… اما احمد مرابط ، افسر فرانسوی که همه جهان با صدا و تصویر جزئیات به قتل رسیدن شنیع وی را دیدند.
در طی حمله به مجله «شارلی ابدو»، با پای زخمی بر اثر اصابت گلوله، روی پیاده رو دراز کشده بود، اما قاتل به هنگام فرار، اصرار داشت که مجدداً بازگردد و با یک گلوله سر وی را هدف قرار دهد تا تیر خلاص را زده باشد آن هم پیش از گریختن به همراه برادر و شریک خود در این جنایت، و در حالی که فریاد می زدند: انتقام حضرت محمد (صلوات الله علیه و آله) را گرفتیم.
قاتل مسلمان است و قربانی مسلمان آن هم در خاک فرانسه . پس کدامیک مسلمان و کدامیک غیر مسلمان بود؟!
محکومیت تنها، دیگر سودی ندارد. برائت از تروریستها و اینکه آن ها نماینده اسلام نیستند، کافی نیست. در هر عملیاتی که انجام می شود از ۱۰ یا ۲۰ نفر اعلام برائت می کنیم در حالی که دهها هزار تروریست در بین ما هستند، این یک واقعیت تلخ است هر چند ما را خشمگین کند.
تا کی عملیات تروریستی ادامه خواهد داشت و ما به محکوم کردن ادامه خواهیم داد؟ فقط خدا می داند. سؤال: چگونه شهروند فرانسوی را قانع کنیم که اینها تروریست هستند و نشانی از اسلام ندارند در حالی که آنها فریاد الله اکبر سر می دادند؟! سپس آنها را به توطئه و دشمنی با اسلام متهم می کنیم و می گوییم : آنها اسلام واقعی را نمی بینند. به خاطر داشته باشیم که از ۴۵ میلیون مسلمانی که در اروپا زندگی می کنند حدود ۵ میلیون نفر آنها در فرانسه هستند، و اینان بیشترین ضرر را می بینند، نه آنهایی که هزاران کیلومتر دورتر از پشت دستگاههای کامپیوتر، با توجیه این کار اقدام به تحریک و تشویق می کنند.
اگر جوامع خود را از گسترش ایدئولوژی یا فرهنگ سیاسی حامی خشونت مستثنی بدانیم، خودمان را فریب داده ایم. از بین بردن تروریسم، فقط مسؤلیت نهادهای رسمی یا برنامه های درسی آموزش و پرورش نیست. غرب زمانی که با موج خشونتی که توسط سازمانهای تروریستی در دایره آن گسترش یافت مانند ارتش سری ایرلند و سازمان اسپانیایی اتا و گردان سرخ ایتالیا، به خوبی از این مشکل آگاه شد؛ و تنها تلاشهای امنیتی نبود که باعث از هم پاشیدن و محو این سازمان ها شد، بلکه جوامع اروپایی خود، خشونت را کنار گذاشتند و صلح طلبی را برای خود انتخاب کردند.
و درک کردند که اعضای این گروهها با کسانی که آنها را توجیه یا تشویق می کنند تفاوتی ندارند؛ بلکه این خلق و خوی عمومی است که از گسترش دایره تروریسم بین افراد جامعه جلوگیری می کند.
آیا سرهایمان را در شن و ماسه فرو کنیم و ادعا کنیم بین مسلمانان کسی وجود ندارد که حمله به مجله فرانسوی را بهترین پاسخ به توهین به پیامبر اکرم دانسته است؟ و یا حتی دیگرانی که این کار را محکوم می کنند سخن خود را با اما و اگر ادامه می دهند که به طور غیر مستقیم به تروریستها بهانه می دهد؟ اگر این کار توجیه کردن نباشد پس توجیه کردن چگونه است؟!
هر دستگاه امنیتی در جهان، هر قدر هم که توانایی داشته باشد، سخت است که به تنهایی با تروریسم مقابله کند و عناصر آن را به دام بیاندازد تا در نتیجه آن ثبات و امنیت را برای همه افراد جامعه فراهم کند. اگر برخی تروریست ها محاکمه شدند و در زندان ها به سر می برند و همچنین متهمانی که به انتظار محاکمه نشسته اند، اما مظنونانی هم وجود دارند که آزادانه در بین ما زندگی می کنند و نهادهای امنیتی نمی توانند بدون اتهام مشخص آنها را دستگیر کنند. همانند برادران کواشی که جنایت خونین پاریس را انجام دادند. اینان خطر واقعی و بمب های ساعتی هستند که هیچ کس نمی داند کی و کجا و چگونه منفجر می شوند. در این جا می بینیم که یکی از سه تروریستی که حمله تروریستی عرعر در عربستان را انجام داد در یک تجمع غیر قانونی شرکت کرده و خواستار آزادی تروریست های دیگر از زندان می شود. او از مظنونان است ولی دستگاههای امنیتی هیچ مدرکی علیه او ندارند.
کارشناسان می گویند که هر مظنونی نیاز دارد که ۲۵ فرد امنیتی روزانه او را تحت تعقیب قرار دهند تا او را از انجام هر کار تروریستی منع کنند، و این امر تقریباً غیر ممکن است.
به طور یقین احمد مرابط مانند اکثر مسلمانان است، احمد از کشور خود به فرانسه مهاجرت کرد و با آن جامعه سازگار شد و در حالی که از امنیت آن محافظت می کرد کشته شد. بسیاری های در وسایل ارتباط جمعی از طریق هشتگ «من احمد هستم» برای او دلسوزی کردند. این در حالی است که هر دو برادر، یعنی سعید و شریف کواشی، که جزء اقلیت ناچیز و غیر قابل ذکر مسلمانان تندرو هستند باقی خواهند ماند. و متأسفانه برای مدتی طولانی تحت نام مسلمان در ذهن جهان باقی خواهند ماند تا زمانی که یک عملیات تروریستی دیگری فرا برسد و جماعت «اما ها و اگرها» در یافتن توجیه جدیدی برای آن درمانده نخواهند شد.