همواره رسم بر این بوده که جشن را به مناسبت های شاد برگزار کنند و پیش آمدهای ناخوشایند را بی سر و صدا به دست فراموشی بسپارند. حال آنچه قبیح و مایه غم بود برای عده ای بهانه جشن و پایکوبی شده است.
گسست یک ازدواج و جدایی که سابقا فرجام ملامت بار رابطه شکست خورده یک زوج مایوس تلقی می شد و با تلخی و افسردگی به پایان می رسید، امروز بهانه جشن برای کسانی است که شجاعت پایان دادن به یک رابطه مرده یا بیمار را دارند و با نگاهی متفاوت، طلاق را شروع تازه زندگی جدیدی می دانند که از دردها، فشارها، و اشتباهات زندگی گذشته در آن خبری نیست.
“جشن طلاق” پدیده ای نوظهور در جامعه ایران است که نگاه جدیدی به پدیده فراگیر طلاق را در سطح جامعه رواج داده است.
وقتی سکانس معروف “جشن طلاق” در یکی از قسمت های سریال طنز محبوب “قهوه تلخ” در شبکه تلویزیون خانگی ایران پخش شد، هنوز عده زیادی از رواج این پدیده و پخش کارت دعوت برای چنین مراسمی بی خبر بودند؛ ولی این فقط پرداخته ذهن نویسنده داستان نبود و به پدیده ای واقعی در سطح جامعه اشاره داشت که مردم را نسبت به شیوع آن با خبر کرد.
https://www.youtube.com/watch?v=eOgZFGBZwJE
اگرچه این بدعت مانند هر پدیده اجتماعی نوظهور دیگر با انکار و وحشت سنت گرایان و مذهبیون مواجه و به عادت معمول از سوی مقامات کشوری “سوغات غرب” و از عوارض “تهاجم فرهنگی غرب” خوانده شده است.
هفته گذشته، امامی کاشانی، خطیب موقت نماز جمعه تهران، با بیان اینکه از هم پاشیدگی و هرزگی در زندگی و خانواده به “تمدن مفتضحانه غرب” مربوط است گفت: «مرد و زنی که برای طلاق جشن میگیرند حتما شیطانیاند و اینها ارزش انسانی ندارند.»
آیت الله مکارم شیرازی هم از این موضوع انتقاد کرده و گفته است: “شنیده ام برخی جاها مجلس جشن طلاق میگیرند…جامعه که ناسالم شود این مراسم را برگزار میکنند.”
خبرگزاری فارس نیز در گزارشی جشن طلاق در ایران را “بدعت نوکیسهها” خوانده و از برپایی جشن برای “منفورترین حلال خدا” انتقاد کرده است. در این گزارش همچنین آمده که چنین افرادی اکثرا “ادعای روشنفکری” دارند و نگاه آنها به ازدواج “نگاهی حیوانی و غیرمقدس” است.
مراسم طلاق یا جشن های طلاق در بسیاری از کشورهای دنیا رواج و انواع مختلف دارند که ممکن است با حضور یکی از زوجین یا هر دو آن ها و اقوام و آشنایان هر دو طرف صورت گیرند.
همانند عروسی ها حال و هوا و انگیزه برگزاری هر یک متفاوت است ولی عموما این مراسم فضایی جدی دارند که با هدف رفع احساسات ناخوشایندی که طلاق زوجین میان اقوام و دوستان ایجاد می کند برگزار می شوند.
انگیزه های دیگر برگزاری چنین مراسمی اذعان به زیبایی های زندگی مشترک و تجربیاتی است که زوجین در کنار هم داشته اند تا کینه و منفی گرایی را دور بریزند، خود و همسرشان را برای ناراحتی هایی که برای هم ایجاد کرده اند ببخشند، تعهد کنند که به خودشان و مسئولیتشان در قبال خوشبختی شان وفادار خواهند بود، تا درد و غم ها و دلشکستگی های گذشته را فراموش کنند و بار دیگر شجاعانه عزمشان را برای شروع یک زندگی سالم و یافتن رابطه ای موفق جزم کنند.
