میزان توجه به فلسفه و فیلسوفان می تواند مقیاسی برای نشان دادن توجه به موقعیت هویتی در هر کشوری تلقی شود. هر مرز و بوم و اقلیمی از شخصیت های نخبه خود در تمامی عرصه ها حمایت می کند و تمام سعی خود را در این مورد قرار می دهد که آنها را نه تنها به هموطنان خود بشناساند، بلکه در معرفی آن به مردم سایر نقاط دنیا نیز کوشش کند.
در ایران نیز روزهای مختلفی به نام شاعران و فیلسوفان نامگذاری شده اند؛ از حافظ، سعدی، خیام، فردوسی تا ابن سینا و ملاصدرا. یکی از این روزها، روز “ملاصدرا” در اول خرداد ماه است. این روز که به پیشنهاد سید محمد خامنه ای، برادر رهبر جمهوری اسلامی ایران که ریاست بنیاد حکمت اسلامی صدرا را بر عهده دارد نامگذاری شده است.
در پی نامگذاری روز ملاصدرا، سید محمد خامنه ای که شیفتگی وصف ناشدنی به این فیلسوف اسلامی دارد در اولین گام تلاش کرد تا همایش جهانی ملاصدرا را در سال ۱۳۷۸ در تهران و با حضور استادان فلسفه از ایران و دیگر کشورهای جهان برگزار کند. این همایش که در نوع خود بی نظیر بود راهی را گشود که طی آن بعدها ملاصدرا تبدیل به فیلسوف مورد علاقه جمهوری اسلامی ایران شد.
اما ملاصدرا که بود و چگونه تبدیل به فیلسوف – حکیم در تاریخ فلسفه ایران شد. ملاصدرا در روز نهم جمادی الاول سال ۹۸۰ هجری قمری، در شیراز به دنیا آمد. پدرش از متنفذین شهر شیراز بود و او در سایه پدر به تحصیل پرداخت.
وی پس از گذراندن تحصیلات مقدماتی زمانه خود به حوزه علمیه قزوین رفت و در آنجا با شیخ بهایی و میرداماد آشنا شد و پس از انتقال پایتخت به اصفهان، با استادانش به اصفهان مهاجرت کرد. ملاصدرا دروس فقه، علوم حدیث و تفسیر را از شیخ بهایی، حکمت الهی و حکمت شرق و غرب را از میرداماد و علم ملل و نحل را از میرفندرسکی فراگرفت.
ملاصدرا پس از کسب درجه اجتهاد، به تدریس در مدرسه خواجه پرداخت، اما از آنجایی که نظریاتش در برخی مسائل فقهی با بیشتر دانشمندان قشری اصفهان متفاوت بود، او را به بدعت گذاری در دین متهم ساختند و خواهان اخراج او از مدرسه و در نهایت تبعید او از اصفهان شدند و سرانجام او به کهک قم رفت.
ملاصدرا با ابداعات فلسفی خود توانست با تلفیق، آشتی و ترکیبی از حکمت، عرفان، فلسفه یونانی و معارف اسلامی که شامل فقه و حدیث و قرآن است را در فلسفه خود وارد کند و “حکمت متعالیه” را پایه گذاری کند.
وی با نگارش اثر مهمی چون “اسفار حکمت متعالیه” و تالیف رساله های متعددی در زمینه عرفان، فلسفه، شرح و تفسیر سوره های متعدد قرآن تبدیل به فیلسوفی شد که مورد توجه بسیاری از فلاسفه پس از خود قرار گرفت.
شاید زندگانی و سرنوشت ملاصدرا نیز برای کسانی که امروز از او حمایت کرده و نگرش او را می پسندند بسیار تاثیر گذار باشد،چرا که ملاصدرا به واسطه تعصب و قشری گری برخی از فقهای زمان خود که با فلسفه سر ناسازگاری داشتند، مورد غضب قرار گرفت و به کهک قم تبعید شد و وی پس از مدتی زندگی در آنجا پس از بازگشت از سفر حج در بصره درگذشت.
اگرچه در تاریخ آمده است که شاه عباس صفوی از تبعید ملاصدرا چندان راضی نبود و به اجبار فقها و علمای دربار صفوی تن به این تبعید داد، اما ملاصدرا که پیرو مذهب شیعی بود و به اصول و فروع دین اسلام اعتقاد داشت، سعی کرد تا حدی نیز از فیلسوفان سنی مذهب مانند ابن رشد فاصله بگیرد و چراغ فلسفه اسلامی را که متمایل به ایرانیان است، روشن نگاه دارد.
