احتمالا صدام حسین و اسامه بن لادن در قبر خود به نوری مالکی، نخست وزیر کنونی عراق که به تکبر و جسارت خود مشهور است، می خندند.
اوایل این هفته، شهر موصل و در حقیقت کل استان نینوا به دست “دولت اسلامی عراق و شام” (داعش) افتاد. پیش از آن، مناطق وسیعی از استان انبار به دست آن ها افتاده بود.
استان صلاح الدین نیز ممکن است به زودی شاهد سرنوشت مشابه باشد. همه این اتفاق ها در زمانی کوتاه رخ داد و جهان را شگفت زده و وحشت زده کرد.
داعش یک گروه ملهم شده از القاعده است که حتی القاعده نیز خود را از آن مبرا می داند، این گروه از زمان یازدهم سپتامبر به بعد، به بزرگترین پیروزی های تروریستی دست یافته است. این گروه هنگام عبور از مرزها، لوله های نفت را قطع می کند و به تسخیر شهرها، یکی پس از دیگری اقدام می کند.
این گروه پرشتاب و بی رحم که سلاح ها و اسلحه خانه ها را تصرف کرده است را دست کم نگیرید. ممکن است آنها به زودی از دیوارهای بغداد بالا روند، پایتخت عراق توسط همان رهبرانی حفاظت می شود که در الانبار و نینوا شکست خوردند.
مالکی نخست وزیر عراق که ماندن در پست فعلیش به این منازعه سیاسی خشن بستگی دارد و سه ماه پیش متعهد شد، ظرف دو هفته الانبار را از حضور اعضای داعش تخلیه کند، اما اکنون انگشت اتهام در شکست ارتش به سمت وی نشانه رفته است.
آیا رهبران نظامی وی موجبات این شکست را فراهم آورده اند؟ یا بر اساس ادعای رقبایش علت شکست وی در دو استان مذکور تمرکز بر تصفیه حساب های سیاسی بوده است؟ بعید به نظر نمی رسد.
با همه این تفاسیر این مالکی بود که شوراهای بیداری را منحل کرد. این شوراها به علت ماهیت سنی خود پس از عقب نشینی سربازان آمریکایی با القاعده مبارزه می کردند. در نتیجه داعش بازگشت و استان های الانبار و نینوا را تسخیر کرد.
متأسفانه مالکی به تصفیه حساب های سیاسی خود با مبارزه با تروریسم پافشاری کرد، وی واقعا با گروه های تروریستی نمی جنگید. وی این سبک را در طول بخش اعظم دوره حکومت خود اتخاذ کرد، مخالفان خود را تروریست دانست، آنها را مجبور کرد که یا کشور را ترک کرده و یا تسلیم وی شوند.
از این رو وقتی جنگ آغاز شد، نیروهایش شاهد شکستی پس از شکست دیگر بودند، چرا که وی از سازش و تسامح سایر احزاب سیاسی سر باز زده بود و قبایلی که علیه القاعده مبارزه می کردند را رها کرده بود.
در نتیجه این شرایط ارتش به عنوان یک حزب خارجی در سرزمین خود می جنگید.
چند روز پیش، مالکی لحن خود را تغییر داد و خواستار تلاش های متحدانه برای مبارزه با تروریسم و ریشه کن کردن آن شد. فراخوان وی به دنبال ملاقاتش با نیکولای ملادینوف نماینده ویژه سازمان ملل در عراق صورت گرفت.
،وی گفت قصد داریم در را به روی هرکس که می خواهد با تروریسم مقابله کند و بر مناقشات غلبه کند باز کنیم، مهم نیست که این افراد چه موضع سیاسی داشته باشند. واژگانش مثبت هستند و با لحن پیشین وی متفاوت است، اما مشکل مالکی این است که اظهارات وی باورپذیر نیست.
جنگ علیه گروه های تروریستی بدون توجه به این که مالکی به عنوان نخست وزیر به فعالیت خود ادامه دهد یا خیر طولانی و دردناک خواهد بود. با وجود این، وی باید خشم احزاب نظامی و غیرنظامی و همچنین قبایل الانبار و نینوا را نیز نسبت به خود فروبنشاند.
بدون همکاری آنها، مالکی جنگ را به داعش می بازد و در نهایت موجب می شود که آنها بغداد را هم تسخیر کنند. مالکی امکان رشد و گسترش القاعده در انبار را فراهم آورد چرا که فکر می کرد که رشد القاعده در این نقطه به رقبایش صدمه خواهد زد، اما وی تهدیدی که توسط توسط تروریسم شکل گرفته بود را به درست درک نکرد.
دخالت آمریکایی ها از ماه دسامبر به تدریج آغاز شد، آنها در آن زمان دریافتند که رشد القاعده تهدید کننده کل عراق است، تروریست ها درحال آماده کردن نیروهای خود هستند و قصد حمله به بغداد را دارند.
آمریکایی ها حتی توجه مالکی را به این تهدیدها جلب کرده و به وی گفتند که قدرت القاعده در انبار در حال رشد است. آنها با انجام عملیات شناسایی از اردن وی را حمایت کرده و از هواپیماهای بی سرنشین برای کسب اطلاعات بیشتر درباره القاعده استفاده کردند. آمریکایی ها همچنین برای مالکی اطلاعات و ابزار بسیاری فراهم کردند، اما وی در حفظ یک جلسه تسامح سیاسی شکست خورد و به دنبال آن نیروهایش نیز در انبار شکست خوردند.
آیا مالکی قربانی مشاورانش است؟ برخی از وزرایش می گویند که مشاوران مالکی اهمیت این شرایط را دست کم شمرده و وی را ترغیب کرده تا ارتش را بدون حمایت از مردمی که در استان های تصرف شده توسط تروریست ها زندگی می کنند، درگیر کند.
چه این تصمیمات به مشاوران فاسدش مربوط باشد چه به اعتقادات، تکبر و جسارتش، مسئولیت از بین رفتن امنیت و هرج و مرجی که امروز عراق را تهدید می کند برعهده مالکی است.