در برخی از مذاهب، تشریفات و آیین خاصی برای چنین مراسمی تعریف شده است. کلیسای جهانی یکتا پرستان Unitarian Universalist Churchبرای این مراسم نام “جشن امید” را برگزیده و این مراسم را با حضور اطرافیان زوجین و توسط کشیش اجرا می کند. کلیسای متحده متودیست ها United Methodist Church نیز به این منظور تشریفاتی را تعریف کرده است. یهودیان نیز مراسمی دارند که طی آن مرد اجازه نامه “آزادی زن” از حقوقی که به گردن وی دارد را در حضور خاخام نوشته و به زن هدیه می کند.
به گزارش نیویورک تایمز تمایل به برگزاری چنین مراسمی در غرب رو به افزایش است و در سال های اخیر برگزاری جشن های طلاق در میان مردم ژاپن و چین نیز رونق یافته است.
بسیاری از این مراسم با اقداماتی نمادین، سعی در زدودن آثار منفی طلاق از روح و روان زوجین دارند تا این دوران پرالتهاب را برای آنان قابل تحمل کنند و دردهای عاطفی آنان را التیام بخشند. در معبدی در ژاپن زوجین “آرزوهای متارکه شان” را بر کاغذی می نویسند و با انداختن آن در چاه فاضلاب خود را از شر اثرات منفی چنین احساساتی رها می کنند. برخی زوجین نیز با پرتاب حلقه ازدواج خود در رودخانه خود را از بار احساسات منفی خلاص می کنند.
اگرچه گروه دیگری برگزاری مهمانی برای رویداد تلخی مانند طلاق را عملی شنیعانه، بی رحمانه و از روی بی عاطفگی می دانند و معتقدند جشن هایی از این دست نه تنها باعث ترویج طلاق می شود بلکه چنین اقدامی صرفا برای گریز از سرخوردگی ها و نوعی تظاهر است.
به نظر می رسد در ایران نیز شیوع چنین جشن هایی به ویژه در میان اقشار مرفه بیشتر از اینکه با نظر به ریشه های روانی آن صورت بگیرد نوعی عرض اندام در برابر ارزش های سنتی و نفی تقبیح این امر به ویژه از سوی زوجه و خانواده وی است.
بطور سنتی زنان متارکه کرده در ایران در موقعیت آسیب پذیری قرار می گیرند. همواره افکار عمومی، زنان مطلقه را محکوم کرده و قوانین نا برابر مردسالارانه نیز آنها را در موضع ضعف قرار داده است.
در سال های اخیر با شیوع طلاق این الگوهای رفتاری در حال تغییرند و بسیاری خانواده ها خود را ملزم می بینند که از هر راهی حمایت روانی و اجتماعی برای دختران مطلقه خود فراهم کنند و به اطرافیان نیز اثبات کنند که شرمی از این موضوع و خجالتی از اطرافیان ندارند.
خبرنگار یکی از سایتها که به یکی از این جشنهای طلاق در تهران رفته، مصاحبه ای با پدر دختر داشته است. وی می نویسد که پدر عروس سابق عنوان کرده که «قصدم از ]برگزاری جشن[ بالا بردن اعتماد به نفس دخترم است. میخواهم به او بگویم که اتفاق مهمی نیفتاده است.»
در سال ۱۳۸۹ ایران جزو ۴ کشور جهان با بالاترین آمار طلاق بوده و از آن تاریخ این آمار همچنان سیر صعودی داشته است. فراگیر شدن طلاق، نوع نگاه و تجربیات بخش وسیعی از ایرانیان به این معضل اجتماعی را دگرگون کرده است.
اگرچه این نوع نگاه به طلاق با فرهنگ ایرانی-اسلامی که در آن طلاق بطور سنتی تقبیح شده و نیز با قوانین و واقعیت های جامعه ایران هیچ تناسبی ندارد. در جامعه ای که بسیاری از دختران با این ذهنیت تربیت می شوند که که با “لباس سفید به خانه بخت بروند و با کفن برگردند” و “بسوزند و بسازند”؛ مطابق قانونی که در آن زن حق طلاق ندارد و باید به قوانینی چون چند همسری مرد و تمکین از شوهر گردن بگذارد و حتی در صورت طلاق انگ مطلقه بودن و بدنامی را به جان بخرد، حضانت فرزندانش را از دست بدهد، و از هیچ حمایت قانونی و اجتماعی برخوردار نباشد؛ رفع سوء تفاهمات از طریق برگزاری جشن طلاق شاید آخرین مسئله ای باشد که ذهن اکثریت زنان مطلقه در ایران را درگیر می کند.
