در قیام سال ۲۰۱۱ لیبی علیه ۴۰ سال حکمرانی معمر قذافی، معترضان، پرچم سه رنگ سلطنتی این کشور را برافراشتند. این پرچم برای مردم لیبی به نوعی اطمینان خاطر بود – نه اینکه آنها خواستار بازگشت حکومت سلطنتی باشند، به این دلیل که این پرچم نماد اتحاد ملی است که این مردم در دوره حکومت شاه ادریس السنوسی تجربه کرده بودند.
از زمانی که قذافی با تمام زرق و برقش سقوط کرد، اما اکنون دنیا منتظر روزی است که لیبی روی آرامش به خود ببیند. هفته گذشته وزیر کشور لیبی تهدید کرد موج مهاجران به کشورهای اروپایی را “رها خواهد کرد” – این گفته خود توهینی بود به مهاجران، اروپا و مردم لیبی و این همان رویکردی است که قذافی هم دنبال می کرد.
در نشست اتحادیه عرب در سال ۲۰۱۱ ، زمانی که قذافی قول داد به کشتار و ترور پایان دهد، سیلویو برلوسکونی نخست وزیر وقت ایتالیا دست او را بوسید. در این زمان قذافی موجی از مهاجران آفریقایی را وارد لیبی کرد. او در طول انقلاب، از این مهاجران به عنوان مزدور برای مبارزه با معترضان استفاده می کرد – معترضان هم با کشتار مهاجران پاسخ دادند.
اما اکنون چه کسی بر لیبی حکومت می کند؟ هیچ کدام از این شوراها، سازمان ها و وزرایی که می بینیم در قامت یک دولت خوب عمل نمی کنند. آشفته بازار کنونی مشروعیتی به ناحق برای حکومت قذافی، زیردستان آدم کش وی و لودگی که همیشه در چادر رنگارنگ احمقانه کلنل در جریان بود به ارمغان آورده است.
امروز در لیبی هیچ قدرت یکپارچه مرکزی وجود ندارد. قذافی طی ۴۰ سال حکومت خود مانع رشد چهره های دیگر شده بود. از سوی دیگر پس از سقوط او، قانون انزوای سیاسی که گاه به گاه اجرا می شود مانع ادامه فعالیت افرادی چون رئیس شورای انتقالی ملی مصطفی عبدالجلیل و محمود جبریل که یک دوره نخست وزیر موقت بود، شده است. آنها قصد داشتند مانع از آن شوند که لیبی به کشوری ورشکسته تبدیل شود. خیلی زود فریادهای مشکوک برای خودمختاری سر بر آوردند و تنش های فرقه ای که توسط قذافی عمیق تر شده بود نمایان شدند.
لیبی ۴۰ سال را در دوره حکومت مخرب و بیهوده معمر قذافی از دست داد و اکنون همچنان در منجلاب هرج و مرج دست و پا می زند. قذافی تمامی نهادها و زیرساخت های لیبی را نابود کرد؛ از پایگاه های نظامی گرفته تا اقتصاد تا مدارس و دانشگاه ها. نویسنده لیبیایی احمد ابراهیم الفقیه در جایی اشاره کرده بود، قذافی دسترسی دانش آموزان به لوازم التحریر را محدود می کرد اما پسرش، سیف الاسلام، یک میلیون پوند برای دریافت مدرک دکترای خود هزینه کرد.
لیبیایی ها به کشورشان نگاه می کنند – سرزمینی که زمانی به نظر می رسید دارای منابع سرشار باشد – همه آنچه می بینند خرابی است و سیاستمدارانی که گرچه زرق و برق قذافی را ندارند اما همچنان گفتمان او را دنبال می کنند.