واکنش حماس و دیگر سازمانهای هم پیمان او، پس از تصمیم دادگاه امور اضطراری در قاهره مبنی بر قرار دادن گردان عز الدین قسام، شاخه نظامی جنبش حماس در لیست گروههای تروریستی، قابل تأمل است. در نهایت این تصمیم یک دادگاه بر مبنای دادخواستی از سوی یکی از شهروندان است، و امکان اسئناف و تجدید نظر دارد، همان گونه که در رسیدگی به شکایت های قانونی در مصر، روزانه چنین مواردی اتفاق می افتد. این تصمیم از سوی قدرت اجرایی یا سیاسی صادر نشده است هر چند در نهایت دولت مجبور به اجرای تصمیم های دادگستری می باشد.
ولی گمان نمی شود که تصمیم دادگاه تأثیر چندانی بر وضعیت حماس و گردان القسام داشته باشد، یا حتی آنها بتوانند علیه این تصمیم به مبارزه قانونی بپردازند؛ زیرا در نهایت گردان القسام یک سازمان مخفی است که اعضای آن با چهره پوشیده در تصاویر ظاهر می شوند و حماس، شاخه سیاسی جنبش، در بسیاری مواقع ناچار می شود ارتباط خود را با آن انکار کند، بخصوص اگر انفجارها یا عملیاتی بر ضد غیر نظامیان صورت گیرد. بسیاری از کشورهای غربی نیز گردان القسام و جنبش حماس را جزء سازمان های تروریستی طبقه بندی می کنند با این حال زیر میز مذاکراتی با آنها انجام می دهند.
بنابراین چه چیزی حماس را به این شکل از تصمیم دادگاه مصر آزرده کرد؟ پاسخ، دریافت ضربه معنوی است آنهم از سوی یک کشور عربی که بزرگ ترین یاری رساننده واقعی و نه تنها کلامی برای قضیه فلسطین می باشد، و این تصمیم از سوی یک دادگاه نسبت به یک دادخواست عادی صادر شده است و یک تصمیم رسمی از سوی مقامات دولتی نیست، که این خود معانی سیاسی و مردمی بسیاری دارد.
پوشیده نیست که طرف رسمی مصری در دهه های اخیر با این جنبش دچار اختلاف بود، آن هم به علت شکافی که این جنبش در صف فلسطینی ها به وجود آورد و همچنین به علت روش های این جنبش است که در عمل به منافع فلسطین آسیب رساند، بویژه هنگامی که عرفات، رئیس جمهور فقید فلسطین، با رابین و پس از آن با رؤسای دولت های دیگر اسرائیل، تحت نظارت مستقیم آمریکا مذاکره می کرد، و حماس و شاخه نظامی وابسته به آن، به انفجارات انتحاری پی در پی دست می زد، در حالی که ماهیت اهداف مورد نظر هیچ ارزش نظامی برای جنبش نداشت زیرا بیشتر اهداف مورد حمله، قهوه خانه، رستوران، اتوبوس یا نهادهای غیر نظامی بودند.
اما همیشه همدردی با قضیه مردم فلسطین برای به دست آوردن یک کشور مستقل و پایان دادن به اشغالگری، اختلاف نظرها را محدود می کرد. حتی هنگامی که جنبش حماس در اواخر دوران حسنی مبارک، تحریک به شکستن مرزهای مصر کرد و دهها هزار نفر برای چندین روز از مرزها عبور کردند، گویی که حل و فصل این موضوع از طریق خاک مصر صورت می گیرد. و با وجود نشانه های خطرناک مقاصد حماس در آن زمان، اما با خود کنترلی شدید با آن مورد برخورد شد، همانگونه که دهها تونل زیر زمینی که از زیر خطوط مرزی می گذشت، نادیده گرفته شدند آنهم با وجود نقض حاکیمت و امنیت و خطرهایی که در پرتو عملیات قاچاقی که انجام می شد وجود داشت.
آن زمان کاملاً روشن بود، و در زمان حکومت اخوان در مصر، مشخص شد که آنچه حماس در سینا خواهان آن است، ایجاد وضعیتی شبیه به حزب الله در جنوب لبنان است که به دور از نوار تنگ جغرافیایی که غزه را در محاصره دارد، بتواند در آن حرکت کند. به عبارت دیگر، فرار به عقب آنهم به حساب دیگران و به منظور استحکام وضعیت خود به عنوان یک حکومت سیاسی در غزه بر ضد تشکیلات خود گردان فلسطین بود. اما با توجه به اینکه در فرهنگ مردمی و رسمی دولت مصر، چیزی وجود ندارد که اجازه دهد رقیبی با به دست گیری سلاح و حاکمیت، در قلمرو آن ظهور کند، ناچار باید برخورد در سطوح مختلف اتفاق می افتاد، بخصوص پس از آنکه حکومت اخوان سقوط کرد، و رهبران حماس مواضعی در حمایت از آنها اتخاذ کردند.
مشکل واقعی در گردان القسام یا صدور حکم قضایی بر ضد آن نیست، مشکل در خود حماس و ایدئولوژی آن و حضور آن در غزه است. زیرا این جنبش تنها یک منبع تهدید امنیتی نیست، بلکه یک بازدارنده برای مسئله فلسطین است. وگرنه چرا تا کنون به دولت آشتی فلسطینی اجازه نمی دهد که در غزه فعالیت کند؟ و چرا به دولت خود گردان فلسطین اجازه نمی دهد که برای ساماندهی سفر و جابه جایی کالا مسؤلیت گذرگاهها را به عهده بگیرد؟ و چرا همیشه به دنبال حمایت کنندگان خارجی است تا به آلت دستی برای اجرای منافع آنها تبدیل شود در حالی که رام الله به آن نزدیک تر است.