با این حال و با تمام مصایب، با بالا رفتن آگاهی و سطح سواد زنان ایرانی، سلامت روابط خانوادگی به یکی از دغدغه های آنان بدل شده است، زنانی که بیشتر از سخنان مشاوران و روانشناسان در روابط زناشویی خود الگو می گیرند تا فتوای مراجع و قیود باورهای سنتی. کسانی که معتقدند یک طلاق خوب بهتر از یک ازدواج بد است و تعاملات مثبت و سازنده را از محورهای اصلی زندگی مشترک می دانند.
علی رغم تبلیغات منفی که به تاثیرات منفی طلاق بر فرزندان می پردازد نتایج برخی تحقیقات که در مقاله ای با عنوان “آیا طلاق می تواند خوب باشد؟” و در نسخه الکترونیکی مجله ایندیپندنت منتشر شده نیز حاکی از آن است که تاثیر زندگی در یک فضای پرتنش بر کودکان به مراتب بدتر از جدایی والدین است.
در حالی که فقر، اعتیاد، و مشکلات جنسی در صدر علل طلاق در ایران هستند افزایش پویایی روانی افراد سبب شده که آمار طلاق در میان خانواده های مرفه نیز به مراتب افزایش یابد.
این در حالی است که دولتمردان درصدد هستند ظهور چنین پدیده ای را با گفتمان تهاجم فرهنگی توجیه کنند، با نگاهی سطحی گرایانه افکار عمومی را تحت تاثیر قرار دهند، و تاثیر عوامل محیطی و ریشه یابی آن را به دست فراموشی بسپارند.
چندی پیش عبدالحسین خسروپناه، از روحانیون محافظه کار، در سخنرانی پیش از نماز جمعه تهران گفت:”رمان خواندن زنان عامل افزایش طلاق است.”
البته نقش مطالعه و کتابخوانی در پروراندن ذهنی پرسش گر و منطقی چه برای زنان و چه برای مردان غیرقابل انکار است. ذهنی که مستقل فکر می کند و تصمیم می گیرد و بنیاد ارزش های پوسیده، آنجا که تاریخ مصرفشان گذشته باشد را زیرسوال می برد.
بی شک پاره شدن پیوند عاطفی میان یک زوج واقعه ای تلخ و ناگوار است. برای مرگ یک رابطه باید سوگواری کرد و گریست. اما چه بهتر که پس از هر فاجعه ای دوران سوگ و ماتم را کوتاه کنیم، آن را بپذیریم، و آرامش بازیافته پس از آن تجربه تلخ را جشن بگیریم و گرامی بداریم. بی شک شروع یک زندگی تازه که در آن از فشارهای روحی- روانی و فرسایش دائمی خبری نیست ارزش جشن گرفتن را دارد.
طلاق بسته به شرایط و انگیزه های آن ممکن است گاه اقدامی درست و گاه تصمیمی اشتباه باشد ولی
جدایی دوستانه شرافتمندانه تر از پیوندی خصمانه است.
چه “جشن طلاق” را محصول فرهنگی غرب بدانیم و چه آن را اقتضای زندگی مدرن تلقی کنیم، این مراسم سبب ترویج نوع نگاه جدیدی به پدیده طلاق و تعریف هویت زن مطلقه در ایران شده است. زنی که ازنگاه مردسالارانه اجتماع و فتواهای غضبناک شریعتمداران هراسی ندارد و به جای تسلیم شدن در برابر عوارض طلاق نظیر افسردگی، نا امیدی، و بی پناهی نقش و هویت جدیدی را تعریف می کند و این هویت و نگاه نوین را جشن می گیرد.
دیگر در ایران تصویر زن مطلقه، تصویر زنی تباه شده نیست که داغ ننگ بر پیشانی دارد و باید پنهان از انظار و تا روز مرگ، زندگی از دست رفته اش را به سوگ بنشیند. بلکه تصویر زنی است که علی رغم فشارها و ناملایمات کمر راست می کند و مصرانه برای خوشبختی خود می جنگد و شروع زندگی تازه را جشن می گیرد. مسلما شیوع این نوع نگاه برای سنت گرایان و مذهبیون که با محدود کردن تعاریف و تضعیف نقش زن سعی در خنثی کردن این عنصر قدرتمند اجتماعی دارند نگران کننده است، چنانچه بازتاب این نگرانی به خوبی در سخنان روحانیون و دولتمردان مشهود است.