در تاریخ ایران زمین از زمان مرگ ملاصدرا که از آن در حدود چهار صد سال می گذرد، افراد بسیاری چه از چهره های فلسفی معاصر مانند جلال الدین آشتیانی، سید حسین نصر، جواد مصلح و ..سعی در زنده نگه داشتن آرای این فیلسوف اسلامی کردند و چه چهره های متاخر فلسفی که بعضا از شاگردان ملاصدرا بودند راه این فیلسوف را ادامه دادند، باید توجه داشت که این فیلسوف با نوع نگرش خود جهانی نوین در فلسفه اسلامی گشود.
با تمامی این تفاصیل، ملاصدرا تا پیش از انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷، بیشتر مورد توجه برخی از علمای حوزه علمیه بود و تعداد کمی از حوزویان به فلسفه روی خوش نشان می دادند. آنها اغلب به طلاب علوم دینی فقه و حدیث آموزش می دادند و فلسفه را چونان زهری می دانستند که ریشه ایمان و دیانت را خشک می کند. به همین سبب تعداد کمی از چهره های دینی و حوزوی فلسفه را جدی می گرفتند.
اما در این میان روح الله موسوی الخمینی که مبارزات خود را از سال ۱۳۴۲ علیه حکومت پهلوی شروع کرد از جمله همان چهره های مخفی بود که به فلسفه اسلامی علاقمند بود. وی مدتی نزد آیت الله میرزاعلی اکبر حکمی یزدی، آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و آیت الله میرزاخلیل کمره ای شرح منظومه سبزواری و اسفار ملاصدرا خواند. وی به قدری شیفته ملاصدرا بود که بعدها از کسانی چون مرتضی مطهری و علامه طباطبایی که از شارحان مهم فلسفه اسلامی در عصر حاضر به شمار می روند، به صورت جدی حمایت کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و رهبری نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران که بر عهده آیت الله خمینی بود، وی به کسانی که به فلسفه اسلامی علاقمند بودند روی خوش نشان داد و از این پس در فضای دانشگاه های ایران نیز فلسفه اسلامی گسترش جدی یافت.
از مهم ترین نکاتی که می توان به عنوان تاثیرگذاری فلسفه اسلامی بر نگرش آیت الله خمینی یاد کرد، نامه معروف وی به گورباچف، آخرین رییس جمهور شوروی است که در آن نامه وی این رییس جمهور کمونیست را به خواندن آثار فیلسوفانی چون فارابی، ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا تشویق می کند. در این نامه معروف، آیت الله خمینی از مفاهیم و تعابیر فلسفی چون عقل، حس و شهود یاد کرده است.
پس از مرگ آیت الله خمینی، آیت الله سید علی خامنه ای رهبر کنونی ایران هم سعی و تلاش کرد تا خود را از جمله کسانی نشان دهد که به فلسفه اسلامی و به ویژه ملاصدرا نه تنها روی خوش دارد، بلکه در تبیین آرای او برای نظام جمهوری اسلامی ایران هم بهره ببرد.
شاید بتوان مهم ترین تلاش وی در جهت توجه به ملاصدرا را در راه اندازی و تاسیس بنیاد حکمت اسلامی صدرا در سال ۱۳۷۳ دانست که ریاست آنرا بر عهده برادرش گذاشت. این بنیاد که در سال ۱۳۷۸ همایش جهانی ملاصدرا را برگزار کرد راهی جدی در جهت آشنایی و توجه به پیام ملاصدرا در نظام جمهوری اسلامی ایران داشت.به طوری که آیت الله خامنه ای در پیامی که به این همایش گفت: «ما ایرانیان بیش از همه به این فلسفه الهی وامدار و بیش از همه در برابر آن مکلفیم. دوران ما با دمیدن خورشیدی چون امام خمینی که یگانه دین و فلسفه و سیاست و خود یکی از صاحبنظران برجسته در حکمت متعالیه بود.»
