد.
ادبیات مهاجرت، دستاورد نابسامانیهای اجتماعی، سیاسی، طبیعی و غیره در یک کشوراست. از سالهای آغازین جنگ جهانی دوم که ادبیات مهاجرت با مهاجرت نویسندگانی چون ارنست همینگوی، میلان کوندرا و غیره به سایر کشورها آغاز شد تا به امروز مهاجرت نویسندگان در همه کشورها همچنان ادامه داشته است. بسیاری از ناظران معتقد هستند تا وقتی که ناپایداریهای اجتماعی، سیاسی و جنگهای محلی در جهان ادامه داشته باشد، مهاجرت نویسندگان نیز ادامه خواهد داشت.