پس از برگزاری این همایش جهانی هر سال نیز توجه بیشتری به این فیلسوف اسلامی شد، به طوری که هر ساله در روز اول خرداد همایشی با صبغه فلسفی و سیاسی در تمجید این فیلسوف اسلامی برگزار می شود.
در این میان تعدادی از اساتید حوزه و دانشگاه نیز ضمن دیدارهایی که با رهبر ایران داشتند، سعی کردند به آرای فلسفی ملاصدرا رنگ و بوی سیاسی دهند و آرای او را در سمت و سوی نگاه های سیاسی و ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی ایران قرار دهندشاید بتوان گفت چنین نگرشی با خطی دهی رهبر ایران آغاز شد. او در دیداری که با برخی از استادان حوزه علمیه قم در سال ۱۳۸۲ داشت اظهار کرد: «مىتوان در مبانى موجود فلسفىی ما نقاط مهمى را پیدا کرد که اگر گسترش داده شود و تعمیق گردد، جریان هاى بسیار فیاضى را در خارج از محیط ذهنیت به وجود مى آورد و تکلیف جامعه و حکومت و اقتصاد را معین مى کند. دنبال اینها بگردید، این نقاط را مشخّص و رویشان کار کنید؛ از مبانى ملا صدرا، اگر نگوییم از همه اینها، از بسیارى از اینها مى شود یک دستگاه فلسفىی اجتماعى، سیاسى و اقتصادى درست کرد؛ این کار را هم هیچ کس غیر از شما نمى تواند بکند؛ شما باید این کار را انجام دهید»
در طی این مدت نه تنها دانشگاه ها و مراکز علمی ایران به دنبال تبیین آرای فلسفی ملاصدرا در راستای تمایلات فکری رهبری این کشور برآمدند، بلکه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز با تهیه سریالی با نام “روشن تر از خاموشی” که به زندگی و آرای ملاصدرا پرداخت. در کنار این موارد افراد فلسفی چون دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی و آیت الله جوادی آملی نیز با ارائه سخنرانی و مصاحبه های متعدد در این رسانه به تبلیغ و تنویر آرای این فیلسوف اسلامی پرداختند.
در زمستان ۱۳۸۲ هجری خورشیدی “مجمع عالی حکمت اسلامی” در قم تاسیس شد که بیشتر تلاش و هدف این مجمع توجه به فلسفه اسلامی و خصوصا ملاصدرا و تئوریزه کردن آرای این فیلسوف اسلامی در جهت اهداف جمهوری اسلامی در حوزه سیاست زیر نظر محمد تقی مصباح یزدی، عبدالله جوادی آملی و جعفر سبحانی است.
این مجمع در این مدت و با همکاری برخی از اعضای پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی زیر نظر علی اکبر رشاد و موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در قم زیر نظر محمد تقی مصباح یزدی تلاش می کرده تا ایده فلسفه سیاسی اسلامی را تئوریزه کند.
هدف اصلی از این ایده توجه به ابعاد سیاسی و اجتماعی حکمت اسلامی در قالب تمرکز بر حکمت متعالیه است. این هدف مبتنی بر این دیدگاه است که حکمت اسلامی دارای توان و ظرفیت مطلوبی برای بسط در حوزه فلسفه سیاسی است که می توان از آن به عنوان فلسفه سیاسی متعالیه یا حکمت سیاسی متعالیه یاد کرد.از سوی دیگر این ایده به دنبال این است که فلسفه سیاسی متعالیه به عنوان پشتوانه فلسفی از انقلاب اسلامی مطرح شود و چنان مورد تحلیلی و بررسی قرار گیرد که در نهایت منجر به تبیین ایده “فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی” شود.
در نهایت باید به این نکته توجه داشت که تئوریزه کردن آرای ملاصدرا در قالب فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی در قم و با پشتوانه رهبری ایران و دیگر چهره های حوزوی به عنوان سدی در برابر اندیشه سکولار و فلسفه های غربی که در طی دو دهه اخیر حکومت و شیوه های حکمرانی را به چالش کشیدند، ایستادگی کرده است. اما باید دید که آنچه ملاصدرا از فلسفه در نظر داشت با آنچه که جمهوری اسلامی ایران به دنبال فهم خود و ورود آنها به فلسفه صدرایی دارد، در نهایت چه ارمغانی را برای تفکر ایرانی در آستانه آغاز قرن پانزدهم هجری دارد.